22 ذیالحجه سالروز شهادت بزرگمردی از شیعیان و رهروان حقیقی طریق حق امیر مومنان علیبن ابیطالب علیهالسلام است. میثم تمار که از صحابه رسول خدا بود، بعد از آنکه رسول گرامی اسلام عالم فانی را وداع گفت مثل پروانهای بر گرد جانشین پیامبر رحمت میچرخید. بعد از آنکه یزید به خلافت رسید و سیدالشهدا علیهالسلام بنای قیام علیه یزید را گذاشت در کوفه دستگیر شد و به دست ابنزیاد به شهادت رسید.
میثم تمار، پیش از شهادت خود از آن با خبر بود و نحوه آن را از مولایش علی علیهالسلام شنیده بود. امام به میثم تمار گفت: چه خواهی کرد آن روز که فرزند ناپاک بنیامیه، عبیدالله زیاد از تو بخواهد از من تبری و بیزاری بجویی؟ میثم گفت: به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهم کرد! امام: در غیر این صورت، به دارت آویخته و تو را میکشند. میثم گفت: صبر و بردباری خواهم کرد، این در راه خدا چیزی نیست...
حضرت علی علیهالسلام بارها سرنوشت «شهادت بر سر عقیده و ایمان» را که در انتظار میثم تمار بود، به او یادآوری میکرد و میثم نیز بدون وحشت و هراس، خود را برای آن «میلاد سرخ» مهیا میکرد. اینکه میثم، از شهادت خویش، خبر داشت و حتی جزئیات آن را هم از زبان مولایش شنیده بود، دلیل دیگری بر عظمت روح و ظرفیت بالا و قدرت ایمان او بود.
پس از شهادت میثم به دست ابن زیاد مدتی پیکر پاک و مطهر او بر سر دار بود. ابنزیاد برای اهانت بیشتر به میثم اجازه نداد بدن مقدس او را فرود آورده و به خاک بسپارند؛ به علاوه میخواست با استمرار این صحنه، زهر چشم بیشتری از مردم بگیرد و به آنان بفهماند سزای مدافعان و پیروان علی علیهالسلام چنین است ولی غافل از آن بود که شهید، حتی پس از شهادتش هم، راه نشان میدهد، الهام میبخشد، امید میآفریند و مایه ترس و تزلزل حکومتهای جور و ستم است.
7 تن از مسلمانان غیور و متعهد که از همکاران او و خرمافروش بودند، این صحنه را نتوانستند تحمل کنند که میثم شهید، همچنان بالای دار بماند؛ با هم، همپیمان شدند تا پیکر شهید را برداشته و به خاک بسپارند. برای غافل کردن مامورانی که به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند، تدبیری اندیشیدند و نقشه را به این صورت عملی کردند که شبانه در نزدیکیهای آن محل، آتشی افروختند و تعدادی از آنان بر سر آن آتش ایستادند.
نگهبانان، برای گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالی که چند نفر دیگر از دوستان شهید، برای نجات پیکر مقدس «میثم» از آتش دور شده بودند.
طبیعتا، ماموران که در روشنایی آتش ایستاده بودند، چشمشان صحنه تاریک محل دار را نمیدید. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از چوبه دار باز کردند و آن طرفتر در محل برکه آبی که خشک شده بود دفن کردند.
صبح شد، ماموران جنازه را بر دار ندیدند. خبر به ابنزیاد رسید. ابنزیاد میدانست مدفن او مزار هواداران علی علیهالسلام خواهد شد. از این رو جمع انبوهی را برای یافتن جنازه میثم، مامور تفتیش و جستوجوی وسیع منطقه کرد ولی آنان هر چه گشتند، اثری از جنازه نیافتند و مایوس شدند.
اینک مزار شهید یک مشهد است و به شهادت ایستاده است. گواه پیروزی حق و شاهد رسوایی و نابودی باطل است. در سرزمین عراق در محلی میان نجف اشرف و کوفه، بارگاهی است که مدفن میثم تمار است. بر سنگ مزارش نام میثم به عنوان یار و مصاحب علی علیهالسلام نوشته شده است.