احمدرضا انصاری: خالق «قصههای مجید» و «خواهران غریب» 3 ماه پیش، ما را با آثاری که خاطرهساز دوران کودکی و نوجوانی دهه شصتیها بود، تنها گذاشت و رفت. رفتن این هنرمند زمانی اتفاق افتاد که آخرین فیلم او هنوز به نمایش عمومی درنیامده بود و حالا پس از گذشت 3 ماه از مرگ کیومرث، سالنهای سینما میزبان فیلم «پرونده باز است» او هستند. به همین بهانه، در ادامه نگاهی به آخرین ساخته این هنرمند خواهیم داشت. بعید است کسی را بتوان یافت که علاقهمند سینمای ایران باشد و فیلمی از پوراحمد را تماشا نکرده باشد. کیومرث پوراحمد از کارگردانان باسابقه سینمای ایران بود و تواناییاش در عرصه نویسندگی و کارگردانی را سالها پیش به اهالی این عرصه ثابت کرد. او از همان سالهای پس از انقلاب فعالیت حرفهای خود در عرصه فیلمسازی را آغاز کرد و این فعالیت تا چند ماه پیش از درگذشتش هم استمرار داشت. پوراحمد البته وجهه تلویزیونی هم داشت و او را بیش از هر اثری با «قصههای مجید»ش میشناسند اما آثار قابل توجهش در عرصه سینما همچون «کفشهایم کو؟»، «اتوبوس شب»، «خواهران غریب» و... را نیز نمیتوان نادیده گرفت. این کارگردان خوشسابقه و توانمند که امروز دیگر در کنار ما نیست، در آخرین فیلم خود سراغ موضوعی جنایی رفته و کاراکترهای اصلی داستانش را از گروه سنی نوجوان انتخاب کرده بود و ساختار فیلم، مناسبات بیشتری با همین گروه سنی داشت.
محور اصلی داستان، تکراری بود اما تاکنون برای این گروه سنی کاری درباره آن ساخته نشده بود و از این حیث میتوان «پرونده باز است» را فیلمی دانست که حرفی نه چندان تازه را برای گروه سنیای میزند که تاکنون با زبان هنر و سینما آن را نشنیده و این به نوبه خود، نوعی ابتکار است. حال پرسش این است: این ابتکار، چگونه خرج شده و آیا در پرداختن به موضوع، به گونهای عمل شده که بتوان «پرونده باز است» را در ویترین کارهای شاخص پوراحمد قرار داد؟ آنچه مردم و منتقدان در چهلویکمین دوره جشنواره فیلم فجر درباره فیلم گفتهاند، نشان میدهد نه! اینطور نیست! فیلم «پرونده باز است» انگار در دهه 60 گیر افتاده و میخواهد به سبک همان روزها برای مخاطب فیلم بسازد. نمیدانیم دلیل آن، شتاب در آماده شدن فیلم و رسیدنش به جشنواره بوده یا علت دیگری داشته اما آنچه واضح است اینکه پوراحمد در آثار قبلیاش نشان داده بود بر مناسبات روز عرصه فیلمسازی مسلط است اما آنچه در آخرین فیلم سینمایی او مشاهده میشود، چنین نیست و بهرغم آنکه اصغر رفیعیجم، فیلمبردار «پرونده باز است» در همان اواسط برگزاری جشنواره اظهار کرده بود در این فیلم از سبک روز فیلمبرداری استفاده شده، در عمل چنین چیزی دیده نمیشود! حتی کارگردانی هم در صحنههایی از ریل حرفهای خود خارج شده و پوراحمد دست به بستن قابهایی زده که نمیتوان فلسفه و مفهوم آنها را در راستای قصه کدگشایی کرد؛ به عنوان مثال هنگام نمایش صحنه دعوایی که منجر به قتل علیرضا شد، با بکگراند فلوشدهای از صحنه دعوا و حرکت پن (حرکت افقی روی محور ثابت به سمت راست و چپ) دوربین از پشت درختان مواجهیم. این حرکت دوربین بیش از هر چیز، مفهوم وجود یک شاهد عینی پشت این درختان را القا میکند که احتمالا پشت پرده این دعوا باشد اما تا آخر فیلم، خبری از شاهد عینی و دست پشت پرده نیست! اگر قصد کارگردان ایجاد ابهام و کمک به تعلیق قصه بود، قطعا باید فاکتورهای گمراهکننده دیگری نیز در کنار این فاکتور میگنجاند اما چنین نبوده و این قضیه بیشتر به یک سهلانگاری در گزینش قاب شبیه است! یا اینکه در اوایل فیلم، زاویه دوربین «هایانگل» روی مامور کانون اصلاح تربیت (با بازی پژمان بازغی)، در موضع ضعف بودن مامور را القا میکند در حالی که موضع مامور قانون در طول فیلم، اصلا موضع ضعف نیست!
* خیانت موسیقی به «پرونده باز است»!
موسیقی در «پرونده باز است» بیش از آنکه در خدمت فیلم باشد، در خیانت به فیلم است!
گزینش ناصحیح موسیقی حتی در سکانسهایی، مخاطب را از حس متناسب با موقعیت دور میکند؛ مانند موسیقیای که پس از اعلام شایعه رضایت، روی شادی فرهاد و دیگر زندانیها آورده شده است. به طور کلی موسیقی در بسیاری از صحنههای فیلم غایب است و وقتی هم حضور مییابد، یا کار را خراب میکند یا تاثیر چندانی از آن نمیبینیم!
تدوین فیلم «پرونده باز است» نیز به قدری از نظم بصری کمی برخوردار است که هم منسجم نیست و هم بدو بدو و شتابزده برای رفتن به سکانس بعدی عجله دارد. عجله و شتاب برای رساندن فیلم به جشنواره فجر، موضوع مهمی است و شاید دلیل تمام ضعفهای پیشگفته، همین موضوع باشد. از سویی اگر میخواست به نام خود وفادار باشد و پرونده را باز نگه دارد، به پایانی باز نیاز داشت که این اتفاق بدرستی افتاده است.