مرحوم حجتالاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی رحمتالله علیه، از مورخان و پژوهشگران تاریخ اسلام بودند که آثار متعدد و مفیدی از ایشان به یادگار مانده است. ما در «وطنامروز» این افتخار را داشتیم که با این عالم جلیلالقدر و محقق پرتلاش ارتباط داشته و در قالب مصاحبه از ایشان بهرههای علمی و اخلاقی ببریم. این دانشمند مهذب در ایام محرم 2 سال پیش به لقای پروردگار شتافت و جامعه علمی ایران را بویژه در حوزه تاریخ اسلام از وجود خود محروم کرد. اکنون در آستانه دومین سالگرد قمری وفات حجتالاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی یادداشتی از این پژوهشگر تاریخ اسلام در زمینه شناخت بیشتر بنیامیه تقدیم میشود.
مجموع آثار منفی حکومت سلسله بنیامیه را میتوان در چند بند خلاصه کرد:
1- نظام حکومت اسلامی از زمان معاویه به بعد، به حکومت استبدادی موروثی فردی مبدل شد.
2- مساوات که یکی از ارکان مهم نظام اسلامی بود، از میان رفت. در حالی که قرآن و سنت پیامبر امتیازها را ملغی کرده و ملاک برتری را نزد خدا پرهیزگاری میدانست، امویان نژاد عرب را نژاد والاتر شمردند و گفتند: چون پیغمبر اسلام از عرب برخاسته است پس عرب بر دیگر مردمان برتری دارد و از جمله عرب، قریش برتر از دیگران است.
3- درآمد دولت که باید به مصرف کارهای عمومی برسد و نیز غنیمتهای جنگی و فیئی که از مجاهدان بود، خاص حکومت شد و آنان این مالها را صرف تجمل و خوشگذرانی خود کردند.
4- دستگیری، زندانی کردن، شکنجه، کشتار و گاه قتل عام متداول شد.
5- رسم دوره خلفای راشدین این بود که اگر میخواستند درباره موضوعی حکمی بدهند نخست به قرآن و سنت پیغمبر رجوع میکردند و اگر چنان حکمی را نمییافتند، از یاران پیغمبر، مهاجران و انصار میپرسیدند که آیا در این باره حدیثی از پیغمبر شنیدهاید، یا نه؟ اگر پس از همه این جستوجوها سندی نمییافتند، آنان که در فقاهت بصیرتی داشتند، با اجتهاد خود حکم را تعیین میکردند، به شرط آنکه آن حکم با ظاهر قرآن و سنت مخالفت کلی نداشته باشد اما در عصر امویان خلفا هیچ مانعی نمیدیدند که حکمی صادر کنند و آن حکم خلاف قرآن و گفته پیامبر باشد، چنانکه معاویه برخلاف گفته صریح پیغمبر عمل کرد و زیاد را که نامشروع متولد شده بود فرزند ابوسفیان و برادر خود خواند.
6- چنانکه میدانیم، فقه اسلام برای مجازات متخلفان احکامی دارد که به نام حدود و دیات معروف است. مجرم باید طبق این احکام کیفر ببیند اما در دوره امویان کیفر و مجازات هیچگونه مطابقتی با جرم نداشت. مجازات مقصر بسته به نظر حاکم بود؛ گاه مجرم را میبخشیدند و گاه بیگناهی را میکشتند و گاه برای محکوم مجازاتی بیش از جرمش تعیین میکردند.
7- با آنکه فقهای بزرگی در حوزه اسلامی تربیت شدند، غالبا کسی به گفته آنان توجهی نمیکرد و اگر فقیهی حکمی شرعی میداد که به زیان حاکمی بود، از تعرض مصون نمیماند. بدین جهت امر به معروف و نهی از منکر که 2 فرع مهم اسلامی است تعطیل شد و کسی جرأت نمیکرد خلیفه یا عمّال او را از زشتکاری منع کند.
8- حریم حرمت شعائر اسلامی درهم شکست و به آنچه در دیده مسلمانان مقدس مینمود اهانت روا میداشتند، چنانکه خانه کعبه و مسجدالحرام را ویران و به تربت پیغمبر و منبر و مسجد او توهین کردند و مردم مدینه را به مدت 3 روز قتل عام کردند.
9- برای نخستین بار در تاریخ اسلام، فرزندان پیغمبر را کشتند و زنان و دختران خاندان او را به اسیری گرفتند و در شهرها گرداندند.
10- مدیحهسرایی که از شعارهای دوره جاهلی بود و در عصر پیغمبر مذموم شناخته شد، دوباره متداول شد و شاعران عصر اموی چندان که توانستند خلیفه یا حاکمی را به چیزی که در او نبود ستودند و از آنچه در آنان بود زدودند.
11- دستهای عالم دنیاطلب و دین فروش بر سر کار آمدند که برای خشنودی حاکمان، خشم خدا را بر خود خریدند. اینان به میل خویش، ظاهر آیههای قرآن و حدیث پیغمبر را تأویل کردند و بر کردار و گفتار حاکمان صحه گذاشتند.
12- گرایش به تجمل در زندگی، خوراک، لباس، ساختمان و اثاثالبیت روزبهروز بیشتر شد و کاخهای مجلل در مقر حکومت و حتی در شکارگاهها ساخته شد.
13- میگساری، زن بارگی و خریداری کنیزکان آوازخوان متداول شد تا آنجا که گفتار روزانه بعضی خلیفههای اموی درباره زن و خوراک و شراب بود.
14- تحقیر موالی و تبعیض درباره آنان: حکومت بنیامیه یک حکومت نژادی محض بود و سیاست آنها مبتنی بر سیادت عرب و تحقیر و کوچک شماری ملل مغلوب بویژه ایرانیان بود. طبق این سیاست، عرب را در تمام شؤون بر عجم ترجیح میدادند. نظام حکومت اشرافی بنیامیه موالی (ایرانیان) را مانند بندگان زرخرید، از تمام حقوق و شؤون اجتماعی محروم میداشت و اصولاً تحقیر و استخفاف، با نام موالی همیشه همراه بود. موالی از هر کار و شغل آبرومندی محروم بودند، حق نداشتند سلاح بسازند و بر اسب سوار شوند، دختری حتی از بیاباننشینان بینام و نشان عرب را به همسری بگیرند و اگر احیاناً چنین کاری مخفیانه انجام میشد طلاق و جدایی را بر آن زن و تازیانه و زندان را بر مرد تحمیل میکردند.
حکومت و قضاوت و امامت نیز همه جا مخصوص عرب بود و هیچ مولایی و غیر عربی به این گونه مناصب و مقامات نمیرسید. اصولاً عرب اموی را اعتقاد بر این بود که برای آقایی و فرمانروایی آفریده شده است و کار و زحمت مخصوص موالی و ذمیها است؛ اینگونه برخورد نسبت به موالی یکی از بزرگترین علل سقوط آنان به دست ایرانیان به شمار میرود.
* روش بنیامیه در حکومتداری
روش آنان در حکومتداری، روش سلطنتی استبدادی و موروثی بود. دربار آنان کانون فساد و ابتذال بود و به جای دانشمندان و خردمندان، مرکز تجمع آوازهخوانان و غزلسرایان و بزمآفرینان بود. حکومت آنان حکومت دانشپرور و فرهنگدوست نبود و هیچ حقی و حقوقی برای مردم قائل نبودند. اگر از مردم برای هر خلیفه جدید، در آغاز کار، بیعت میگرفتند، امری ظاهری و نمایشی بود، زیرا هر خلیفه قبلاً به عنوان ولیعهد منصوب میشد و رای مردم تاثیری نداشت و فایده بیعت نمایشی مردم برای آنان این بود که بتوانند هرگونه قیام و اعتراض مردم را به بهانه اینکه نقض بیعت کردهاند، سرکوب کنند!
نقل کردهاند روزی شخصی به عبدالملکبنمروان (پنجمین خلیفه اموی) گفت: آیا در امانم که با تو مناظرهای کنم؟ گفت: بله. آن شخص گفت: این خلافت که آن را در دست گرفتهای، آیا از طریق نصب از جانب خدا یا پیامبر به تو رسیده است؟
گفت: نه!
پرسید: آیا امت اسلامی اجماعی کرده و به خلافت تو رضایت دادهاند؟
گفت: نه!
پرسید: آیا بیعتی به گردن آنها داشتی و به بیعت خود وفادار شده و تو را به خلافت قبول کردهاند؟
گفت: نه!
پرسید: آیا اهل شورا تو را انتخاب کردند؟
گفت: نه!
آن مرد پرسید: آیا غیر از این است که با قدرت و زور بر آنان مسلط شدی و اموالشان را در اختیار گرفتی و آنان را محروم گذاشتی؟
گفت: بله!
آن مرد پرسید: پس به چه مجوزی خود را امیرالمومنین نامیدهای در حالی که چنین سمتی از طرف خدا و پیامبر و مسلمانان به تو واگذار نشده است؟
عبدالملک گفت: از کشور من برو بیرون اگرنه تو را میکشم.
آن مرد گفت: این پاسخ افراد عادل و منصف نیست و آنگاه از کاخ عبدالملک بیرون رفت.