شروین طاهری: رئیسجمهور ترکیه در تکمیل چرخشهای عجیب و غریب دیپلماتیک یک ماه اخیر خود، رئیس کابینه رژیم صهیونیستی را به آنکارا دعوت کرده است. البته رجب طیب اردوغان از 2 سال پیش، به نمایش نعل واروی ضدیت با اشغالگران قدس پایان داده و از ترس جا ماندن از طرح عادیسازی روابط شیخنشینهای عربی با اسرائیل – که دیگر مسجل شده طرحی شکست خورده است - پشت فلسطینیان و گروههای مقاومت را در جهت تجدید روابط حسنه با تلآویو خالی کرده بود. بهانه دعوت از نتانیاهو در روز ششم مرداد توسط اردوغان که چند روز پس از دیدارش با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان در عمل فروپاشیده بود، ظاهرا به دست گرفتن ابتکار عمل مذاکرات صلح در فلسطین است. مشکل اما اینجاست که هر دو میهمان عرب و اسرائیلی آنکارا عملا در سمت بازنده جنگ در حال شعلهورتر شدن در سرزمینهای اشغالی ایستادهاند. در حقیقت به التماس افتادن اردوغان برای گرفتن عکس یادگاری با بنیامین نتانیاهو، سگ هار نجس واشنگتن در خاورمیانه و چهرهای بازنده و بشدت منفور حتی بین یهودیان آمریکا و فلسطین اشغالی، چیزی ورای چرخش ناگهانی و سراسیمه آنکارا به سمت غرب در میانه راه چرخش به شرق اردوغان در چند سال متعاقب کودتای تموز (2015) است.
چرخ زدنهای متوالی سلطان پرزیدنت کاخ آکسارای به سبک مجالس سماع قونیه، حکایت از سرگردانی او در بازی سیاست و بلاتکلیفی کشورش در منطقه و جهانی به سرعت در حال دگرگونی دارد. او در کمتر از یک ماه، ناگهان نقش خود را به عنوان یک متحد محترم بالقوه نظم جدید ضد آمریکایی در حال ظهور ترک کرده و به همان نقش قدیمی پاسبان بیجیره و مواجب و نامحترم ناتو بر سر پل واسط اروپا و آسیا بازگشته است. همزمان او از هیچ نوع گردن کجکردنی در مقابل اقمار غرب فروگذار نکرده است.
نماینده کارتل بانکداران صهیونیست فدرال رزرو آمریکا را به ریاست بانک مرکزی ترکیه گمارده تا کشورش را هر چه بیشتر از اتحاد اقتصادی بریکس که آینده اقتصاد جهان خوانده میشود دور کند. همچنین به رغم تحقیر مکرر ترکیه توسط اتحادیه اروپایی دوباره برای عضویت در این اتحادیه درخواست بدهد تا بازهم با پاسخ منفی بروکسل تحقیر شود. در ازای قول کمک مالی یک و نیم میلیارد دلاری جو بایدن، به فنلاند و سوئد در مسیر پیوستن به ناتو باج داده تا تتمه استقلال ترکیه در چارچوب این پیمان امنیتی غربی را فدا کرده باشد. درست همزمان با حمایت دولت سوئد از اهانت به قرآن در این کشور، با مقامات استکهلم دست دوستی داده تا دشمنی دنیای اسلام را هم به جان بخرد. حالا با شیطنتهای علنی در جنگ اوکراین به نفع رژیم دستنشانده زلسنکی و اصرار بر اجرای پروژه ضد ایرانی دالان زنگزور، شاید ۲ تن از معدود دوستان شرقی قدرتمندش در مسکو و تهران را هم از دست بدهد. در عین حال ترکیه با ادامه برتریجویی در حوزه شرقی مدیترانه و جزیره قبرس، دشمنان قدیمی ترکها یعنی یونانیها را بیش از پیش تحریک میکند. بدتر از همه اما شاید دریوزگی او در دست دراز کردن به سوی آن دولتهای منطقه باشد که تا همین 3-2 سال پیش ترکیه اردوغانی، لاف تقابل ایدئولوژیک با آنها را میزد. وی که طی 2 دهه آغازین قرن بیست و یکم میلادی ادعای پیشداری جهان اسلام را داشت، بویژه بعد از بهار عربی که ابتکاری در اصل اخوانی بود، دولتهای عرب بویژه شیخنشینهای عربستان و امارات را تحقیر میکرد، این روزها برای جمع کردن اعانه برای اقتصاد در حال ورشکستگی ترکیه، کاسه گدایی به دست گرفته و در ریاض و جده و ابوظبی و دوبی دوره افتاده است. در نهایت نیز با دعوت آب و جارو کردن کاخ آکسارای برای استقبال از نتانیاهو، جلوی چشم 2 میلیارد مسلمان و صدها میلیون عرب، از همه آن مواضع غرورآفرین گذشتهای که ظاهرا در جهت حمایت از آرمان فلسطین و در نکوهش اشغالگران قدس گرفته بود، استغفار میکند.
به نظر میرسد اردوغان بعد از 2 دهه حکمرانی در آناتولی به دیپلماسی بازی با حاصل جمع صفر عادت کرده باشد. دیگر بر همه آشکار شده نقطه ضعف اصلی سیاست خارجی آنکارا همان سیاستهای برتریجویانه رئیسجمهور ترکیه در منطقه است که او و ترکیه را در هر حرکت در صفحه شطرنج منطقه، به شکست نهایی نزدیکتر میکند. شاید برخی بگویند فرصتطلبی و بیاعتقادی به یک نحله فکری مشخص، مهمترین خصیصه حضور او در راس قدرت و تبدیل شدن به طولانی مدتترین رهبر سیاسی ترکیه پس از آتاتورک تا اینجای کار باشد. با این حال فرق است میان شطرنجبازی که از یک راهبرد و چشمانداز مطمئن برای بازی با مهرههایش سود میبرد با کسی که صرفا در واکنش به حرکات حریف و برداشتی احساسی که از وضعیت لحظهای بازی دارد، دست به مهره میشود.
رجب پاشا که حدود نیم قرن قبل پس از آویختن استوکهای فوتبال، مدارج قدرت را از چماقداری جماعت صوفی مافیایی موسوم به اسکندرپاشا در محله بیک اوغلوی استانبول آغاز کرده، مثالی روشن از چنین بازیگرانی است که قلدری را به تفکر ترجیح میدهند؛ نردبازان و قماربازانی که از قضا از صفحه شطرنج قدرت سر درآورده و رویکردشان به بازی به جای تعمق و مهرهچینی، لافزنی و زدن مهرههای حریف است. این چنین سیاستمدارانی معمولا به دنبال موقعیتی میگردند که هر از گاهی صفحه بازی را به هم بزنند، غافل از اینکه حتی اگر موفق به این کار شوند - مثل کاری که اردوغان در سوریه کرد - خود را در یک صفحه بازی وسیعتر با حریفانی قدرتر در موقعیتی متزلزلتر از قبل مییابند.
با این وصف، در 69 سالگی اردوغان در حالی که به نظر میرسد بعد از ربع قرن پیشروی مقتدرانه و حتی غلبه بر کودتا، سرانجام در یک عرصه (سرطان) مغلوب شود، رفتهرفته چشمانداز شکستها و افتضاحات بزرگ در افق نمایان میشود. اوضاع چنان پیش میرود که اردوغان میراثی نامیمون برای کشورش به جا گذارد.
در هفتهای که گذشت لیر که هر 27 واحد آن با یک دلار آمریکا برابری میکند، در نازلترین موقعیت تاریخ خود قرار گرفت.
اقتصاد فلکزده ترکیه ۳ مزیت ارزآورانه خود یعنی صادرات، توریسم و ترانزیت را از دست میدهد. جامعه بشدت واگرا و قومیتگرای ترکیه در قطبیترین حالت خود از دوران تثبیت امپراتوری عثمانی (حدود 5 قرن پیش) قرار گرفته است. هر دوی این عوامل به رکود توریسم این کشور نسبت به دوران طلایی دهههای گذشته دامن میزند.
همزمان، آنکارا ابتکار عمل برای حفظ محوریت ترانزینی فلات آناتولی به عنوان پل تاریخی میان شرق و غرب را در رقابت با راهگذرهای نوین شمال-جنوب به محوریت ایران، خلیجفارس- مدیترانه به محوریت شام و بینالنهرین و همچنین کریدور شبهجزیره عربی از دست میدهد.
اردوغان در چرخشهای اخیر خود به وضوح از ایجاد محملی دیپلماتیک یا دست کم منطقی برای چرخشهای متناقض ذکر شده در سیاست خارجی آنکارا عاجز نشان میدهد. گویی با آخرین قمارش در بازگشت به آغوش غرب و اقمارش چنان از خود بیخود شده که تمام رشتههای چند سال اخیر برای تنشزدایی در منطقه پیرامون فلات آناتولی را پنبه کرده است. مسیری که رجب پاشا انتخاب کرده، نه تنها فرسنگها دور از قولهایی است که اخیرا برای تنشزدایی در شمال سوریه و عراق، قفقاز، حوزه دریای سیاه و شرق مدیترانه داده، بلکه به تنشزایی بیشتر ختم خواهد شد.
به این ترتیب ترکیه در دوره گذار نظم جهانی در حال تبدیل به یک مساله غیر قابل حل حد فاصل حوزههای جدید در حال بازتعریف شامل اوراسیا، مدیترانه شرقی و خاورمیانه است. تاریخ فراموش نمیکند آخرین باری که اسلاف عثمانیچی اردوغان چنین وضعی را تجربه کرده بودند، نتیجهاش تجزیه قلمروی بزرگشان در جریان تثبیت نظم جهانی پیشین بود.