نوید مؤمن: مقامات ژاپنی از زمان بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی در سال 1945 میلادی و پایان جنگ دوم جهانی تاکنون، هرگز به اندک بازماندگان آن حادثه و نسلهای بعدی درباره چرایی عادیسازی روابط با آمریکا یا هضم خود در مناسبات آن سوی آتلانتیک توضیح قانعکنندهای ندادهاند! برخی مقامات ژاپنی قرابت راهبردی با کشوری که در عرض یک چشم بر هم زدن 210 هزار شهروند ژاپنی را با بمب اتم کشته نماد «گذار از تاریخ تلخ جنگ جهانی» و برخی مقامات دیگر، همپیمانی با واشنگتن در شرق آسیا را نماد واقعگرایی در جهان بیرحم سیاست قلمداد میکنند! مقامات ژاپنی، تمرکز بر چهره پلید واشنگتن در شرق آسیا را خط قرمز فرهنگ سیاسی ژاپن تلقی میکنند، زیرا این تصویر به خودی خود بسیار زننده است! اگر واقعیت آمریکا بر ذهن جوانان و نسلهای جدید ژاپنی نقش بندد، دیگر نمیتوان با خلق تصاویری کاذب و نمایشهای گمراهکننده چنین تصویری را تغییر داد.
مقامات ژاپنی در طول تاریخ پس از جنگ دوم جهانی، بارها خفت خود در برابر آمریکا را توجیه کردهاند: آنها حضور نیروهای اشغالگر آمریکایی در جزیره اُکیناوا را به مثابه بخشی از یک معامله امنیتی جلوه داده و مشارکت در عملیاتهای برونمرزی ناتو را گامی در راستای تقویت نظامی کشورشان قلمداد میکنند! حتی ژاپنیها از اینکه به سپر بلای واشنگتن در جدال همیشگی با پیونگ یانگ تبدیل شوند نیز ابایی ندارند. توکیو در کنار واشنگتن و سئول، هر 3 نقش بسزایی در تحریک پیونگ یانگ در شرق آسیا و بیثباتسازی این منطقه ایفا کردهاند.
مهار چین در نظام بینالملل و ناآرامسازی حیاط خلوت پکن در آبهای دریای چین جنوبی و تایوان، ماموریت مشترک دیگر آمریکا و ژاپن در مواجهه با اژدهای زرد محسوب میشود.
با خطاهای ژاپنیها در عرصه سیاست خارجی و هزینههای آن فعلا کاری نداریم اما در اینجا قاعدهای وجود دارد که نمیتوان منکر آن شد: شاید ژاپنیها بتوانند بازی در زمین آمریکا را با استناد به انواع تکنیکهای جنگ روانی و تبلیغاتی توجیه کنند اما قطعا نمیتوانند یک «تاریخ تلخ و دهشتناک» را در آینده به یک «فیلم دراماتیک» تبدیل کنند! ماجرا به اکران احتمالی فیلم تاریخی «اوپنهایمر» (Oppenheimer) به کارگردانی «کریستوفر نولان» باز میگردد. در این فیلم، «کیلین مورفی» در نقش «رابرت جی. اوپنهایمر» پدر بمب اتم و سازنده سلاح مرگ در بمباران هیروشیما و ناگازاکی بازی کرده است. اکران این فیلم در آمریکا و چند کشور جهان کلید خورده است.
برخی اخبار و شواهد میگوید رایزنی استودیو «یونیورسال» با ژاپنیها بر سر اکران این فیلم درتوکیو و دیگر شهرهای این کشور قربانی سلاح هستهای نیز آغاز شده است.
اوپنهایمر زمانی که در آزمایشگاه لوس آلاموس مشغول مدیریت پروژه ساخت سلاح هستهای بود، برخی دانشمندان آمریکایی توماری را به وی درباره عواقب ساخت این سلاح و استفاده از آن در دیگر کشورها (مخصوصا ژاپن) مطرح کردند اما اوپنهایمر در پاسخ تاکید کرد وی به عالم «سیاست» کاری ندارد و مهم نیست این بمب بر سر چه کسانی و در چه کشوری ریخته میشود!
در چنین شرایطی موافقت ژاپنیها با اکران فیلم اوپنهایمر در این کشور مصداق عینی ذلت است. بدون شک بسیاری از شهروندان ژاپنی مخالف این روایتگری مکانیکی و بدون احساس از تاریخ کشورشان هستند؛ آن هم از حادثهای دهشتناک که کمتر از یک سده (78 سال) از وقوع آن گذشته و برخی آثار و تبعات جسمی آن هنوز گریبانگیر نسلهای بعد 2 شهر ناگازاکی و هیروشیما است. تاریخ را نه با هوش مصنوعی، نه با ساخت مدرنترین ماشینهای صنعتی و نه با ابزارهای رسانهای نوین نمیتوان تغییر داد. بدون شک عادیسازی ذهن شهروندان ژاپنی نسبت به فاجعه غیرقابل تصوری که در 2 شهر مهم این کشور رخ داده، پروسهای نیست که بتوان آن را به اتمام رساند و بالعکس، عواقب چنین تلاش وقیحانهای در آینده گریبانگیر مقامات ژاپنی خواهد شد. این اکران ذلتبار، به جای نشان دادن عزم صاحبان قدرت در توکیو برای عبور از گذشته، نماد نگاه مکانیکی آنها نسبت به ارزشهای بشری و انسانی است.