مالک شیخی: هاینریش هاینه نویسندهای است که بزرگترین موزیسینهای جهان مانند شومن و شوبرت شاهکارهای خود را مدیون احساس شاعرانه وی میدانند. او از جمله شاعرانی است که نسبت نزدیکی با ادبیات ایرانی دارد تا جایی که منظومهای نیز با عنوان «فردوسی شاعر» در بزرگداشت شاهنامه دارد. هاینه اما در جریان تفتیش عقاید اسپانیا در تقبیح قرآنسوزی در نمایشنامه خود با نام Almansor در سال ۱۸۲۱ با محکوم کردن سوزاندن قرآن، کتاب مقدس مسلمانان نوشت: «هرجا کتابها را میسوزانند، در نهایت مردم را نیز خواهند سوزاند». (Dort, wo man Bücher verbrennt, verbrennt man auch am Ende Menschen.)
موضوع کتابسوزی در ادبیات و آثار هنری غرب به عنوان یک رویداد ضدفرهنگی عنوان شده است. کتاب ۴۵۱ فارنهایت اثر «ری برادبری» دنیایی را وصف میکند که در آن کتابسوزی به صورت سیستماتیک انجام میشود. نام این کتاب به دمای اشتعال کاغذ اشاره دارد که ۴۵۱ درجه فارنهایت است و گویی این سیستماتیک شدن کتابسوزی را برای جامعه امروز مینویسد که در قلب اروپا به عنوان جامعهای که خود را مهد تمدن میداند، با آتش زدن قرآن به عقاید 2 میلیارد مسلمان توهین میشود اما هیچ کس مورد محاکمه قرار نمیگیرد.
موزه هولوکاست درباره کتابسوزی در غرب مینویسد: «سوزاندن کتاب نشاندهنده عنصری از سانسور است. کتابسوزی نماد ترویج خشونت و سرکوبگری است که به دنبال سانسور یا ساکت کردن برخی جنبههای فرهنگ کتاب است که در نهایت میتوان آن را «نسلکشی فرهنگی» دانست».
کتابسوزی اگر چه تاریخ طولانی و تاریکی دارد ولی اغلب از سوی جوامع اروپایی آغاز شده است و شاید پیشینه این حرکت فاشیستی را در معروفترین آن یعنی سوزاندن کتابها توسط رژیم نازی در 10 مه 1933 در آلمان قرن نوزدهم باید جستوجو کرد؛ یک کتابسوزی بیسابقه در تاریخ که به دستور گوبلز انجام شد و آثار نویسندگان معروفی مانند برتولت برشت، آگوست ببل و هاینه نابود شد.
سال 1244 نیز در نتیجه مناقشه پاریس، 24 کالسکه تلمود و دیگر نسخ خطی مذهبی یهودی توسط افسران قانون فرانسه در خیابانهای پاریس به آتش کشیده شد.
ماجرای کتابسوزی در غرب آنچنان رونق یافت که انجمن آنتونی کامستاک در نیویورک تأسیس شد و کتاب سوزاندن را روی مهر خود به عنوان هدفی شایسته ثبت کرد.
از آن سو مخالفان مشهوری نیز در مقابل کتابسوزی در اروپا دیده میشوند به طوری که در کتاب مقدس کاتولیک، از «سنت وینسنت ساراگوسا» (نخستین شهید اسپانیایی) یاد شده است که امپراتور روم دیوکلتیان از او خواست به شرطی که کتاب مقدس را به آتش بسپارد، آزاد شود اما وی نپذیرفت و به شهادت رسید. او اغلب در حالی تصویر میشود که کتابی را در دست دارد که با جانش از آن محافظت کرده است.
یکی دیگر از قدیسهای کاتولیک نجاتدهنده کتاب از کتابسوزی، «سنت ویبورادا» متعلق به قرن دهم است. او سال 925 حمله مجارهای بتپرست آن زمان به منطقه خود در سوییس را پیشبینی کرده بود و با هشدار به کشیشان سنت گال و سنت مگنوس اطلاع داد کتابهای خود را پنهان کنند و به غارهای تپههای مجاور فرار کنند. خود ویبورادا از فرار امتناع کرد و توسط غارتگران کشته شد. در آثار هنری، او معمولا در حالی نشان داده میشود که کتابی را به نشانه کتابخانهای که ذخیره کرده است، در دست دارد و به عنوان «قدیس حامی کتاب» شناخته میشود.
هالبروک میگوید کتابسوزی ناشی از «کتابهراسی» است که ترس یا نفرت از کتاب است. چنین ترسی اغلب ناشی از ترس از تأثیری است که کتابها میتوانند بر جامعه یا فرهنگ داشته باشند. در تاریخ ایران نیز کتابسوزی در تهاجمات به آن مسبوق به سابقه است. «آلن کنت» در دانشنامه کتابخانه نوشته: اسکندر مقدونی ۲۰ هزار نسخه چرمی از اوستا را سوزاند.کتابخانه سلطنتی سامانیان نیز در هجوم ترکان از شرق در سده ۱۱ میلادی سوزانده شد. گفته میشود ابنسینا تلاش کرد به میان شعلههای آتش برود و کتابها را نجات دهد. سال ۵۰۲ هجری قمری به روزگار حکومت علی بن یوسف بن تاشفین در اندلس، به دلیل مخالفتهای فقیهان شهر، تمام نسخههای کتاب احیای علومالدین تألیف محمد غزالی را در مسجد قرطبه انباشته و آتش زدند. حالا اما در روزگار مدرن، فاشیسم نیز چهرهای مدرن یافته و نسلکشی فرهنگی از سوئد که خود را کشور صلح نامیده است سر برمیآورد؛ موضوعی که بیش از مسلمانان، جامعه جهانی باید نگران آن باشد. شاید انتظار نابجایی است که از اروپا به عنوان مهد کتابسوزی توقع برخورد با این نوع حرکتهای فاشیستی را داشته باشیم.