زنان ملت ما به تو محتاجند، بیش از همه وقت...
پس از عاشورا، دیگر قهرمان داستان کربلا زینب(س) است، زینبی که برای متفکران ما و مردم ما، نمونه یک زنی است آنگونه که باید باشد؛ او در میدان دلسوزی مادرانه و مراقبت خواهرانه و ضدیت قهرمانانه با طاغوت زمان، یگانه است. شاید خالی از لطف نباشد که مناجات و دلنوشتههای دکتر علی شریعتی با این بانوی یگانه را برای بار دیگر مرور کنیم، بانویی که علی شریعتی در جوار بارگاهشان آرمیده است.
* * *
ای زینب!
ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن!
ای زن! ای که مردانگی، در رکاب تو، جوانمردی آموخت.
زنان ملت ما اینان که نام تو، آتش و درد بر جانشان میافکند به تو محتاجند،بیش از همه وقت...
«جهل» از یکسو به اسارت پنهان و ذلت تازهشان میکشاند و از خویش و از تو بیگانهشان میسازد، آنان را بر «استحمار کهنه و نو»، بر بندگی «سنتهای پوسیده» و «دعوتهای عفن»، بر ملعبهسازان «تعصب قدیم» و «تفنن جدید» به نیروی فریادهایی که بر سر یک شهر- شهر قساوت و وحشت - میکوبیدی، و پایههای یک قصر - قصر جنایت و قدرت را میلرزاندی - بر آشوب!
تا در خویش برآشوبند و تار و پود این پردههای عنکبوت فریب را بدرند و در برابر این توفان برباد دهندهای که وزیدن آغاز کرده است «ایستادن» را بیاموزند و این «ماشین هولناک» را که از آنها «بازیچههای جدیدی» میسازد، باز برای بلعیدن حریصانه آنچه سرمایهداری به بازار میآورد، برای لذت بخشیدن به هوسهای کثیف بورژوازی، برای شور آفریدن به تالارها و خلوتهای بیشور و بیروح «اشرافیت جدید» و برای سرگرمی زندگی پوچ و بیهدف و سرد «جامعه» رفاه در هم بشکنند و خود را از «حرمهای اسارت قدیم» و «بازارهای بیحرمت جدید» به امامت تو نجات بخشند!
ای زبان علی در کام، ای رسالت حسین بر دوش!
ای که از کربلا میآیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدارهبندان و جلادان، همچنان به گوش تاریخ میرسانی، زینب! با ما سخن بگو.
مگو بر شما چه گذشت، مگو در آن صحرای سرخ چه دیدی، مگو جنایت آنجا تا به کجا رسید، مگو خداوند، آن روز، عزیزترین و پرشکوهترین ارزشها و عظمتهایی را که آفریده است، یکجا، در ساحل فرات و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان تف، چگونه به نمایش آورد و بر فرشتگانش عرضه کرد، تا بدانند که چرا میبایست بر آدم سجده میکردند؟!
آری زینب!
مگو که در آنجا بر شما چه رفت، مگو که دشمنانتان چه کردند و دوستانتان چه کردند؟ آری ای پیامبر انقلاب حسین!
ما میدانیم، ما همه را شنیدهایم، تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را به درستی گذاردهای، اما بگو، ای خواهر، بگو که ما چه کنیم؟!
لحظهای بنگر که ما چه میکشیم! دمی به ما گوش کن تا مصائب خویش را با تو باز گوییم، با تو ای خواهر مهربان! این تو هستی که باید بر ما بگریی ای رسول امین برادر، که از کربلا میآیی و در طول تاریخ، بر همه نسلها میگذری و پیام شهیدان را میرسانی.
ای که از باغهای سرخ شهادت میآیی و بوی گلهای نوشکفته آن دیار را، در پیراهن داری.
ای دختر علی، ایخواهر، ای که قافلهسالار کاروان اسیرانی، ما را نیز در پی این قافله، با خود ببر.