حماسه عاشورا که مردان آن را رقم زدند، به عنوان امانتی به دست یک زن سپرده میشود و این زن ناگهان چنان در عرصه تاریخ میدرخشد که اگر درخشش او نبود، حماسه عاشورا در تاریکخانه تاریخ گم شده بود. اگر بخواهیم برای جهاد تبیین نمونهای در تاریخ پیدا کنیم، قطعا اسوه بلامنازع آن حضرت زینب(س) است؛ کسی که یکتنه همه دستگاه عظیم ظلم را رسوا کرد و برای همیشه تاریخ، حقیقت کربلا را از دستبرد نااهلان محفوظ و مصون نگه داشت. برای واکاوی علل و نقش حضرت زینب(س) در ابلاغ حماسه و پیام عاشورا با حجتالاسلام سیدجلال رضویهمدانی، استاد حوزه و دانشگاه به گفتوگو نشستیم.
* جناب حجتالاسلام رضویهمدانی! از منظر شما به عنوان یک مبلغ، اصلیترین ویژگیهای تبلیغی حضرت زینب(س) به عنوان یکی از ستونهای ماندگاری نهضت عاشورا چیست؟
اجازه بدهید ابتدا درباره تاثیرات شگرف تبلیغ حضرت زینب(س) در ماندگاری نهضت عاشورا بگویم و بعد به سوال شما پاسخ بدهم. شیوه جباران در تاریخ اسلام این بوده که تلاش میکردند قیامهای حقطلبانه و عدالتطلبانه را به هر نحوی که شده به انحراف بکشانند، لذا یکی از بارزترین شیوههای جباران در مواجهه با چنین قیامهای حقطلبانهای، ابتدا سرکوب و بایکوت خبری و سپس تحریف و تدلیس در نحوه روایت داستان است. جباران تاریخ توانستهاند در بسیاری از موارد با این سیاست، بسیاری از قیامهای حقطلبانه را در نطفه خفه یا از ادامه مسیرشان جلوگیری کنند. جباران اموی همین سیاست را در برابر قیام عدالتطلبانه امام حسین(ع) نیز پیگیری کردند اما با یک سد بزرگ مواجه شدند؛ شخصیت والایی به نام زینب کبری(س). حضرت زینب(س) سیاست خبیثانه بایکوت خبری و تحریف تاریخی واقعه عاشورا را ناکام گذاشت. آن حضرت با راهبردهای خردمندانه جریانهایی را پایهگذاری کرد تا خبر شهادت حسین(ع) در همه جهان اسلام بپیچد. از طرفی با خطبههای خردمندانه که حقیقتا بلاغت آن و فصاحت آن یادآور خطبههای نهجالبلاغه است، جریان تحریف را ناکام گذاشت.
جریان تحریف به دنبال این بود که با استفاده از حربههای الهیاتی و رویکردهای جبرگرایانه قتل امام حسین(ع) را به اراده خداوند منسوب کنند، یا ماهیت واقعه کربلا را تغییر دهند و انگشت اتهام را از یزید و خاندان اموی برگردانند، یا اساسا حرکت امام حسین(ع) را خروج از قواعد دینداری نشان بدهند اما حضرت زینب(س) همه راهبردهای رسانهای جریان تحریف را ناکام کرد.
حضرت زینب(س)، نمونه موفق جهاد تبیین است. جهاد تبیینی او توانست همه هیمنه و هژمونی جریان تحریف را برای همیشه تاریخ از بین ببرد تا جایی که سلسله اموی کاملا خود را در برابر آن حضرت خلع سلاح شده میدید. این نکتهای حقیقتا اعجابانگیز است که یک زن آزاده، همه هیمنه یک دستگاه سیاسی با آن پولپاشیها و چاکر و نوکرپروریها را نقش بر آب میکند.
بعد از این مقدمه حالا سراغ جواب سوال شما میروم و اینکه اساسا چه ویژگیهایی در تبلیغ حضرت زینب(س) به عنوان یک الگوی جهاد تبیین وجود داشت که توانست اینقدر موفق باشد.
اولین نکته، مقام روحانی حضرت زینب(س) است که اساس، هسته و پایه اصلی این موفقیت تبلیغی است. شما وقتی در احوالات حضرت زینب(س) نگاه میکنید یک زن عارفه و عابده را میبینید؛ زنی که غرق در عرفان و تجلیات توحیدی است. یکی از ظلمهایی که به تاریخ تشیع شده این است که تاریخ عارفان این مذهب بهدرستی روایت نشده است. شما اگر به کتابهای تاریخ عرفان اسلامی مراجعه کنید نامی از حضرت زینب(س) نمیبینید، در حالی که نام رابعه عدویه را خواهید دید، این یک غفلت بزرگ تاریخی است. شما احوالات حضرت زینب(س) را در کنار احوالات رابعه عدویه بگذارید و مقایسه کنید، میبینید که چقدر تفاوت سطح وجود دارد. متاسفانه نام ایشان در میان کتابهای معتبر تاریخ عرفان اسلامی خالی است و این نقصی است که باید برطرف شود.
به هر حال این روحیه عرفانی و توحیدی و قلبی که مستغرق در تجلیات توحیدی است، علت اصلی موفقیت حضرت زینب(س) در جهاد تبین است. همه چیز فانی است و از بین میرود، جز آن چیزی که خدایی شده است و به خدای لایزال وصل شده است. کلام بشر، یک کلام فانی است اما اگر خود انسان در خدا فانی شد، کلامش هم در کلام خدا فانی میشود، کلام او خدایی میشود؛ وقتی کلامی خدایی شد، باقی میماند، اثر میکند. کلام خدا «کن فیکون» میکند، زیر و رو میکند، بنابراین اگر کسی خدایی شد، کلام او هم «کن فیکون» میکند، زیر و رو میکند.
شما در تاریخ زندگی حضرت زینب(س) دقت کنید، میبینید در کمرشکنترین مصائب تاریخ که در عاشورا اتفاق افتاد، حضرت نماز شبش قضا نشد. میبینید که آن همه فجایع دلخراش را دیده است اما میگوید جز خدای زیبا و جمیل را ندیدم. خب! معلوم است که این انسان، روحش در لاهوت است و جسمش در ناسوت. کلام چنین انسانی لاهوتی است و باقی میماند و اثر میکند و زیر و رو میکند.
مبلغان ما باید بدانند با تمرین ادا و اطوار سخنرانی و سخنوری، سخنان آنان ماندگار و اثرگذار نمیشود، با شبزندهداری و اشک و سوز درونی است که کلام آنها ماندگار میشود. میخواهم اینجا نکتهای را بگویم خیلی بالاتر از این. شما شخصی مانند آیتالله قاضی را ببینید، از ایشان کتاب آنچنانی یا کلام آنچنانی باقی نمانده ولی اثری که در روح و جان بخش عظیمی از جوانان ما گذاشته انکار شدنی نیست و همینطور حضرت آیتالله بهجت. شاید جوانان ما خیلی با کلام آیتالله بهجت مأنوس نباشند اما صرف دیدن نماز ایشان، راه رفتن ایشان و صورت نورانی ایشان، بسیاری را متحول کرده است، یعنی گاهی اصلا حرف زدن نیاز نیست، وقتی جانی با خدا پیوند خورد، دیدن صورت او کافی است تا معارف در عمق جان و دل انسان بنشیند. همان چیزی که حضرت مسیح در آن روایت میگوید: جالسوا من یذکرکمالله رویته؛ با کسی بنشینید که دیدنش شما را یاد خدا میاندازد. توجه کنید که حضرت نمیگوید کلامش شما را یاد خدا میاندازد، بلکه میگوید صرف دیدنش شما را یاد خدا میاندازد.
پس خلاصه کلام تا اینجا این است که شرط اصلی و علت اصلی در موفقیت یک مبلغ با توجه به سیره حضرت زینب(س)، این است که کلام او از جانش برخیزد نه از ذهنش، از قلبش برخیزد نه از فکرش و راه این هم تهذیب نفس و رسیدن به مقامات باطنی است.
دومین مساله موفقیت تبلیغی حضرت زینب، پیوند جان ایشان با مقام ولایت است. این موضوع به نکته اولی که گفتم نزدیک است اما با آن تفاوتهایی دارد. ممکن است کسی انسان مهذبی باشد ولی جانش با ولی خدا گره نخورده باشد، مثل خیلی از عرفای ادیان دیگر. اما از امتیازات عرفان شیعی، پیوند خوردن با یک ولی خدا است. جان حضرت زینب(س) با جان امام زمانش پیوند خورده بود و یک رابطه ولایی پیدا کرده بود. در رابطه ولایی، منظور جنبه سیاسی و اجتماعی آن نیست، منظور یک رابطه باطنی و قلبی است. شما در رساله الولایه علامه طباطبایی میتوانید با مفهوم این نوع ولایت آشنا شوید؛ این یک ولایت باطنی است که جان انسان را به یک ولی خدا پیوند میزند و راه را برای تصرفات او در وجود انسان باز میکند. اگر این اتفاق بیفتد سیر انسان خیلی سریع میشود، چون دیگر مثل کسی است که سوار بر یک هواپیمای پرسرعت نشسته و کیلومترها راه را در کوتاهترین زمان ممکن طی میکند.
صبر حضرت زینب(س) یک صبر ولایی بود؛ صبری بود که امام حسین(ع) در جان ایشان کاشت، اگرچه زمینهاش در وجود ایشان آماده بود اما این درخت صبر را امام حسین(ع) با تصرف ولایی خود در جان حضرت زینب(س) کاشت؛ این نکته مهمی است که حضرت زینب(س) تحت تصرفات ولایی یک ولی مطلق الهی بود. این هم از رموز و اسرار موفقیت و اثرگذاری حضرت زینب(س) است. ما هم باید سعی کنیم جانمان به جان اولیای خدا پیوند بخورد، با آنها در ارتباط باشد، با کثرت زیارات و ارتباطات قلبی با آنها، قلبمان را آماده تصرفات ولایی آنها بکنیم. اگر این اتفاق رخ بدهد، خواهیم دید که در یک زمان خاصی در یک بزنگاهی، در جایی که ما دیگر خودمان علیالقاعده کم میآوریم، تصرفات ولایی شروع میشود و ما را از گردنه عبور میدهد.
از عالم باطن که به سمت عالم ظاهر بیاییم و بخواهیم دلایل قهرمانی حضرت زینب(س) در عرصه تبلیغ و پیامآوری را برشمریم، میتوانیم به مساله شجاعت و زبان فطری اشاره کنیم. زبان فطری یعنی زبانی متناسب با فطرتها، زبانی که همه انسانها معنای آن را میفهمند. حضرت زینب(س) به گونهای سخن میگوید که در تمام طول تاریخ هر کس از هر دین و مسلکی، سخنان ایشان را بخواهد به حقانیت آن پی میبرد، چراکه به زبان انسان حرف زده، به زبان انسانیت. این نکتهای است که مبلغان ما آن را فراموش کردهاند؛ ادبیات آنها یک ادبیات فطری نیست، آدم نباید به گونهای حرف بزند که فقط همفکرش بفهمد او دارد چه میگوید، فقط هم دینش بفهمد او چه دارد میگوید، ارزشهای انسانی در جان هر انسانی نهفته است، وقتی شما به زبان انسان حرف میزنید به زبان فطرت او حرف میزنید، از هر دین و آیینی باشید پیام مبلغ را درمییابید.
اما نکتهای که در کنار زبان فطری حضرت زینب(س) به آن اشاره کردم، مساله شجاعت است، یعنی لکنت زبان پیدا نکردن در برابر زورمندان که البته این هم فضیلتی است که هم ریشه در روح تهذیب شده دارد و هم در شخصیتی که تحت تربیت بزرگمردی مثل علیبنابیطالب(ع) بوده است. بهراستی که حضرت زینب(س)، زینتبخش علیبنابیطالب(ع)است. زینت به چیزی میگویند که وقتی به انسان یا چیزی وصل شد، انسان را یا آن چیز را زیباتر میکند؛ کلمه زینب از ۲ واژه ساخته شده: «زین» و «اب» به معنای زینت پدر. حضرت زینب(س) بهراستی زینت پدر است. زینت علیبنابیطالب(ع) است. امیرالمومنین به خودی خود زیبا و دلرباست اما وقتی انسان زینب را به عنوان دختر علی(ع)، در کنار او میبینید، عظمت علیبنابیطالب(ع) جلوه دیگری پیدا میکند. برخی آدمها انسانهای بزرگی هستند اما نمیتوانند این بزرگی را به فرزندانشان منتقل کنند اما علی(ع) کسی است که یک فرزندش حسین(ع) است، آن دیگری حسن(ع) و آن یکی زینب(س). علی(ع) پدر ابوالفضل عباس است. ببینید یک روح باید چقدر متعالی باشد که بتواند چنین انسان یگانهای در تاریخ تربیت کند. البته از نقش حضرت زهرا(س) نیز نباید غفلت کنیم. آدمی وقتی داستان حضرت زینب(س) را میخواند روحش پر میکشد به کوچههای بنیهاشم و عاشورای فاطمی. به هرحال این شجره، یک شجره طیبه است که امیدوارم ما هم در اتصال با این شجره، بهره خود را ببریم.
* به نظر شما پیام حضرت زینب(س) برای زن امروز چیست؟
مدرنیته و تجدد همه قوای خود را به کار گرفته تا زن را تبدیل کند به موتور محرک نظام اقتصادی سرمایهداری. کششی که در خلقت زن هست، میتواند ابزاری باشد برای یک نظام کثیف پولسازی. اگر نمونههای اعلای شخصیت زن در طول تاریخ نبود، زرمندان و زورمندان زن را فقط به عنوان یک برده برای امیال خود تصویر میکردند اما تصاویر زنان یگانهای مثل مریم مقدس، مثل فاطمه زهرا(س) و مثل حضرت زینب(س)، نشان میدهد که یک زن تا کجا میتواند اوج بگیرد. نشان میدهد چگونه یک زن میتواند ورق تاریخ را بگرداند، چگونه میتواند جاودانه شود و راهی بیمنتها به سمت تعالی و رشد به سوی بشریت بگشاید.
نظام مدرن، زن را به عنوان سنگ آسیاب چرخههای مالی خود میخواهد، میخواهد او فقط برگزارکننده شوهای مد و لباس باشد، ابزار فروش باشد که باید در برابر این اراده شوم ایستاد. ایستادگی نیاز به اسوه دارد و این اسوه در شخصیت حضرت زینب(س) بخوبی قابل یافتن است.
زن امروز، نهتنها از سمت مدرنیته، بلکه از سمت ارتجاع هم تحت تهاجم است، ارتجاعی که نمونه آن را در رفتارهای طالبان در افغانستان میبینیم؛ اینکه مانع آموزش زنان شوند، آنها را در خانه حبس کنند، این هم یک نگاه ابزاری است. نگاه مدرنیته و ارتجاع، ۲ روی یک سکه است و هر ۲ نگاه ابزاری است. ارتجاع هم خطری برای زنان و دختران ما است.
زنان و دختران ما باید به تأسی به حضرت زینب(س) نه در دام ارتجاع بیفتند، نه در دام مدرنیته. بدانند که اثرگذارند و مسؤولیت اجتماعی و تاریخی بر دوش دارند و باید آگاهی خود را رشد دهند و در زندگی خود و جامعه اثرگذار باشند و از طرفی بدانند که اثرگذاری آنها میتواند تا عمق بینهایت بر روح و جان خود و جامعه باشد، نه فقط یک اثرگذاری جسمی و حیوانی که مقصود و مطلوب مدرنیته است.