printlogo


کد خبر: 265828تاریخ: 1402/5/21 00:00
دل‌نوشت
وارث داغ‌های دشت خون

سمیرا جلیلی: چشمانت را ببند و فقط تصور کن، کسی را که یک عمر تا پیش از کربلا، در هوای کوچه‌های  بنی‌هاشم زندگی کرده، برادران و عموهایش را دیده، نفس به نفس شبیه‌ترین‌ها به بهترین خلق خدا، خدا را عبادت کرده. قسمت بوده قاسم را ببیند و برای علمداری عمویش، برای بودن و سایه خورشیدی عمویش، خدا را شکر کرده. پدر را دیده که جهانی فطرس‌وار بر گرد کعبه وجودش، طواف کرده، زمین را دیده، زمان را دیده.
کسی که تا پیش از کربلا همه را داشته، بعد یکی‌یکی رفتن و نبودن‌شان را هم به چشم دیده و رنجور همه را بدرقه کرده.
تصور کن حالا در آخرین وداع با پدرش، ردای امامت و فریضه هدایت همان قوم را، بر گرده‌اش کشیده‌.
کسی که زیبایی شکوهمند خلقت را، دلیل خلقت را و والاترین مرتبه انسان را در قامت پدرش دیده و دیده که چون از قفا سرش را بریدند و سجده‌وار به ملاقات خدا رفته، پس سجده را رمزی قرار داده و بسیار سجده‌کننده شده.
کسی که چون این راز را بر گل‌های یاس سجاده‌اش می‌ریخت و کلمات استجابت را به پای اشک، قربانی می‌کرد، کسی که با دعا امامت می‌کرد و با قنوت راه مستقیم هدایت را نشان می‌داد، کسی که در شام بار امانت الهی را بر ستون استوار هدایت محکم و مستقر ساخت، کسی که مناجات می‌کرد، کسی که امام بود چه قائما چه قاعدا، کسی که آب را، آفتاب را، باران را، باد را و مهتاب را به یاد شریعه فرات به خدمت گرفت تا واقعه روز دهم را و مناجات شب دهم را برای صلب‌های مطهر و ارحام محترم بخواند تا قیامت. کسی که ۷۲ بار شهید شد به زخمی که بر جان عزیزانش نشست و هزار بار جان داد به یاد لب‌های تشنه‌ای که سه‌شعبه سیرابش کرد.
زهر بر جان او نشست؛ اما نه حالا؛ که این تلخی را در شام چشید و در آن شبانگاه ۲۵ محرم موثر افتاد.
کسی که صفحه صفحه صحیفه‌اش و مناجات‌های خمسه عشرش را که بخوانی، می‌بینی جهان را از نگاه او باید تلاوت کرد؛ که تو نیز بسیار سجده‌کننده خواهی شد.
امام بود و سجاد بود و همنام جدش اعلا و رفیع. 
و گویا در محرم میعادی دیرینه داشته تا به عاشورا بپیوندد و به ملاقات کربلاییان برود و با شهادتش گواه راستین این راه سرخ و آیت سبز باشد. خدا قاتلان ایشان را تا قیامت لعنت کند.

Page Generated in 0/0075 sec