مهدی طاهرخانی: ناگهان برای نخستینبار در سال ۱۴۰۲ قطار پرسرعت قرمزها به پیچ فریبنده و به ظاهر ساده ذوبآهن رسید و خوششانس بود که از ریل نباختن خارج نشد.
در دنیای موازی، شامگاه پنجشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۲ یکی شبیه لوکادیا، عیسی آلکثیر سالم و آماده و یک نسخه سفارشی شهریار مغانلو، در خط حمله پرسپولیس حضور داشتند. احتمالا در آن دنیا هم اینک درباره خلق چگونگی این برد پرگل خانگی با حضور بیش از ۷۰ هزار هوادار مینوشتم. ورزشگاه آزادی که بسان ومبلی با صرف هزینه چند صد میلیون یورویی کاملا بازسازی شده، میزبان این بازی بود.
اما در دنیای واقعی از این خبرها نیست. پرسپولیس بدون هوادارانش میزبان ذوبآهن بود و در شبی که جشنواره «موقعیتسوزی»، هواداران این تیم را کلافه کرده بود، با یک گل آفساید، موفق به گرفتن مساوی از میهمانش شد. اما چرا و چگونه این توقف رخ داد؟ در پاسخ باید گفت: نبود مهاجم بیرحم و مهمتر از همه تخصصی. گویا تازه نمایش همه نقصی که ناظران و استخوانخردکردههای فوتبال دربارهاش هشدار داده بودند، آغاز شده است. این نقصان که بعضیها اصلا قبولش ندارند، همانند دانه کوچکی در قلب خاک رشد دوانده و آرام آرام جان میگیرد. اگر همین امروز مدیران باشگاه و کادر فنی ریشهاش را خشک نکنند، بدون شک این نقیصه دیر یا زود همه آرزوهایشان را بر باد میدهد. آدرس دقیقش در نوک هرم تیم قهرمان فصل قبل است؛ داراییشان در خط حمله؛ تنها یک مهاجم تخصصی است و دیگر هیچ؛ آن هم برای ۳ تورنمنت فشرده پیش رو. سعید صادقی مهاجم تخصصی نیست و در ۳۱ سالگی هم ناگهان مبدل به مهاجم هدف نخواهد شد. پس انتظار نداشته باشید از هر ۲ موقعیت یکی را گل کند. در بازی به اصطلاح خانگی اما بدون حضور هواداران، حملهوران پرسپولیس، هیچکدام زننده ضربه نهایی نبودند. اگر صادقی همان نیمه اول یکی از آن موقعیتها را درون دروازه حبیب فرعباسی قرار میداد، آنگونه باران سیلآسای کلافگی و ناامیدی بر سر اکثریت هواداران قرمزپسند، نازل نمیشد. اتفاق مهمتر که باید آن را جدی گرفت، دور شدن زاهدی از متن داستان بود. شهاب حتی در موقعیت گل هم قرار نمیگرفت و این، از گل نزدنهای صادقی و ترابی و بقیه نگرانکنندهتر است. وی در حال تلاش و دوندگی بیامان است تا در پازل فکری کادر فنی جای پایش را محکم کند اما متاسفانه وظیفه اصلیاش را گویا فراموش کرده است. بر خلاف او، سعید صادقی بیشتر از همه در موقعیت گلزنی قرار گرفت و همه را بیاستثنا از کف داد. پرسپولیس باید بسیار سریع خلأ خط حملهاش را پر کند. وقتی گولسیانی در قالب مهاجم هدف بیاید درون زمین و گل هم بزند (البته کاملا آفساید) یعنی تعلل تیم فنی و مدیریت در جذب مهاجم، کار دستشان داده است. این تیم، مهدی عبدی را ناباورانه به رقیب (تراکتور) به صورت قرضی هبه کرد تا شهاب بماند و آن فشار خردکننده که هر که باشد رویش اثر سوء خواهد گذاشت. انتظار جدی گلزنی از بازیکنان کناری، وینگرها و هافبکها، انتهایش میشود اینکه 2 مدافع میآیند و ۲ گل از ۳ گل این فصل تیم را میزنند؛ 3 گل در 3 بازی! شاید یک گل زودهنگام در نیمه نخست کافی بود تا همه چیز وارونه به نفع پرسپولیس شود اما هر چه زدند یا بیرون از چارچوب بود یا به بدن حریف. این مصاف، برای اکثر هواداران پرسپولیس بیش از آنکه فوتبال جذاب در یک روز نیمهتعطیل باشد، مشق سردرد و کلافگی محض بود. زمان زیادی باقی نمانده و درویش باید به هر قیمتی آن مهاجم گلزن را بیاورد؛ هر کسی که کارش گل کردن یک توپ از بین آن همه موقعیت باشد؛ چه بازیکن خارجی و چه بازگشت عجیب و غریب عیسی آلکثیر که زمزمههای بسیار مهمی پیرامون بازگشتش وجود دارد. پرسپولیس در کانالهای کناری، بازیکنان بسیار خوبی دارد، بویژه صادقی و ترابی که جواهر پرسپولیس هستند. رد پای این ۲ ستاره، در هفتههای پایانی لیگ قبل بسیار مشهود بود اما مهاجم هدف، فرد دیگری است. این تیم همه چیز دارد جز همان مرد تمامکننده. تصور کنید ششلیک سفارش دادهاید اما هیچ دندانی ندارید برای خوردنش. ششلیک بدون دندان از غذا مبدل به عزا میشود. این همه داستان یک تیم است که همه چیزش کامل شده، جز مهاجم بیرحم در راس هرم.