printlogo


کد خبر: 266470تاریخ: 1402/6/7 00:00
رضیه غبیشی از انگیزه خاص خود برای بازشناساندن حقیقت یک قهرمان انقلاب و دفاع‌مقدس می‌گوید
معجزه دوسویه زندگی ملا صالح و کتاب زندگی‌اش

کتاب «ملا صالح» یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌ها در حوزه دفاع ‌مقدس است که تحسین بسیاری را برانگیخته و حتی برای ساخت فیلم «بیست‌وسه نفر» از آن اقتباس شده است. سرگذشت شگفت‌انگیز «ملاصالح قاری»، قهرمان آبادانی این کتاب در نوع خود منحصربه‌فرد است؛ فردی که سال‌های پیش از پیروزی انقلاب زحمات بسیاری کشید، به زندان رفت و شکنجه شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران دفاع‌ مقدس هم توسط بعثی‌ها شکنجه و آزار دید و بعد از آزادی از اسارت و بازگشت به کشور عزیزمان هم تا مدت‌ها انگ جاسوسی به او خورد و در زندان بود. رضیه غبیشی کتابی جذاب بر اساس سرگذشت عجیب ملا صالح به همین نام نوشت که سال 97 نامزد دریافت جایزه ادبی جلال آل‌احمد هم شد. در ادامه با ساخته شدن فیلم بر اساس این کتاب، رفته‌ رفته اتهامات از این رزمنده و آزاده برداشته شد و او طی سال‌های گذشته به لطف این آثار ادبی و هنری، توانسته خود حقیقی‌اش را به جامعه بشناساند و دست‌کم همچون دیگر آزادگان با سرافرازی زندگی کند. جالب اینکه خانم غبیشی 10 کتاب در حوزه فاع مقدس دارد و پس از کتاب ملا صالح، 8 اثر دیگر به نگارش درآورده ولی هیچ کدام اینچنین بازخورد نداشته است. از طرف دیگر، پیش از این کتاب «نجات‌دهنده‌ای در سایه، سرانجام یک همیشه رزمنده»  بر اساس خاطرات ملا صالح تألیف شده‌ بود اما چنانکه باید مورد توجه قرار نگرفته بود.
می‌توان گفت این معجزه دوسویه‌ای است میان مولف و سوژه که از یک ‌سو حماسه خاص زندگی یک قهرمان واقعی بر دیده شدن اثر ادبی اقتباس‌شده از زندگی‌اش تاثیر گذاشته و از سوی دیگر همین اثر باعث شده زندگی شخصی قهرمان دستخوش تغییراتی مثبت شود.
خانم غبیشی اخیرا در گفت‌وگویی تفصیلی با تسنیم نکات جالبی درباره خود، ملا صالح و کتاب مزبور بیان کرده که بخش‌هایی از آن را در زیر می‌خوانید:
- با شروع جنگ چون خودم در آن دوران حضور داشتم و آن زمان امدادگر، فعال فرهنگی و عکاس بودم، بالطبع عمیق‌تر می‌نوشتم. ملا صالح را هم برای این نوشتم تا آنان که این اسوه و این مرد بزرگ را نمی‌شناختند، او را بشناسند و بدانند چه زحمات و چه ایثارهایی کرده است. او از رزمندگان و حماسه‌سازان و تأثیرگذاران دوران دفاع‌ مقدس و دوست و همرزم همسرم بود؛ ستاره‌ای بود پشت ابرهای خاکستری. کسی گوهر وجودش را نشناخت و من سعادت پیدا کردم تا نور متجلل او را به همگان بشناسانم و حقیقت وجودش را که همه او را خائن می‌پنداشتند معرفی کنم و شد آنچه باید می‌شد.
- ایشان از همان جوانی در رژیم سابق، زمانی که همه در خواب غفلت بودند، متوجه خیلی از مسائل شده بود و مدام از دست ساواک در گریز بود و بعد از دستگیری و تحمل شکنجه‌ها در حبس هم شروع به روشنگری برای زندانیان خلافکار می‌کرد و بعد از انقلاب و در جنگ و حتی در اسارت هم خود را نمی‌دید و فداکاری می‌کرد. 
- در یک مأموریت با یک لنج برای حزب ‌الدعوه عراق اسلحه می‌برد اما عراقی‌ها لنجش را توقیف می‌کنند. از الطاف خفیه پروردگار اینکه لنج با تمام اسلحه‌ها غرق می‌شود چون اگر می‌فهمیدند داخل لنج اسلحه هست، حتما اعدامش می‌کردند. او و ناخدا هم دستگیر می‌شوند. او را به استخبارات رژیم بعث می‌برند و خیلی هم شکنجه می‌شود اما به یکباره خیلی اتفاقی به یاد دوستش که سرهنگ عراقی بوده می‌افتد. نام او را می‌گوید، او می‌آید و جلوی شکنجه شدنش را می‌گیرد و وعده می‌دهد او را به کویت یا اروپا بفرستد اما ملا صالح می‌گوید می‌خواهم به کشورم بازگردم. سرهنگ می‌گوید اگر برگردی تو را به عنوان جاسوس اعدام می‌کنند. 
- به هر حال ملا صالح بین اسیران ایرانی می‌ماند و مترجم اسیران ایرانی می‌شود و اینجا بود که هر اسیری را که به عراق می‌آوردند اول با ملا روبه‌رو می‌شد و او با آنها صحبت می‌کرد تا به اردوگاه بروند. با همین ارتباطی که داشت اسرای زیادی را از اعدام نجات داد تا اینکه با نخستین کاروان اسیران مجروح به ایران بازگشت. 
- وقتی به وطن برگشت مشکلاتش بیشتر شد و سال‌های سال به عنوان جاسوس و خائن در زندان بود اما خداوند می‌دانست پرونده‌اش پاک است. وقتی من این کتاب را نوشتم و فیلم 23 نفر ساخته شد، تازه مردم فهمیدند که چه اشتباهی کردند و چه ظلمی در حق این رزمنده آزاده شده است. 

Page Generated in 0/0063 sec