گروه سیاسی: اغتشاشاتی که پاییز سال قبل به بهانه فوت یک دختر در کشور راه افتاد، با یک دروغ شروع شد؛ اینکه مهسا امینی به دست نیروهای انتظامی ایران کشته شده است. همین ادعا کافی بود تا گروههای ضدایرانی که همواره به دنبال ایجاد آشوب و ناامنی در کشورمان هستند، فرصت را غنیمت بشمرند و پروژه براندازی جمهوری اسلامی را کلید بزنند. ادعاهای دروغ خانواده امینی، بویژه پدر او که هر روز با شدت و حجم بیشتری نسبت به روز قبل تکرار میشد، به مثابه هیزمی بر آتش فتنه بود. با این حال ادعای کشته شدن مهسا امینی هیچگاه از سوی خانواده او و جریان آشوب و ترور اثبات نشد. در مقابل با پیگیریهای دقیقی که از سوی مقامات و نهادهای مسؤول در ارتباط با چگونگی فوت مهسا امینی صورت گرفت، مشخص شد نه تنها ضربهای به سر وی وارد نشده که او سابقه انجام عمل جراحی در ناحیه مغز خود را هم داشته است؛ عملی که پدر مهسا امینی و جریان رسانهای آشوب همواره منکرش شدند.
با همه این تفاسیر، یک سال زمان نیاز بود تا دروغپردازانی که با تولید اخبار جعلی و تحریف واقعیت کشور را دچار آشوب و ناامنی چند ماهه کردند، رسوا شوند.
در روزهای اخیر رضا بهروز متخصص بیماریهای عروق مغزی در دانشگاه تگزاس سنآنتونیو که از حامیان جریان آشوبگر زن، زندگی، آزادی و از جمله کارشناسان شبکه اینترنشنال است، با اعتراف به دروغهایی که درباره فوت مهسا امینی منتشر شد، افشا کرد هیچ علائمی از برخورد و ضربه در عکس سیتیاسکن مربوط به مهسا امینی نبوده است.
رضا بهروز با انتشار متنی در حساب کاربری خود، به زعم اینکه در حال بیاعتبار کردن شبکه ضدایرانی اینترنشنال است، پرده از پشت صحنه دروغ بزرگ زن، زندگی، آزادی برداشت.
او در این رابطه نوشت: «لازم دانستم این داستان را برای هممیهنان تعریف کنم. به غیر از پدرم که مثل من پزشک و متخصص مغز و اعصاب است و 2 نفر از دوستانم، این موضوع را تا امروز به کسی نگفتهام. 18 سپتامبر 2022، اینترنشنال برشهایی از آنچه ادعا میشد سیتیاسکن مغز مهسا امینی است و توسط منابع داخلی به طور انحصاری در اختیار این شبکه قرار گرفته بود، در شبکههای اجتماعی منتشر کرد. زمانی که تصاویر سیتیاسکن مهسا منتشر شد، اینترنشنال ادعا کرد عکسها توسط متخصصان بررسی شده و آنها شکست جمجمه و تورم مغز را تایید کردهاند. حتی خود من هم که فقط 2 برش از سیتیاسکن را دیده بودم، تصور کردم تورم مغز ممکن است. سپس چند پزشک به استودیوی اینترنشنال دعوت شدند تا درباره یافتههای سیتیاسکن مهسا مصاحبه کنند. هیچ کدام متخصص مغز و اعصاب یا جراح مغز و اعصاب نبودند. اواخر ماه سپتامبر، اینترنشنال با من تماس گرفت تا درباره سیتیاسکن نظر بدهم و مصاحبه کنم. به تهیهکننده گفتم به نظر میرسد ورم مغزی دارد اما نمیتوانم تفسیر قطعی ارائه یا درباره آن مصاحبه کنم، مگر اینکه تصاویر کامل با تمام برشها را ببینم. تصاویر از طریق واتس آپ برای من ارسال شد. در گوشه سمت راست بالای تصاویر، نام مهسا امینی و تاریخ 23 شهریور 1401 نوشته شده بود. تصویر را با دقت نگاه کردم. سیتیاسکن نرمال بود. یک نقص جمجمه مربوط به استخوان تمپورال راست وجود داشت که شبیه محل جراحی قبلی مغز بود. تنها نتیجه منطقی این بود که تصاویر متعلق به شخص دیگری بود که با نام مهسا امینی به اینترنشنال ارسال شده بود. در آن زمان، فکر کردیم بهترین تصمیم این است که دیگر درباره سیتی اسکن صحبت نکنیم، زیرا احساس میکردیم میتواند به جنبش انقلابی آسیب برساند».
با توجه به این متن، رضا بهروز ناخواسته به 2 نکته مهم اشاره میکند. اول اینکه با توجه به تصاویر سیتیاسکن مهسا امینی که به دست شبکه ضدایرانی اینترنشنال رسیده بود، هیچ ضربهای به جمجمه امینی وارد نشده بود و وضعیت جمجمه او در حالت نرمال قرار داشت؛ به جز یک نقص که مربوط به جراحی سالها قبل مهسا امینی میشد. نکته دومی که باید مورد توجه قرار گیرد، سکوت عامدانه بهروز و دیگر همقطارانش در ارتباط با این موضوع است. جریانی که یک سال قبل خود را برحق میدانست و هر روایت و تفکر مخالفی را با برچسب «دروغ» تخریب میکرد، با علم به اینکه مهسا امینی کشته نشده، سکوت کرد تا آتش اغتشاشاتی که دامنگیر جامعه ایرانی شده بود، همچنان روشن بماند.
در همین رابطه فرد دیگری که ظاهرا وی نیز پزشک متخصص مغز و اعصاب است در واکنش به متن بهروز نوشته است: «اتفاقا من هم وقتى این CT را دیدم، هیچ چیز خارقالعادهاى در آن ندیدم و دقیقا همین فکر را کردم که باید متعلق به شخص دیگرى باشد اما من هم سکوت کردم، زیرا در آن لحظات و روزهاى بسیار حساس، نمیخواستم تولید حاشیه یا دستاویز کنم که حواسها منحرف بشود». بهروز نیز در ادامه پاسخ این فرد را اینطور میدهد: «دقیقا من هم همین احساس را داشتم، شهرام جان. با خودم گفتم اگر این مورد را فاش کنم، به خیزش ملی ضربه بزرگی خواهد خورد».
طبیعی است جریان حامی ترور و آشوب، اصالت تصاویر سیتیاسکن مهسا امینی را زیر سوال ببرد و مدعی شود تصاویر متعلق به فرد دیگری بوده است، چراکه این جریان حیات خود را در دروغسازی برای ایجاد التهاب و در ادامه ناامنی در ایران میبیند. با این حال همانطور که ابتدا به آن اشاره شد، سال گذشته چند روز پس از فوت مهسا امینی، پزشکی قانونی در گزارشی مفصل با تکذیب هر ادعایی مبنی بر کشته شدن امینی، بر سناریوی «دروغ بزرگ» خط بطلان کشید.
در گزارش پزشکی قانونی که در تاریخ 15 مهر 1401 (3 هفته پس از فوت مهسا امینی) منتشر شد، آمده بود:
«شرح مختصری از گزارش علت فوت مرحومه مهسا امینی ارائهشده به مرجع قضایی که بر اساس پرونده بیمارستانی عمل جراحی کرانیوفارنژیومای مغز در بیمارستان میلاد در سال ۱۳۸۶، پرونده درمانی بیمارستان کسری در زمان منتهی به فوت، شرح معاینه ظاهری جسد و کالبدگشایی، نتایج آزمایشهای سمشناسی و آسیبشناسی، تحقیقات قضایی و کمیتههای کارشناسی متعدد تخصصی و فوق تخصصی تنظیم یافته است به شرح زیر اعلام میشود:
متوفیه پس از عمل جراحی تومور کرانیوفارنژیومای مغزی در سن ۸ سالگی دچار اختلال در محور مهم هیپوتالاموس هیپوفیز و غدد تحت فرمان آن (از جمله آدرنال و تیروئید) شده است. به علت این بیماری زمینهای متوفیه تحت درمان با داروهای هیدروکورتیزون، لووتیروکسین و دسموپرسین بوده است.
ایشان در تاریخ 22/۶/1401، ساعت ۱۹:۵۶ به طور ناگهانی دچار افت هوشیاری شده و متعاقب آن بر زمین میافتد که با توجه به بیماری زمینهای، متوفیه توانایی لازم را جهت جبران و تطابق با وضعیت ایجادشده نداشته، لذا در شرایط مذکور دچار اختلال ریتم قلب و کاهش فشار خون و متعاقب آن کاهش سطح هوشیاری شده که به دلیل انجام عملیات احیای قلبی تنفسی غیرموثر در دقایق حساس اولیه، دچار هیپوکسی شدید و در نتیجه آسیب مغزی شده است، به رغم برگشت عملکرد قلبی متعاقب عملیات احیای پرسنل اورژانس، حمایت تنفسی انجامشده کارساز نبوده و با وجود انتقال ایشان به بیمارستان و زحمات کادر درمانی بیمارستان کسری، بیمار به علت نارسایی چند ارگانی (M.O.F) ناشی از هیپوکسی مغزی در تاریخ 25/۶/1401 فوت میکند. لازم به ذکر است با استناد به مدارک پزشکی بیمارستانی، بررسی سیتیاسکن مغز و ریه، نتایج معاینه ظاهری جسد و کالبدگشایی، آزمایشهای آسیبشناسی، فوت نامبرده ناشی از اصابت ضربه به سر و اعضا و عناصر حیاتی بدن نبوده است».
رضایت کتبی پدر مهسا امینی برای جراحی مغز، ابتلای او به دیابت بیمزه و مصرف داروهای متعدد و مراجعه سرپایی به پزشکان از جمله مواردی بود که در بیانیه مورد اشاره پزشکی قانونی به آنها اشاره شده بود اما با همه اینها جریان ترور و آشوب با موجسواری روی ادعاهای کذب پدر مهسا امینی، به مدت چند ماه به ایجاد اغتشاشات و ناامنی در کشور پرداخت؛ اغتشاشاتی که نقاب آزادیخواهی، ایراندوستی و احترام به حقوق افراد در جامعه را از صورت مدعیان زن، زندگی، آزادی برداشت و چهره عریان آنها را به نمایش گذاشت.
جدای از صدماتی که به جامعه وارد شد، دهها نفر از نیروهای مدافع امنیت به دست اراذل و اوباش به شهادت رسیدند. در کنار اینها، مشخص شد خونخواهی مهسا امینی بهانهای بیش نبوده و آنچه گروههای ضدانقلاب در پس پرده دنبال میکردند، تجزیه ایران بود. حضور پررنگ و بدون دردسر گروهکهای تجزیهطلبی مثل کومله و حزب دموکرات در نشستها و ائتلافهای ضدانقلاب در خارج از کشور، موید این امر است.