فاطمه اسماعیلی: به آدرس روی کاغذ آمدهایم و رسیدهایم به پلاک ۱۱، واحد یک از سمت راست. انگشتم را میگذارم روی دکمه زنگ و فشار میدهم. پاسخی نمیآید. شماره همراهش را میگیریم. جواب میدهد اما کماکان در باز نمیشود. میگوییم لابد تا به آیفون برسد، طول میکشد.
همینطور که منتظریم، همسایهها کمکم جمع میشوند: «از تلویزیون اومدن عمو رضا رو ببینن». خوب است، کمک میکنند، زنگ چند همسایه داخل ساختمان را میزنند تا بالاخره همراه عکاس، فیلمبردار و خبرنگارها وارد میشویم.
عمورضا تنها گوشه مبل 3 نفرهاش نشسته، چشم میچرخانم و دیوارها را نگاه میکنم. شاید بیشتر از ۱۰ تابلو به دیوار پذیرایی نصب شده است، از پرتره خودش تا پرتره پسرش و چند منظره دیگر که میگوید همه را خودش کشیده است. تصویر ذهنیام از مردی که روی مبل نشسته، نزدیک به تابلوهای روی دیوار است؛ سختکوش، شاداب و اثرگذار.
برخوردش هم همین را میگوید. با خوشرویی با تکتک کسانی که به دیدارش آمدهاند تا جویای حالواحوالش شوند، خوشوبش میکند و خوشامد میگوید. حتی ناممان را میپرسد و سؤال میکند چه میکنیم. با لبخندی که بر لبهایش نشسته میگوید: همهتان را نمیشناسم اما از حضورتان کنار خودم خوشحالم.
با حسین قرایی، مدیرکل روابط عمومی صداوسیما به دیدار رضا رویگری آمدهایم؛ بازیگر نامآشنا و یار دیرین تلویزیون که بدون شک سرود «ایران ایران»اش در اوایل انقلاب را اغلبمان از بریم و هر سال در ایام دهه فجر انقلاب بارها آن را شنیدهایم و با خودمان زمزمه کردهایم.
این هنرمند خاطرهساز که میتوان او و سرودش را یکی از یادمانهای پیروزی انقلاب اسلامی دانست، در سالهای اخیر با بازی در نقش کیسان ابوعمره یا همان کیان ایرانی هم خوش درخشید و اتفاقا همین نقش، نقش تابلوی بزرگی از چهره او بر یکی از دیوارهای خانهاش است.
قرایی میگوید حامل سلام رئیس سازمان به این هنرمند پیشکسوت است و عنوان میکند: توفیق خداوندی است که قدردان نعماتی چون شما باشیم؛ عزیزان و سرورانی که سرمایه عالم هنر و تلویزیونند.
قرایی که از 2 سال پیش پیگیر امور رویگری بوده، برای هنرپیشه توانای کشورمان آرزوی سلامتی و طول عمر میکند و میگوید: سالیان طولانی کار هنرمندانه و از سر عشق برای مردم باعث شده مردم نگران شما باشند و دوستتان بدارند. از این رو، وظیفه خودمان میدانیم پیامرسان این علاقه و دغدغهمندی شایسته باشیم.
این هنرمند پیشکسوت هم ضمن تشکر از توجه دستاندرکاران رسانه ملی میگوید: جای خوشحالی است دوستان خوبی چون شما دارم. از مردم هم سپاسگزارم.
نگاه قرایی که روی پرتره کیان ایرانی توقف میکند، انگار ذهن رویگری هم به نقطه توجه او گره میخورد. آقای بازیگر سراغ سریال ماندگار «مختارنامه» میرود و میگوید: اتفاقا اخیرا مختارنامه را تماشا میکردم و هربار هم از تلویزیون پخش شود، بینندهاش هستم.
از او درباره مختارنامه سوال میکنم: کدام دیالوگ کیان در مختارنامه را به یاد دارید و حفظ هستید؟ با ذوق خاصی جواب میدهد: شما بگو کدام دیالوگ را حفظ نیستم؟! و ادامه میدهد: بهنظرم دیالوگهای میرباقری را باید چندباره شنید. آقای میرباقری انسانی بینظیر است، هم از حیث انسانی و هم هنری. و وقتی میگوید قرار است در سریال سلمان هم نقشی بازی کند، موجی از شور و شعف همه چهرهاش را فرامیگیرد.
البته با اینکه پیشنهاد بازی در سریال فاخر سلمان برایش بسیار ارزشمند است، رضا رویگری که چندسالی است رنج بیماری بر او چیره شده و با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند، از اینکه پیشنهاد کاری ندارد، دل آزرده است و میگوید: جسمم از روحم سالمتر است. دلخوشی ندارم و کار نمیکنم. ملاحظه سلامتیام را نکنید، اتفاقا هنوز هم وقتی قرار میشود بازی کنم، انرژی میگیرم و سر ذوق میآیم.
سعی میکنیم ذهنش را به سمت نکات مثبت و دلگرمکننده سوق بدهیم. از محبت و علاقه مردم سخن میگوییم و او که قدردان محبتهای مردم است، خاطرهای تازه تعریف میکند و با اشاره به اینکه همین 3-2 روز پیش به قم و جمکران رفته بوده و جمعیت بسیاری دورش جمع شده بودند، میگوید: تنها ثروت من محبت مردم است. محبت را نمیشود اختلاس کرد و چیزی از روی آن برداشت. خدا را شکر میکنم که محبت مردم را دارم و حاضر نیستم آن را با چیزی عوض کنم. من کاری برایشان نکردهام که این اندازه به من محبت میکنند.
عمورضا از دلتنگیها و احوالات این روزهایش هم برایمان حرف میزند، قرایی به او میگوید: کمک میکنیم تا هر مسالهای هست، حل شود.
کیان ایرانی این روزها را تنهاتر از باقی روزهای عمرش میگذراند و به همه ما بویژه دوستان و هممسلکان هنریاش نیاز دارد.