گروه سیاسی: آشوبهای سال 1401 که با دروغ کشته شدن مهسا امینی آغاز شده بود، نیاز به یک محرک احساسی دروغین دیگری نیز برای ادامه یافتن داشت. جنس این محرک دروغین اما از نوع همان کشتهسازیای بود که در مساله مهسا امینی بهمثابه محرکی برای آغاز آشوب جواب داد؛ دروغی که خود به عنوان جرقهای برای چنین آشوبی قلمداد میشد، مشخصا تنها راه ممکن پیشروی جریان آشوب بود.
دقیقا ۴ روز بعد از فوت مهسا امینی، ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ خبر درگذشت نیکا شاکرمی، نوجوان ۱۶ ساله و اهل خرمآباد استان لرستان که از قضا ساکن تهران بود، منتشر شد. این خبر اما با این عنوان دست به دست میشد: نیکا به دلیل حضور در اعتراضات خیابانی توسط نیروهای امنیتی دستگیر و کشته شده است. کار تا جایی پیش رفت که علاوه بر رسانههای ضدانقلاب، جریان رسانهای غرب و خاصه یکی از این شبکهها یعنی سیانان، به ادعای مطروح دامن زده و سوخت تمدید و تشدید آشوبها را تامین کردند.
اما ماجرا از چه قرار بود؟ ۳۰ شهریور سال گذشته، پیدا شدن پیکر دختری نوجوان در حیاط خلوت یک خانه در خیابان لبافینژاد تهران، به پلیس گزارش شد. طبق مشاهدات، این دختر بر اثر سقوط از پشتبام فوت کرده و کولهپشتی و گوشی موبایل او، روی سکوی پشتبام خانه ۴ طبقه مجاور قرار داشت.
بعد از ورود دستگاه قضایی به موضوع، جهت مشخص شدن علت مرگ نیکا شاکرمی و بررسی پرونده در دادسرا، محمدجواد شفیعی، سرپرست دادسرای جنایی استان تهران آبان ۱۴۰۱ درباره جزئیات این پرونده توضیحاتی ارائه داد و گفت: ساعت ۷:۳۰ روز چهارشنبه ۳۰ شهریورماه، ساکنان ساختمانی در چهارراه امیراکرم متوجه جسد دختر جوانی در حیاط منزل خود میشوند که بلافاصله موضوع را به کلانتری منطقه اطلاع میدهند. در آزمایشهای کالبدشکافی و معاینه جسد، آثار شکستگیهای متعدد در ناحیه سر، لگن، اندامهای فوقانی و تحتانی، دست و پاها و دررفتگی لگن مشاهده شد که نشان میدهد فرد از بلندی به پایین پرتاپ شده است و هیچگونه آثار گلوله در بدن مرحومه کشف نشد.
در جریان بررسیها در دادسرای جرائم جنایی تهران، جهت بررسی علت فوت نیکا شاکرمی، فیلمی از ۷ ساعت قبل از پیدا شدن جسد نیکا منتشر میشود که نشان میدهد او در حال گفتوگو با موبایل به خانه نیمهکارهای در مجاورت کوچه پشتی خانه خالهاش رفته است. همچنین، با بررسی دوربینهای مداربسته مشخص شد نیکا با فردی در ساختمان نیز ارتباط نداشته و کسی هم او را تعقیب نمیکرده است.
پس از فوت نیکا شاکرمی اما خانواده وی اظهارات دروغین و متناقضی را مطرح کردند. طبق گفته بازپرس دادسرای امور جنایی تهران، مادر نیکا شاکرمی در جریان بازپرسی اعلام کرده بود با دخترش زندگی میکرده اما با انجام تحقیقات، مشخص شد نیکا چند ماه بود با خاله خود و جدا از مادر زندگی میکرده است. حتی خالهاش در گفتوگو با بیبیسی از این بابت که فوت او در رسانهها به حضورش در اغتشاشات مربوط شده و مردم خرمآباد نگفتند که نیکا دختری خیابانی بوده، ابراز خوشحالی میکرد.
نکته قابل توجه اما این است که در بررسی مکالمه پیامکی مادر نیکا با دخترش مشخص شد با وجود چندین پیام ارسالی از طرف مادرش از ساعت ۲۱:۲۶ تا ۲۳:۰۵ شب بیستونهم شهریور و بدون پاسخ گذاشتن پیامها از طرف نیکا، سرانجام ساعت ۴:۵۷ بامداد سیام شهریور، ساعاتی قبل از پیدا شدن جسد نیکا توسط ساکنان محل، نیکا در یک پیام خطاب به مادرش مینویسد: «تقصیر هیچکس نبود».
خاله نیکا نیز ۳۱ شهریور طی پیامی که نشان از نگرانی احتمالی او درباره خودکشی نیکا دارد به او میگوید: «نیکا! عزیزم، نذار اشتباهات بقیه باعث بشن تو به خودت آسیب بزنی».
آنچه باعث شد فرضیه خودکشی تقویت شود، سوای مکالمات نیکا با مادر و خالهاش، مکالمه اینستاگرامی او با فروشنده قرص کشنده برنج بود. شاهد مثال این قضیه تلفن همراه خود نیکا شاکرمی است که تصاویر آن موجود بوده و حتی در بحبوحه انتشار حداکثری این دروغ، توسط رسانههای مختلف منتشر شد. همچنین علاقه نیکا به حضور در ارتفاع که از سوی خاله او نیز این موضوع تأیید شد و در کنار آن پیشنهاد او به دوستش برای خودکشی از طریق سقوط از ارتفاع به عنوان مطمئنترین راه خودکشی، ۲ نکته مهمی بود که در تحقیقات مشخص شد. جالب آنکه نیکا حتی به یکی از دوستانش که تصمیم به خودکشی داشت، گفته بود: تنها راه مطمئن خودکشی، سقوط از ارتفاع است که قطعا کشنده است.
در همین راستا اما سیانان و برخی رسانههای مزدور اپوزیسیون، برای اثبات ادعای دروغ خود مبنی بر کشته شدن نیکا شاکرمی توسط نیروهای امنیتی، حضور او در اغتشاشات را مطرح میکردند. در صورتی که موضوع حضور نیکا در اغتشاشات و دستگیری او، تنها از سوی مادر و خاله وی مطرح شده بود و شاهد موثق دیگری بر این ادعا که نیکا دستگیر شده، وجود نداشت. علاوه بر همه اینها از همان روز اول، مقامات مرتبط با این اتفاق، به صورت مستدل شفافسازی کرده و سعی داشتند در این جنگ ترکیبی همهجانبه، با انتشار دروغهایی که امنیت روانی جامعه را برهم میزند، مقابله کنند. اما برای جریانی که دروغسازی را راهبرد خود کرده و از کاسبی خون، امور روزمره خود را میگذراند، هیچ اهمیتی نداشت که واقعیت چه بوده است. حتی برایشان خود مهسا امینی یا نیکا شاکرمی و دیگرانی که دربارهشان دروغپردازی کردند، موضوعیت نداشته و در پارادایم ذهنی جریان آشوب جز خون اینها چیز دیگری در اولویت قرار نداشته و ندارد. اینها با همین ذهنیت و راهبرد شوم، دشمنان و براندازان جمهوری اسلامی ایرانند که مشخصا نه مردم، نه تمامیت ارضی و نه هیچ چیز دیگری برایشان موضوعیت ندارد.