بیشتر از کل این عالم تصادف میکنیم
ما نه هرساعت که در هردم تصادف میکنیم
در جهان شاخص شد آمارتصادفهایمان
هست تا درخاکمان آدم تصادف میکنیم
در مسیر یاری غمدیدگان شهر بم
قدر کل کشتههای بم تصادف میکنیم
بس که عادی شد تصادفکردن ما، میشود
باعث حیرت که گاهی کم تصادف میکنیم
گاهگاهی هم که بیماشین به جایی میرویم
شانهبهشانه شده با هم تصادف میکنیم
درتصادف میرود از دست یاری مهربان
در مسیر قبر او از غم تصادف میکنیم
باوجود اینکه محکم نیست ماشینهایمان
ما پی روکمکُنی محکم تصادف میکنیم
گاه در گوشیست سرها موقع رانندگی
با سری در بحر گوشی خم تصادف میکنیم
گاهگاهی جاده لیز و گاهگاهی چشم هیز
سخت با نامحرم و مَحرَم تصادف میکنیم
در خیابان چشممان دنبال اعظم میدود
عاقبت هم با خودِ اعظم تصادف میکنیم
راهور تا میدهد جایی به ما فرمان ایست
دستپاچه با خود او هم تصادف میکنیم
سخت مینالیم تا باران بیاید بعد از آن
تاکه میآید دو تا شبنم تصادف میکنیم
تا خبر از مردن ما پخش گردد زودتر
از غرض نزدیک جامجم تصادف میکنیم
بیش از ده بار در این وقت کوتاهی که من
چند بیتی شعر میخوانم تصادف میکنیم