printlogo


کد خبر: 267432تاریخ: 1402/7/8 00:00
گفت‌وگو با دکتر احمد مبلغی، پژوهشگر تقریب مذاهب اسلامی به مناسبت هفته وحدت
وحدت استراتژی است نه تاکتیک

هفته وحدت، نه یک شعار زیبا و تزئینی، بلکه یک استراتژی مهم دینی و ملی است. متاسفانه بی‌توجهی به اهمیت این موضوع هم در کوتاه‌مدت و هم در بلندمدت به توسعه، پیشرفت و امنیت کشور لطمه خواهد زد و به همین دلیل نیاز است تا همه دلسوزان اعتلای اسلام و ایران اهتمام ویژه‌ای به این موضوع اختصاص دهند. در همین راستا در گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام دکتر احمد مبلغی به بررسی زوایای امر وحدت فرق اسلامی پرداختیم. حجت‌الاسلام احمد مبلغی، موسس و رئیس مرکز پژوهش‌های دینی تطبیقی التجدید در لبنان است که سال‌هاست مساله وحدت، مهم‌ترین پروژه فکری ایشان است. 
* جناب آقای دکتر مبلغی! به نظرم این گفت‌وگو را از تعریف «وحدت» شروع کنیم. به نظر شما وحدت شیعه و سنی به چه معناست؟ چون عده‌ای وحدت را با نادیده گرفتن مرزهای اعتقادی تفسیر می‌کنند و بعد با همین تفسیر، علیه وحدت سخن می‌گویند. آن وحدتی که مطلوب اسلام و آرمان انقلاب اسلامی است، کدام تعریف از وحدت است؟
ابتدا باید مقدمه‌ای عرض کنم و بعد از آن وارد پاسخ به سوال شما شوم. ببینید! تقریب و وحدت باید در ۳ حوزه انجام شود: علم، اخلاق و عمل؛ یعنی تقریب علمی، تقریب اخلاقی و تقریب عملی. تقریب عملی، مسائلی مانند سیاست، اقتصاد و ایجاد اتحادیه‌های امت اسلامی و همگرایی‌های سیاسی را شامل می‌شود. تقریب اخلاقی هم به این معناست که تعصبات، فحش و ناسزا و نگاه‌های سوءظن‌محور به دیگران را حذف کنیم تا یک امت واحد داشته باشیم اما تقریب علمیّ به این معنا نیست که حرف‌های‌مان یکی شود، چون حتی حرف‌های ۲ مرجع تقلید شیعه هم کاملا یکسان نیست و این نکته کاملا طبیعی است. ما باید برای تقریب علمی، مشترکات یکدیگر را که بسیار زیاد است شناسایی و برجسته کنیم و اختلافات را با یک قالب علمی مقارن و تطبیقی کنار هم بگذاریم و بحث کنیم و تجربه‌های یکدیگر را برای حل مشکلات جامعه اسلامی به کار بگیریم. عقب‌نشینی از عقاید، برای تقریب مذاهب مضر است؛ تصور برخی بر این است که راه تقریب از اختفای برخی اعتقادات یا عقب‌نشینی از آنها می‌گذرد، در حالی که هر چه انسان اعتقادات مذهبی‌اش را برجسته‌تر مطرح کند، تقریب مذاهب فرصت بیشتر و بهتری برای ظهور پیدا می‌کند. عقب‌نشینی از اعتقادات نه تنها ظرفیتی ندارد، بلکه برای تقریب مضر است. البته منظور، اعتقادات مسلم است، نه انگاشته‌هایی که تصور می‌کنیم اعتقادند. برای مثال شیعه به امامت و خلافت بلافصل معتقد است و امیرالمومنین علیه‌السلام را خلیفه برحق می‌داند، در حالی که سنی معتقد است امامتی در کار نیست. شیعه و سنی باید اعتقادات علمی‌شان را با تمام قوا حفظ کنند و در عین حال وحدت داشته باشند. به عنوان مثال در جامعه کوفی، بخشی شیعه بودند و بخشی سنی عثمانی. وقتی امیرالمومنین علیه‌السلام مرکز خلافت را در کوفه قرار دادند، عده‌ای از مردم در ماه رمضان خدمت امام آمدند و گفتند امامی برای ما تعیین کنید تا ما صلاه‌التراویح بخوانیم. این در حالی است که از دیدگاه شیعه صلاه‌التراویح بدعت است. در نتیجه امام فرمودند این کار را نکنید اما آنها قبول نکردند و خودشان امامی را تعیین کردند. امام حسن علیه‌السلام رفت تا آنها را قانع کند که از این کار صرف‌نظر کنند اما قبول نکردند و در آخر امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود آنها را رها کنید. آنها صلاه‌التراویح را خواندند، سال بعد هم خواندند، در عین حال در جنگ‌ها در کنار حضرت حضور داشتند. حضرت هیچ گاه خط‌کش مذهبی در جامعه نمی‌گذاشتند که سنی‌ها را در حاشیه و شیعه‌های اعتقادی - عثمانی‌ها شیعه سیاسی بودند - را در جایگاه برتری قرار دهند. البته ایشان شیعیان اعتقادی خودشان را از نظر فکری درست می‌دانستند اما بحث ما در اعتقاد نیست، بحث ما در سلوک است. 
برای مثال کدام یک از جنگ‌های آن زمان، جنگ بین مذاهب بود؟ امیرالمومنین علیه‌السلام رو به همه جامعه فرمودند: «انّما انتم اِخوانٌ علی دین الله، ما فرَّق بینکم الّا خَبثُ الشَّرائر؛ همانا شما برادران دینی یکدیگرید؛ چیزی جز درون پلید و نیت زشت، شما را از یکدیگر جدا نساخته است». ایشان نفرمودند ما فرَّق بینکم الّا المذاهب. بلکه فرمودند هوا و هوس عده‌ای مانند معاویه است که شما را از هم جدا کرده، بیایید وحدت داشته باشید.
زمانی که بحث شیعه و سنی مطرح می‌شود، ما بر اساس یک ذهنیت اشتباه می‌خواهیم ثابت کنیم که کدام برحق است اما مساله اینجاست که این بر حق بودن، یک امر علمی و اعتقادی است و ربطی به تقریب مذاهب ندارد. من هم می‌گویم صرفا یکی از مذاهب برحق است و چون خودم شیعه هستم، معتقدم شیعه برحق است؛ کما اینکه عالم اهل سنت هم معتقد است خودش برحق است. پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلم هم فرموده امت من 72 فرقه خواهند بود. یک فرقه‌شان برحق است اما آیا این نکته به این معناست که ما همه تعاملات را به عنوان امت واحد پیغمبر کنار بگذاریم و بگوییم چون یکی حق است پس بجنگ تا بجنگیم؟ این از کجای اسلام آمده؟ آیا زمان امیرالمومنین علیه‌السلام اینطور بوده؟ حالا اگر طرف مقابل خواست، بیاییم گفت‌وگو کنیم، نه اینکه به اجبار رو بیاوریم. یک اعتقاد اشتباه در میان برخی از وهابیون و برخی اهل سنت و نیز برخی شیعیان وجود دارد که می‌گویند وحدت اسلامی به معنای وحدت برحق است. بعد می‌گویند حق هم ما هستیم، پس دیگران باید از اعتقادات‌شان به خاطر وحدت دست بردارند، در حالی که وحدت اسلامی یعنی وحدت امت اسلامی. اگر کسی مذهب خودش را در مقابل مذهب دیگری برحق می‌بیند، نباید جامعه را‌ آشفته کند، بلکه باید برادرانه بحث کند. به هر حال درست است که در حال حاضر شیعه و سنی در ایران رابطه خوبی دارند اما در کل هنوز امت واحده اسلامی را ایجاد نکرده‌ایم.
* پس وحدت به معنای یکی شدن عقیدتی نیست، به معنای یکی شدن اجتماعی، سیاسی و عاطفی است.
بله! قطعا. اتفاقا بنده معتقدم که باید درباره مسائل مختلف گفت‌وگو کرد، البته با حفظ احترام یکدیگر و در عین دوستی و با رعایت شرایط لازم، گفت‌وگو می‌کنیم. محل گفت‌وگو هم در کوچه و بازار نیست، در یک فضای آرام و علمی است. سنی دلایل خودش را می‌آورد، ما هم دلایل خودمان را. یکی از ما قانع می‌شود، یا هیچ کدام قانع نمی‌شویم یا اینکه هر دو بخشی از حرف‌های‌مان را تعدیل می‌کنیم. البته این باز به معنای این نیست که سنی و شیعه استدلال‌شان را به صورت منطقی و بدون توهین در کتاب‌شان نیاورند. بلکه می‌توانند دلایل‌شان را در کتاب‌هایی مستدل و بدون توهین و بدون اینکه وحدت اسلامی را زیر پا بگذارند، بگویند؛ ولو یک‌طرفه باشد. جریان شیعه‌سازی و جریان سنی‌سازی اشتباه است.
* جناب مبلغی! مایلم اشاره‌ای هم به مساله شهادت حضرت زهرا(س) داشته باشم که برخی جریانات این بخش از تاریخ اسلام را دستاویز تندترین حملات علیه وحدت شیعه و سنی می‌کنند. نظر شما در این باره چیست؟ 
اول اینکه ما امروز با اتباع صدر اسلام و خلفا مواجهیم، نه خود آنها. دوم اینکه این اتباع جزء امت پیغمبرند. سوم امت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم باید وحدت داشته باشند. چهارم اینکه خود امیرالمومنین علیه‌السلام بعد از ماجرای شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها درست است که منزوی از خلافت بود اما به این معنا منزوی از خلافت نبود که در دوره استقرار خلافت هیچ تعاملی با مردم نداشته باشد، مشاوره‌ای ندهد، مسجد نرود یا در میان اصحاب نباشد. پنجم ما نمی‌توانیم زمینه تفرقه را در امت اسلامی ایجاد کنیم، چون به فرموده امیرالمومنین علیه‌السلام، تفرقه اساس هر شری است و ششم اعتقاد اکثریت اتباع خلفا این است که خلفا در خدمت اسلام بوده‌اند و در نتیجه به آنها حب دینی دارند و با شنیدن نام آنها گریه می‌کنند.
وقتی امامان ما شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را اسباب تفرقه نکردند، چه معنایی دارد ما این بحث را در جهت ایجاد تفرقه علم کنیم؟ برای مثال آیا امام صادق علیه‌السلام که روزانه با تعداد بسیاری سنی سروکار و حتی شاگردان سنی داشت، این ماجرا را مبنای تفرقه گرفت؟ مگر امام صادق علیه‌السلام نفرمود به مساجد اینها بروید، در مساجدشان اذان بگویید و پشت سر آنها نماز بخوانید که نماز خواندن پشت سر آنها مانند نماز خواندن پشت پیغمبر است؟ شما اگر برادری دارید که دیدگاهش مخالف شماست، دیگر رابطه عاطفی و برادری و خانوادگی را بر هم می‌زنید و به عنوان یک دشمن به او نگاه می‌کنید؟ ما نباید مباحث اعتقادی‌مان را با تقریب مذاهب و وحدت اسلامی خلط کنیم.
* ممنون می‌شوم بفرمایید چه راهکار عملی‌ای برای رسیدن به وحدت پیشنهاد می‌کنید؟
در این باره به چند شاخص مهم می‌توان اشاره کرد: نخستین شاخص نبود و نداشتن تعصب است؛ معنای تعصب‌زدایی به معنای نداشتن ولاء اهل‌بیت نیست. البته در کنار ولاء ممکن است گفته شود تبرا مطرح و شاخص است و این تبرا خود تعصب‌ساز است. در پاسخ باید گفت تبرا به معنای قبول نداشتن است، نه دشمنی کردن. ما با برخی از نظریات و عقاید اهل تسنن مخالف هستیم ولی در عمل دشمنی نمی‌کنیم اگر نه خود امام علی به دشمنی عملی اولی بود. دومین شاخص تعامل بر اساس برادری اسلامی است. امام علی به امت آن زمان که تحت حکومت ایشان بودند، فرمودند: «انما أنتم اخوان على دین‌الله» انما تأکید و حصر است. شما برادران برپایه دین خدا هستید. «برادران دینی هستید» هم فقط خطاب به شیعیان نبود؛ بیشتر سنی بودند. شاخص سوم نبردن اختلافات علمی به درون یک دایره تنگ‌تر و جلوگیری از آن در سطح مسائل رفتاری سیاسی اجتماعی و اقتصادی است؛ یک جامعه برخوردار از تقریب مذاهب اسلامی، مطلوب جامعه‌ای است که اختلافات را نادیده نمی‌گیرد، چون اختلافات هستند ولی اختلافات را به عرصه اجتماعی نمی‌کشاند، چهارمین شاخص همکاری و انجام و همگرایی است؛ ما باید دوست، فعال در تعامل و تشکیل‌دهنده یک جنبه واحد باشیم و در برابر کسانی که اسلام را نمی‌خواهند و خواهان عزت اسلامی نیستند، بایستیم تا عزت اسلامی، بازار مشترک اسلامی، ارتباط‌های فعال، پویا و هویت‌بخش و اقتداربخش بارور شوند.
یک مساله مهم خطرساز به نظر می‌رسد؛ اینکه هر دو طرف بر این باورند که اختلافات آنقدر عمیقند که باید سرپوش بگذاریم ولی این تصور غلط؛ است در کنار اختلافات نقاط اشتراک هم کم نیستند. در حقیقت این اختلافات جنبه علمی دارند؛ از طرح اختلافات علمی نباید بهراسیم. ما می‌توانیم تمرین کنیم، ادبیات مناسبی را پیدا کنیم و بر اشتراکات اهتمام ورزیم، از این رو پیشنهاد می‌کنم که برای مباحث علمی فصل جدیدی باز کنیم؛ به آن فضای زنده‌تری را اختصاص دهیم.
* اخیرا رهبر حکیم انقلاب در دیدار مردم سیستان‌وبلوچستان فرمودند دشمن به دنبال از بین بردن ۲ عنصر کلیدی وحدت و امنیت در کشور است. این ۲ مفهوم چه ارتباط و نسبتی با هم دارند و برای حفظ این ۲ عنصر چه کارهایی ضروری‌ است؟
ببینید! ما اگر وحدت اسلامی داشته باشیم وحدت ملی را هم داریم و اگر وحدت ملی داشته باشیم امنیت نیز خواهیم داشت. وحدت یکسری موانع دارد که باید این مانع‌ها را برطرف کرد. یک بخش آن را امنیت برطرف می‌کند و اگر امنیت نباشد اختلافات تشدید می‌شود. هرج‌ومرج خاستگاه این جدایی است. از سوی دیگر اگر وحدت هم باشد دامنه این امنیت گسترش پیدا کرده و در یک قلمرو خاص نخواهد ماند. اگر وحدت باشد امنیت بیشتر خواهد بود. این ۲ کلیدواژه یعنی «وحدت ملی» و «امنیت ملی» به یکدیگر کمک می‌کنند، زیرا اگر کمک نکنند پروژه‌های وحدت اسلامی نیز انجام نمی‌شود. در جامعه‌ای که امنیت و وحدت نیست جامعه اسلامی دیگر نیز با آن تعامل و تعاون نخواهد داشت، زیرا ۲ جامعه از یکدیگر می‌ترسند و احساس خطر می‌کنند، به‌همین جهت باید امنیت بین ۲ جامعه ایجاد شود.

 


Page Generated in 0/0051 sec