محمد محمدی: سال 76 با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی روزجهانی کودک وارد تقویم رسمی کشور شد اما بعد از ورود به تقویم رسمی کشور، به جای یک روز، یک هفته به این موضوع اختصاص یافت با عنوان هفته ملی کودک و نوجوان و مسؤولیت آن نیز به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سپرده شد. فارغ از اینکه علت و دلیل این روز چه بوده و اساسا تبدیل آن در ایران به یک هفته چه تاثیرات مثبت و منفیای داشته است و اینکه آیا متولی هفته کودک به چه میزانی در ماموریت محوله موفق عمل کرده، آنچه هدف و منظور این یادداشت است، نقش و سهم سینما به عنوان یک ظرفیت فراگیر و تاثیرگذار در بطن و متن جامعه و خانواده است. از همین رو به مناسبت فرارسیدن هفته ملی کودک و نوجوان نیمنگاهی به سینمای کودک و نوجوان انداختهایم تا از این رهگذر وضعیت و موقعیت فعلی سینما و افقهای پیش رویش را مورد بررسی قرار دهیم.
آنچه مشخص و محرز است اینکه سهم سینمای کودک با حدود 130 فیلم اکران شده از ابتدای انقلاب تاکنون چیزی کمتر از ۵ درصد کل سینمای ایران است و این نخستین چالش در مواجهه این ژانر با سینمای ایران است. از طرفی بر اساس اسناد رسمی و منتشرشده از سوی سازمان سینمایی، دهههای 60 و 70 را باید طلاییترین دوران سینمای کودک و نوجوان بنامیم. بازهای که بهرغم تولید کم اما میزان اقبال و استقبال مخاطبان نه تنها از یک میلیون تجاوز میکرد، بلکه در برخی آثار از جمله کلاه قرمزی و پسرخاله با ۶ میلیون مخاطب دزد عروسکهای با ۴ میلیون، شهر موشها با ۳ میلیون، گلنار با ۲ میلیون مخاطب مواجه بود اما هر چه از آن سالها فاصله گرفته شد متاسفانه میزان مخاطب نیز کاهش یافت، تا جایی که طی چند سال اخیر اثری در حوزه کودک و نوجوان اکران نشده است که مخاطبانش بالای یک میلیون نفر باشند، البته این وضعیت نه تنها برای ژانر کودک که برای تمام سینمای ایران صدق میکند و در نهایت تأسف باید گفت در شرایط فعلی استقبال یک میلیونی برای تمام ژانرها و گونههای سینمایی به یک آرزوی دستنیافتنی تبدیل شده است چه رسد به سینمای کودک و نوجوان؛ سینمایی که همواره در طول 4 دهه گذشته ثابت کرده است هر زمان اثری خوب و قابلتوجه در چنته داشته باشد، خانوادهها از آن استقبال خواهند کرد، آن هم در سالهایی که اشتیاق خانوادهها از یک سو و اهتمام ویژه به سیاستهای فرهنگی - پرورشی وزارت آموزشوپرورش از سوی دیگر بسیار فعالتر و فراگیرتر از دهههای 60 و 70 به نظر میرسد و به تبع آن انتظار میرود آمار دهه چهارم انقلاب به مراتب از دهههای ابتدایی بیشتر و افزایشیتر باشد اما اوضاع برعکس آنچه مورد انتظار بوده، پیش رفته است.
آنچه کاملا واضح و آشکار است، فارغ از تولید کم که همواره بوده، ۲ شاخصه محتوا و تبلیغات از جمله دلایل عدم استقبال خانوادهها حداقل به نسبت سالهای گذشته است.
پیش از بررسی اجمالی آمار کاهشی سینمای کودک در سالهای اخیر باید بدین نکته اذعان داشت که اهتمام ویژه نهادها و دستگاهها فرهنگی طی چند سال اخیر در حوزه سینمای کودک امری ارزنده و قابلتقدیر است اما متاسفانه بیان گلدرشت، مکرر و متعدد سیاستهای کلان و بالادستی که برای بسیاری از متخصصان مربوط نیز باید تبیین و تحلیل شود، در آثار سینمای کودک و نوجوان به صورت بستهای غیرهنری و ناهمگون از کل اثر گنجانده میشود و نتیجه را به یک فیلم کاملا شعاری بدل میکند، در حالی که با نگاهی به آثار پرمخاطب دهههای 60 و 70 مشخص میشود سادگی محتوا، دوری از شعارزدگی و بیان ساده یک حرف به جای استفاده مکرر از شعار، برای مخاطبان این ژانر بسیار جذابتر و اصطلاحا مخاطبپسندتر بود؛ امری که حتی اکنون نیز همچنان موردپسند قرار میگیرد و در تکاکرانهای خاص شاهد اقبال و استقبال از چنین آثاری هستیم.
در حوزه تبلیغات وضعیت از موضوع قبلی هم ناامیدکنندهتر است؛ بخش مهمی که همواره پس از تولید و اکران مورد توجه قرار میگیرد و در نهایت نیز به اخبار روزانه، تهیه گزارشهای خبری و پخش تیزر خلاصه میشود، در حالی که موارد بیان شده تنها بخش کوچکی از پیوستهای رسانهای و تبلیغی به شمار میرود نه همه آن برای روشنشدن موضوع توجه به این نکته ضروری است که از ۳ فیلم پرمخاطب دهههای 60 و 70 دو فیلم شامل کلاه قرمزی و پسرخاله و شهر موشها پیش از تولید و اکران سینمایی با پشتوانه تولید در قالب سریال به مخاطب و خانوادهها معرفی شده بودند و خواسته یا ناخواسته با یک زنجیره تولید و پیوست پا به سینما گذاشتند و در مجموع 10 میلیون مخاطب را به سینماها کشاندند؛ زنجیره موثری که امروز در فیلمهای مهم دنیا مدنظر است. تنها کافی است مروری بر برخی فیلمهای موفق حوزه کودک در سینمای دنیا انجام دهیم تا متوجه شیم اغلب آنها برآمده از بازیها یا سریالها و کمیکاستریپها بودهاند. در چند سال اخیر کدام فیلم کودک و نوجوان ما با این شیوه و روش پا به مرحله اکران گذاشته است؟ این فرصتسوزیها در حالی است که ما حدود 16 میلیون جمعیت دانشآموزی داریم و این یعنی بستر و ظرفیتی بینظیر و بکر که بسادگی میتوانیم از آن استفاده کنیم.
با توجه به آنچه بیان شد نکته امیدوارکننده اقدامات انجام شده در دولت سیزدهم است. از امضای تفاهمنامه بنیاد سینمای فارابی با کانون پرورش فکری در حمایت از سینمای کودک و نوجوان که مرکزیت و ستاد فرماندهی موضوع دقیقا در این ۲ نهاد قرار گرفته تا نکته کلیدی و اساسی پیغام محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی کشور به سیوپنجمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان مبنی بر گام جدی و جدید مدیریت سینما برای احیای سینمای کودک، همگی نشان از شروع یک راه امیدوارانه بر اصلاح وضع موجود است.
در فرامتن پیغام خزاعی کاملا روشن و مشخص است که نفر اول مدیریت سینما اشراف کاملی نسبت به وضعیت گذشته و حال این سینما دارد و میداند این سینما باید دوباره احیا شود.
او مقهور نیمچه تبلیغات برخی آثار کودک نشده و میداند وضعیت این سینما اصلا مناسب و مطلوب نیست و از طرفی تأکید دارد باید با اهتمام و جدیت، شیوههای نو و جدیدی را برای احیا آن به کار برد. با این اوصاف میتوان امیدوار بود سینمای کودک در این دولت جان دوبارهای بگیرد و امیدواریم در کنار حضور پرقدرت برخی آثار کمدی که باعث آشتی مخاطبان با سینما شده است، شاهد حضور سینمای کودک با مخاطبان میلیونی نیز باشیم.