رضا باقریپور*: سران دولتهای متخاصم با جریان مقاومت برای توضیح نقش ایران در غرب آسیا و منطق ارتباط جمهوری اسلامی با همپیمانان خود در منطقه، معمولا دست به دامن استعارههایی خاص میشوند. این استعارهسازی از هلال شیعی که ابداع ملک عبدالله، پادشاه سابق عربستان بود شروع شد و به استعاره بازو – ساعد – پنجه و سپس به استعاره «ماری که سر آن در تهران است» رسید.
این استعارهها، از حیث کلامی به شکلی طراحی شدهاند که حساسیت و عداوت علیه ایران ایجاد کند اما به هر صورت بهرههایی از زاویه نگاه محور عبری – غربی - عربی به نوع سازماندهی محور مقاومت هم در آنها هست. هم شعار است و هم از نظر آنها واقعیت دارد اما واقعا چقدر سازماندهی مقاومت این تصویری است که میپندارند؟
* بازسازماندهی پس از ترور
به اعتقاد آنها، در جریان مقاومت، همه چیز به سردار سلیمانی خلاصه میشد، البته قطعا شهید سلیمانی محور جریان مقاومت و تا حدی سازماندهنده آن بود. فارغ از خصوصیات شخصی که میتواند یک مدیریت تمرکزگرا بسازد، نوع مدیریت شخص سردار سلیمانی به علل متعدد لزوما به سمت تمرکز پیش میرفت. به عنوان مثال نام جهانگشای سلیمانی اساسا چنین سازماندهیای را به صرفه و کارآمد میساخت و هزینههای آن را کاهش میداد. از طرفی موقعیت سردار در مقام «موسس و معمار» سپاه قدس (در حالت متمایزی که توسط ایشان پیدا کرد) این تصدیگری فراگیر را اقتضا میکرد.
از 13 دیماه 98 سردار سلیمانی در بین ما نیست؛ چیزی که مانده، جبهه مقاومتی است که مدار لجستیک خود را از مرز افغانستان و اقیانوس هند تا سواحل مدیترانه ساخته، بر گلوگاههای حیاتی منطقه مسلط شده، نظامهای سیاسی همسو با خود را به پایداری رسانده و موجودیتهای همپیمان با خود را در دولتهای محلی و در ساختار رسمی نهادینه و غیرقابل بازگشت کرده است.
این زمینه آماده و قدرتمند در کنار فقدان «اسم مُسَیطر قاسم سلیمانی» لاجرم مقاومت را به شکل دیگری از سازماندهی سوق میدهد؛ شکلی که بهترین انطباق رویه با محیط بوده و رفته رفته حدود آن روشنتر میشود.
اینگونه به نظر میرسد که در سازماندهی جدید جریان مقاومت، مدیریت صحنه به شکل مطلوبی ادامه دارد و واحدهای مقاومت در تدبیر ریز محیط پیرامونی خود ابتکار و استقلال عملشان را با قدرت ادامه میدهند. فعالیت صف و ستاد توأمان در واحدهای عراقی، لبنانی و فلسطینی انجام میشود و تشکیلات محلی از الگوی «مجری صرف» فاصله میگیرند.
گزارشهای دستگاه اطلاعاتی و سیاست خارجی آمریکا کماکان بر این نکته تصریح دارد که شواهدی دال بر عاملیت ایران در عملیات توفان الاقصی وجود ندارد. این ادعا در وهله اول به حساب ترس آمریکا از مسؤول ساختن ایران و ناچاری از بالا بردن تنش با کشورمان قلمداد شد اما بیانات رهبر انقلاب در تایید «طراحی فلسطینی» عملیات اخیر، فضای موضع آمریکاییها را در راستای تقویت مقاومت فلسطین تغییر داد.
حالا دیگر صحنه واضح است و این واقعیت را همه فهمیدهاند که جمهوری اسلامی مجری مرحله اول بازی نیست و قدرت بازیگری مقاومت به مراتب افزایش یافته است.
* مرحله دوم، مرکز به پا میخیزد
اینک که واحد محلی، عملیاتی با بالاترین ارزش افزوده را به تنهایی برای مقاومت خلق کرده، خیلی سریع آماج جبهه متخاصمی میشود که از خشم آبروی از دست رفته به مرز جنون رسیده است. مرحله دومی پیش روی مقاومت قرار دارد و آن خارج کردن عضو قهرمان جبهه از زیر فشار حملات وحشیانه و نجات مردم مظلوم غزه است. مقاومت با علم به اینکه جبههگشایی علیه رژیم صهیونیستی برای سران این رژیم هزینه بالایی پیدا کرده، فعالیت میدانی و دیپلماتیک زنده و واقعی را برای تبدیل این هزینه به آورده برای مقاومت به جریان میاندازند. گویی وزیر امور خارجه ایران چهره اصلی این مرحله است.
* امیرعبداللهیان؛ بازیساز مرحله دوم عملیات
موقعیتی که امروز حسین امیرعبداللهیان در آن قرار دارد و وضعیتی که خودش خلق کرده برجستهتر از هر زمان دیگری است. او قبل از ریاست دستگاه دیپلماسی نیز به تخصص در همین منطقه یعنی غرب آسیا شهره بود و حالا با حذف فاصلهگذاری پیشین بین میدان و دیپلماسی، بازیساز اصلی مرحله دوم عملیات مقاومت در حوزه دیپلماسی شده است.
وزیر امور خارجه به سوریه و لبنان سفر میکند در حالی که بر اساس گزارشهای رسانههای عبری همزمان خیل گستردهای از نیروهای مقاومت خود را به مرزهای همجوار این ۲ کشور با رژیم صهیونیستی رساندهاند. اینجا امیرعبداللهیان در لحنی بسیار متفاوت از موضعگیریهای خنثی و مبهمی که مثلا در موضوع هستهای و مذاکرات داشت، به وضوح اسرائیل را با بازگشایی جبهههای جدید تهدید میکند. وی میگوید: «اگر تجاوزات صهیونیستها متوقف نشود، دست همه طرفها در منطقه روی ماشه است».
مدتی نگذشته که اعلام میشود پارلمان عراق تصمیم به فعالسازی معاهده دفاع عربی گرفته است. حزبالله لبنان نیز روزانه اهدافی را در مرز شمال فلسطین مورد هدف قرار میدهد. حزبالله گفته هدف از این حملات «کور کردن» سامانههای مرزی صهیونیستهاست. در همین حین، حسین امیرعبداللهیان مجددا یادآور میشود: «ایران نمیتواند تماشاگر این شرایط باشد». ردیف ناوهای آمریکایی که سلسلهای به مدیترانه میرسند هنوز نتوانسته رژیم را برای بروز سبعیت نهایی خود قانع کند. تا به امروز چندین بار حمله زمینی اسرائیل به غزه به تعویق افتاده و آخرین بار دلیل آن شرایط نامساعد آبوهوایی (!) اعلام شده است.
* تصویر بزرگ کدام است؟ شبکه!
صورتی که سازماندهی جدید مقاومت رقم زده این است که در سنگینترین عملیات تاریخ مقاومت - که تهاجمی هم بوده - جنگ به صورت مستقیم کل پیکره جبهه را درگیر نساخته بلکه بازیگر جنگنده و بازیگر کنترلکننده همزمان در همین جبهه حضور دارند.
استعارهسازی صهیونیستها از مقاومت نیاز به بهروزرسانی دارد. آنها میتوانند کماکان استعارهای حساسیتزا و بسیجکننده علیه ایران خلق کنند اما نه با تمثیل سادهای چون مار، مار نیست بلکه به تعبیری عصای موسی است که باطلکننده سحر مارهاست.
جبهه مقاومت، یک محور خطی نیست. از شکل مداری که اسرائیل تصور کند انرژی از ژنراتور شرق به سرشاخههای غرب آن میرسد فاصله قابل توجهی پیدا کرده است. آنها اکنون باید خود را در محاصره یک شبکه ببینند که کانونهایی از قدرت، با شدت و ضعف آن را احاطه کردهاند. ایران در این شبکه از جایگاه قطبیت به سمت مرکزیت حرکت میکند. کانونیت جمهوری اسلامی کماکان پابرجاست؛ به عبارتی این تغییر به سبب توانایی اعطا شده از مرکز به کانونهای ردیف دوم ایجاد شده است؛ کانونهایی که به حد بالایی از خودسازماندهی و بازسازی رسیدهاند. مرکز، بعد ذهنی ارتباط خود با اجزایش را از قیممآبی به حمایتگری و هدایت تغییر میدهد. این تغییر به هیچ عنوان موید کاهش حضور یا تقلیل جایگاه نیست. اقتضای بلوغ اجزا است که اتفاقا دست ایران را در حمایت بازتر کرده و ابزارهای کاراتری به آن میدهد.
هر کانون در هر زمانی قدرت ابتکار دارد و شبکه به محض توجه خطر به سمت آن کانون، تواناییهای حفاظتی و حمایتی خود را به جریان میاندازد. شبکه مقاومت از سال 98 به این سو نشانههای نضجگیری خود را بروز داده و بر اساس رفتار دشمن میتوان اینگونه برآورد کرد که جبهه غربی - عبری حتی به درستی متوجه چنین تطوری نیز نشده چه آنکه بخواهد صفوف خود را مبتنی بر این شرایط جدید، بازآرایی کند. همین است که برای باخبر شدن از هر اقدامی، خط ارتباطی تهران - غزه را شنود میکند؛ حال آنکه تقدیر خونبارش در همان زمینهای تمرین یا گذرگاههای زیرزمینی حماس رقم میخورد. برای شروع توفان الاقصی نیاز به گرفتن هیچ شمارهای با پیششماره ایران نبود.
شبکه مقاومت رفته رفته چیزی بیشتر از استراتژی «بازدارندگی» را برای اجزا بویژه مرکز شبکه رقم میزند. توانایی مضاعف خلق شده راه مقاومت را به سمت هدم توان دشمن قبل از ایجاد تهدید، سوق خواهد داد. مقاومت و به صورت خاص جمهوری اسلامی ایران در راه پیش روی خود، یک گام قبل از لکهگیری غرب آسیا از وجود رژیم صهیونیستی، به سمت دفاع پیشدستانه حرکت خواهد کرد. حالا مقاومت دارد ژئوپلیتیک خودش را در منطقه غرب آسیا شکل میدهد؛ «نظم مقاومت».
پژوهشگر سیاستگذاری عمومی *