printlogo


کد خبر: 270197تاریخ: 1402/8/2 00:00
نظم جدید جهانی مد نظر آمریکا چه خصوصیاتی دارد؟

ثمانه اکوان: جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا اخیرا در یکی از سخنرانی‌های انتخاباتی خود پس از مدت‌ها سکوت درباره پدیده تغییر نظم جهانی، اذعان کرد نظم فعلی جهان در حال تغییر است و البته در عین حال گفت نظم جدید با محوریت ایالات متحده ایجاد خواهد شد. بایدن ادامه‌ داد: برای ۵۰ سال در دوران پساجنگ بودیم و این (نظم) خیلی خوب جواب داد اما حالا دیگر به‌ نوعی از کار افتاده ‌است. ما به‌عبارتی به یک نظم نوین جهانی نیاز داریم. وی پیش از این صحبت‌ها، درباره تلاش‌هایش به‌ منظور متقاعد کردن ژاپن و کره‌جنوبی برای ارسال کمک مالی به اوکراین و امضای توافق ریلی و بندری با اتحادیه اروپایی، هند و عربستان سعودی در اجلاس گروه ۲۰ (جی ۲۰) در دهلی‌نو که ماه گذشته انجام شد، گفته ‌بود: «اگر به‌اندازه کافی جسور بوده و به خودمان اعتماد به نفس داشته باشیم تا جهان را به‌شکلی بی‌سابقه متحد کنیم، فکر می‌کنم فرصتی داریم تا کارها را انجام دهیم». 
وی با این حال شواهد کمی از چگونگی تغییر نظم جهانی به نفع ایالات متحده در سخنانش ارائه کرد و تنها به گفتن این نکته بسنده کرد که آمریکا می‌تواند این بار هم محور و قدرت اصلی در نظم جهانی باشد. اعتراف بایدن به اینکه نظم جهانی در حال تغییر است، مساله‌ای است که به نظر می‌رسد بسیاری از تحلیلگران روابط بین‌الملل را با او در این نظرات همسو می‌کند اما رئیس‌جمهور آمریکا در حالی از تلاش آمریکا برای رهبری جهان در نظم جدید جهانی می‌گوید که به نظر می‌رسد نمی‌داند نظم پیشین نیز مبتنی بر نظام تک‌قطبی و ابرقدرتی ایالات متحده بود و اگر قرار باشد همین مساله در سال‌های آینده نیز ادامه یابد، مطمئنا دیگر نمی‌توان گفت نظم جهانی تغییر کرده است. زمانی که نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل از تغییر در نظم جهانی می‌گویند، منظورشان تغییر نظم تک‌قطبی جهان و پیشروی دنیا به ‌سمت نظام چند‌قطبی و قدرت گرفتن قدرت‌های محلی است. در این نظم جدید، آمریکا شاید هنوز یکی از قدرت‌های مطرح و اصلی دنیا باشد اما مطمئنا دیگر قدرت اول دنیا نیست و در جایگاهی که پیش از این قرار داشته، نمی‌تواند باشد. اصول ابتدایی تغییر نظم جهانی که بسیاری بر این عقیده‌اند هم‌اکنون در آن قرار داریم و دیگر «دوره گذار» را به پایان برده‌ایم، کاهش قدرت آمریکا، شکل گرفتن اتحادهای منطقه‌ای اقتصادی و نظامی، ظهور و بروز قدرت‌های اقتصادی و سیاسی جدید در دنیا و شکل گرفتن ائتلاف‌هایی است که پیش از این نمی‌توانستند تأثیر زیادی روی مسائل جهانی داشته ‌باشند اما حالا می‌توانند نظم جدیدی را در دنیا ایجاد کرده و آن را حفظ کنند. آمریکا اما در این نظم جدید در کجا قرار دارد؟ بر این اساس آمریکا همچنان یکی از قدرت‌های بزرگ دنیا باقی می‌ماند و تأثیرگذاری بر برخی کشورها را ادامه خواهد داد اما جایگاهش در عرصه جهانی دیگر مانند جایگاه قبلی نخواهد بود. قدرت‌های منطقه‌ای، هم از حیث اقتصادی و مسائل مالی و هم از حیث قدرت نظامی و سیاسی شانه به شانه و گاهی فراتر از میزان تصور ایالات متحده در جهان خودنمایی خواهند کرد. ایالات متحده اما از تغییر در نظم فعلی جهان، چه تصوری دارد و چگونه می‌خواهد نقش خود در نظم جدید را تعریف کند؟ با توجه به اشاره‌های بایدن در سخنرانی‌اش به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها این تصور را دارند که دیگر دوران حضور نظامی و اثبات قدرت نظامی‌شان در جهان به پایان رسیده و برای رقابت با چین، به ‌عنوان مهم‌ترین رقیب ایالات متحده در مسائل اقتصادی، بهتر است در میدان اقتصاد و سرمایه‌گذاری‌های بزرگ وارد شوند. 
از همین رو است که بایدن تلاش برای ایجاد کریدورهای اقتصادی رقیب « ابتکار کمربند و جاده» را یکی از عناصر تغییر نظم جهان به نفع ایالات متحده می‌داند. آمریکایی‌ها همچنین به این مساله اعتقاد پیدا کرده‌اند که دیگر دوران حضور نظامی آمریکا و جنگ‌های طولانی‌مدت گذشته و حالا ایالات متحده باید از دور به مدیریت جنگ‌های بزرگ بنشیند و در عین حال هزینه لازم برای کمک به تأمین منافع آمریکا در این جنگ‌ها را فراهم کند. از همین رو بایدن از همان روزهای ابتدایی جنگ در اوکراین اعلام کرد آمریکا تمام‌قد پشت اوکراین ایستاده و به کمتر از پیروزی نظامی رضایت نمی‌دهد. در بحران غزه نیز همین مساله را شاهد بودیم. با وجود تلاش نتانیاهو برای وارد کردن ایالات متحده به جنگی تمام‌عیار علیه غزه، دولت بایدن به این نتیجه رسید که بهتر است با ارسال تسلیحات و تجهیزات لازم و کمک‌های مالی، رژیم صهیونیستی را در این مساله یاری کند و از ورود نیروی نظامی‌اش به این مهلکه خودداری کند. اگر نظم جهانی بعد از جنگ سرد، مبتنی بر حضور نظامی آمریکا در جنگ‌های بزرگ و مناطق بسیار بود و آمریکایی‌ها احساس می‌کردند ریاست جهان را برعهده دارند، در نظم جدید، معتقدند ایالات متحده باید رهبری جهان را برعهده داشته ‌باشد و ضمن استفاده از منابع و تجهیزات متحدان خود برای تامین منافع سیاسی، اقتصادی و نظامی‌شان، به ‌جای اقدامات یک‌جانبه نظامی و سیاسی، رو به اقدامات چندجانبه بیاورد. سؤال مهم اما این است: نظم جدید جهانی بر پایه تصورات کدام یک از جبهه‌های شرق یا غرب پیش خواهد رفت؟ با نگاهی به تلاش‌های کشورهای موسوم به کشورهای جنوب، برای سرعت بخشیدن به دلارزدایی از روابط اقتصادی، آمریکازدایی از دیپلماسی و رودررویی با جبهه غربی در جبهه‌های نبرد نظامی که اوکراین، فلسطین و تایوان نمونه‌ای از آنهاست، به نظر می‌رسد کشورهای جنوب، اقدامات خود برای تشکیل نظم جدید جهانی با مختصات مد نظر خودشان را بسیار زودتر از ایالات متحده آغاز کرده‌اند و تلاش‌های فعلی دولت بایدن اقداماتی واکنشی به روند فعلی است.

 


Page Generated in 0/0060 sec