محمدرضا اسماعیلی: وقتی سرجو دانجلو، کمونیستی با ملیت ایتالیایی که در شبکهای رادیویی در شوروی سابق کار میکرد، زیر پای بوریس پاسترناک نشست تا رمانی را که در حال نوشتنش بود به او که کارگزار یکی از نشرهای ایتالیایی در شوروی بود بدهد، هیچ کس فکرش را نمیکرد دکتر ژیواگو در نبردهای ایدئولوژیک بین شرق و غرب در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی یا دوران جنگ سرد به سلاحی قدرتمند تبدیل شود و این بخشی از زندگی خارقالعاده دکتر ژیواگو بود. داستانی که شخصیت اولش همزاد پاسترناک بود. داستانی که توانست با یک قصه دوران معاصر خود را روایت کند و در کنار روایت هم توانست یک جریان اجتماعی علیه کمونیستم را در شوروی ایجاد کند. حالا بماند که سازمان سیا پشت این اثر بود تا در هلند و واشنگتن به چاپ برسد و در شوروی نیز منتشر شود تا شود آنچه که باید میشد. بهتر بگویم برای خودم جایگاه قصه در روایت و ایجاد جریان اجتماعی به وسیله یک اثر مکتوب با کتاب دکتر ژیواگو بوریس پاسترناک فهم شد. ژیواگو مثال موفقی از روایت دوران معاصری است که قصه دارد. شاید به همین دلیل است که هنوز از غربت شیخ فضلالله نوری یا نوریها میگوییم. روایتهایی در طول تاریخ از شیخ فضلالله شده و به دست ما رسیده است و اگر کار پژوهشی نداشته باشیم به این روایتها نگاه هم نمیکنیم اما اگر همین شخص در قالب یک قصه روایت شود میتواند جریانساز شود. درباره شهید بروجردی هم روایتهای متعددی داشتیم که به چاپ رسیده بودند اما وقتی فیلم سینمایی «غریب» با قصه شهید بروجردی و فضای کردستان آن سالها را روایت میکند، آوازه بروجردی باز در فضای اجتماعی کشورمان پیچید. کتابهای موجود در فضای تاریخ معاصرمان سوژههای بکر و دستنخوردهای را روایت میکنند اما قصهمحور نیستند! مخاطب امروز ما بویژه نوجوانانمان با محرک قصه جذب روایت میشوند. ژیواگو توانست با روایتی قصهمحور از دهه دوم میلادی شوروی بسیاری از مردم جهان را با خود علیه شوروی تحریک کند و دومین کتابی شد که در دوران حکومت شوروی اجازه چاپ نیافت و به خارج از کشور برای انتشار رفت. البته سیآیای هم با انتشار ۹۹ سند طبقهبندی شده، اذعان کرد سال ۱۹۵۸، دست به انتشار نسخه روسی رمان دکتر ژیواگو در شوروی زده است. پس از آنکه از انتشار این رمان در شوروی ممانعت به عمل آمد، سیآیای دست به انتشار متن روسی آن میزند و پاسترناک سال ۱۹۵۸ جایزه نوبل ادبیات را دریافت میکند. پس از برنده شدن نوبل ادبیات، محبوبیت کتاب، بویژه در شوروی به طرز چشمگیری افزایش یافت، محبوبیتی که مسکو امیدوار بود با ممانعت از انتشار کتاب جلوی آن را بگیرد اما عملا با این کار باعث بیشتر شناخته شدن رمان، هم در شوروی و هم در جهان شد.