printlogo


کد خبر: 270678تاریخ: 1402/8/15 00:00
استعمار با مبدأزدایی از تاریخ به دنبال آن است ۱۳ آبان را نقطه آغاز رابطه خصم‌آلود آمریکا با ایران معرفی کند اما روایت پنهان آمریکایی‌ها چه می‌گوید؟
28 مرداد، روز صفر خصومت

گروه سیاسی: استعمار صرفا محدود به «تسلط بر یک کشور و غارت منابع طبیعی آن» نیست. تسلط هدفمند بر روایت یک واقعه تاریخی هم از وجوه استعمار است. به طور مشخص در تاریخ معاصر ایران، حوادثی رخ داده که برخلاف آنچه اتفاق افتاده روایت می‌شود. در این میان چرایی آغاز جنگ تحمیلی، نحوه برخورد با سازمان تروریست منافقین و البته تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان 58، همیشه محل تقابل و رویارویی روایت‌ها بوده‌ است.
اساسا قضاوت نسل‌های امروز نسبت به مقاطع و حوادث تاریخی، متاثر از روایت موجود است و در این میان، روایت استعماری تلاش می‌کند با مبدأزدایی از وقایع تاریخی که در تضاد منافعش است، چهره خود را تطهیر کند.
آشناترین مبدأزدایی استعمار از حوادث تاریخی ایران را در واقعه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ می‌توان پیدا کرد. با تسخیر لانه جاسوسی (سفارت) آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام، رابطه ایران و آمریکا تحت تاثیر قرار گرفت و به یک تقابل حداکثری رسید، تقابلی که تا امروز هم ادامه یافته است. 
مبدأزدایی استعمار از تاریخ به دنبال آن است که ۱۳ آبان را آغاز رابطه خصم‌آلود آمریکا با ایران به حساب آورد. بر همین اساس، آنچه تا پیش از این تاریخ جریان داشت، با ماجراجویی دانشجویان ایرانی وارد مرحله نزاع شده است. این روایتی است که جریان غرب‌گرای داخلی هم به دنبال تئوریزه کردن آن در جامعه ایرانی، بویژه نسل‌های امروز است. چنانکه در کنار اصلاح‌طلبان، برخی گروه‌های غرب‌گرا از جمله نهضت آزادی سرآغاز رابطه خصم‌آلود ایران و آمریکا را تسخیر سفارت این کشور توسط دانشجویان پیرو خط امام می‌دانند.
اما برای عبور از این مبدأزدایی با روایت استعماری از تاریخ، نخستین قدم پاسخ به یک سوال است؛ چرا دانشجویان دست به تسخیر سفارت آمریکا زدند؟ چه عامل یا عواملی باعث شد دانشجویان ایرانی در میان تمام گزینه‌های موجود، به این جمع‌بندی رسیدند که برای اعتراض به اقدام ایالات متحده در پذیرش شاه مخلوع ایران، نقشه تصرف سفارت آمریکا را طراحی کنند؟ برای پاسخ به این سوال باید به تاریخ مراجعه کرد.
26 سال پیش از تصرف سفارت آمریکا، کودتایی در ایران انجام شد که همزمان با براندازی دولت مورد حمایت مردم ایران، قدرت محمدرضا پهلوی را تثبیت و بقای دیکتاتوری او را تضمین کرد؛ کودتایی که کارگردانی‌اش را آمریکایی‌ها برعهده گرفته بودند. حالا در کنار کودتای 28 مرداد 1332 که منجر به سقوط دولت مصدق و احیای قدرت دیکتاتوری پهلوی شد، سلسله‌ای از مداخلات آمریکا برای انجام کودتا در دیگر کشورهایی که نظام‌های انقلابی‌شان به دنبال استقلال ملی کشورشان بودند و البته پذیرش شاه مخلوع ایران توسط آمریکا و عدم استردادش به ایران، دانشجویان ایرانی را به این جمع‌بندی رساند که بقا و تثبیت انقلاب نوپای اسلامی، جز با کوتاه کردن دست آمریکا از ایران، محقق نمی‌شود.
اساسا در روزهای پساپیروزی انقلاب اسلامی، مردم ایران نگران تکرار کودتایی مشابه آنچه در 28 مرداد 32 اتفاق افتاد، بودند. به همین دلیل با دیده تردید و احتیاط نسبت به آمریکا نگاه می‌کردند. در چنین شرایطی، پذیرش شاه مخلوع و فراری ایران از سوی آمریکا، مردم انقلابی ایران را به این یقین رساند که تکرار پروژه‌ای مثل کودتای 28 مرداد که علیه دولت مورد حمایت مردم انجام شد، این بار علیه انقلاب اسلامی حتمی خواهد بود؛ باوری که اسناد منتشرشده از سفارت آمریکا بخوبی آن را تصدیق کرد و انجام چند کودتای ناکام علیه انقلاب اسلامی، مهر تاییدی بر آن زد.
با توجه به این موارد، باید گفت ۱۳ آبان ۱۳۵۸ روز صفر یا مبدأ و سرآغاز تاریخ نزاع میان ایران و آمریکا به حساب نمی‌آید و اقدام دانشجویان پیرو خط امام که البته با حمایت گسترده مردم ایران هم همراه شد، نه یک کنش، که واکنشی به سیاست‌های چندین ساله آمریکا در قبال ایران بوده است. مبدأگذاری این روز و تبدیل واکنش ایرانیان به عاملیت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد به یک کنش آغازین، سدی مقابل فهم یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود و تردستی جریان‌های غرب‌گرا برای مبدأگذاری این روز به عنوان نخستین پرده از تخاصم آمریکا علیه ایرانیان، تحریف آشکار تاریخ است.
آمریکایی‌ها به رغم پذیرفتن انجام کودتا علیه دولت ملی ایران، 13 آبان 58 را مبدأ خصومت تهران - واشنگتن می‌دانند. با این حال روایت‌های پشت پرده و غیررسمی آنها بر نقش تأثیرگذار کودتای 28 مرداد 32 بر خصومت مردم ایران با ایالات متحده تاکید دارد.
سال 2000 میلادی، روزنامه نیویورک‌تایمز در گزارشی به روایت‌های پنهان سازمان سیا از کودتای 28 مرداد پرداخت. نیویورک‌تایمز با اشاره به گم شدن 5 دهه‌ای نقش آمریکا در کودتای نظامی 28 مرداد و تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی نوشت: کودتای 1953(28 مرداد 32) در ایران، با ایجاد نفرت ضدآمریکایی در مردم ایران، به طور ناخواسته زمینه را برای وقوع انقلاب اسلامی علیه آمریکا و رژیم پهلوی فراهم کرد.
نیویورک‌تایمز در ادامه می‌نویسد: 2 روز پس از کودتا، مقامات سیا (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) 5 میلیون دلار برای تحکیم قدرت پهلوی در ایران اختصاص دادند.
در ادامه گزارش این روزنامه آمریکایی آمده است: دونالد ویلبر (از طراحان کودتای 28 مرداد) در خاطرات سانسور شده خود توسط سیا که سال 1986 منتشر شد، نوشت: «کودتای ایران با اقدامات بعدی سیا در کشورهای دیگر متفاوت است. طراحان کودتای آمریکایی، با راه‌اندازی ناآرامی قابل توجه در ایران، به ایرانیان حق انتخاب روشنی بین بی‌ثباتی و حمایت از محمدرضا پهلوی دادند». 
نیویورک‌تایمز در ادامه، با اذعان و اشاره مستقیم نسبت به نقش آمریکا در ایجاد خصومت میان مردم ایران علیه این کشور نوشت: کودتای 1953 نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران بود و همچنان عامل تحریک‌کننده و خصومت در روابط تهران و واشنگتن است. کودتا قدرت شاه را تثبیت کرد که به مدت 26 سال دیگر با دست آهنین و با روابط نزدیک با ایالات متحده، حکومت کرد. او سال 1979 توسط انقلابیون سرنگون شد و در اواخر همان سال، راهپیمایان ایرانی سفارت آمریکا را تصرف و اعلام کردند نقاب جاسوسی را از چهره سفارت آمریکا برداشتند.
نیویورک‌تایمز می‌نویسد: بسیاری از مردم ایران همچنان از نقش ایالات‌متحده در کودتای 28 مرداد و حمایت از محمدرضا پهلوی ناراضی اند.
این روزنامه آمریکایی در ادامه گزارش خود به نقل از مادلین آلبرایت، وزیر اسبق خارجه آمریکا که اکنون در قید حیات نیست، نوشت: دولت آیزنهاور معتقد بود اقداماتش علیه ایران به دلایل استراتژیک موجه است اما کودتای 1953 آشکارا یک عقبگرد برای توسعه سیاسی ایران بود و اکنون به‌راحتی می‌توان فهمید چرا بسیاری از ایرانیان همچنان از این مداخله آمریکا در امور داخلی خود ناراضی هستند.
***
طرح آمریکا برای تجزیه ایرانِ پساانقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سفارت آمریکا به مرکزی برای جاسوسی و توطئه علیه ایران تبدیل شد. یکی از این توطئه‌ها، طراحی جنگ داخلی و ایجاد ناامنی در مناطق مرزی ایران بود که رهبر انقلاب اسلامی نیز در دیدار اخیر دانشجویان و دانش‌آموزان به آن اشاره کردند. 
آمریکا از همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، در فکر تجزیه  ‌ایران به چند منطقه کوچک‌تر بود تا از ‌این راه بتواند ابتدا حاکمیت مرکزی را تضعیف کند و سپس دست به براندازی انقلاب اسلامی بزند. در راستای این هدف، آمریکا توطئه‌های گوناگونی را طرح‌ریزی کرد.
به گزارش «وطن امروز» به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی و بنا بر اسناد کشف‌شده از لانه جاسوسی آمریکا، یکی از دیپلمات‌های آمریکایی به نام «جان گریوز» اظهار می‌کند: «هیچ‌یک از گروه‌‌ها، اعم از رهبران سنتی، نیروهای مسلح، مدیران و تکنسین‌های غرب‌زده، سیاستمداران لیبرال‌‌دموکرات، آرمان‌گرایان شبه‌‌نظامی و بالاخره افراطیون چپ‌گرا که شامل کمونیست‌‌ها نیز می‌شوند، نمی‌توانند به نحو آشکار برای به دست گرفتن قدرت اقدام کنند؛ چون همیشه ‌این خطر هست بنیادگرایان اسلامی که از حمایت بی‌دریغ توده‌ها برخوردارند، آنها را نابود کنند. معذلک بنیادگرایان اسلامی نیز آسیب‌‌پذیر هستند. به نظر من حداقل ۲ سناریو وجود دارد که می‌توان آشوب به پا کرد و باعث سقوط نهایی آنان شد».
گزارشگر سفارت آمریکا سناریوی اول را اینگونه تشریح می‌کند: «نیروهای رو به تفرق ناشی از نارضایتی‌های نژادی و منطقه‌ای، که اگر به نحو نامناسبی با آنها برخورد شود، می‌توانند سبب بسته شدن حوزه‌های نفتی و رکود در اقتصاد سنتی شوند یا ناسیونالیسم آنقدر بی‌اثر شود که توده‌های مردم از عدم استعداد و توانایی رهبران اسلامی خود ناراضی و ناامید شوند».
در یک سند دیگر به تاریخ 15 مرداد 1358 که دارای طبقه‌‌بندی «سری» است، چنین آمده است: «کردها ممکن است از قدرت کافی برای تضمین خودمختاری بیشتر برای خود در غرب‌ ایران برخوردار باشند اما در حال حاضر فکر می‌کنیم آنها قادر به بسط قدرت و نفوذ خود جهت براندازی دولت نیستند. اگر کردها، آذربایجانی‌ها، اعراب و سایر گروه‌‌های قومی، تلاش‌های خود را هماهنگ کنند (اغتشاش همزمان) و در جهت مشترک سرنگونی دولت کنونی، با یکدیگر همکاری و از یکدیگر حمایت کنند، به عقیده‌ ما آنها امکان موفقیت دارند».
در راستای پیاده کردن این طرح‌ها، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا به حمایت پنهانی از گروه‌های تجزیه‌‌طلب پرداخت. «حزب دموکرات کردستان ‌ایران» که برای تجزیه کردستان از ‌ایران دست به فعالیت زده بود، در همان نخستین ماه‌های فعالیت خود (اوایل تابستان 1358) میلیون‌‌ها دلار کمک از «پیمان ناتو» دریافت کرد و از نخستین گروه‌هایی بود که وارد مبارزه‌ مسلحانه با نظام نوپای جمهوری اسلامی شد.
علاوه بر این، «مایلز کاپلند» نیز که در جنگ دوم جهانی با ژنرال «دونوان» در دستگاه امنیتی ارتش آمریکا و در تدارک کودتای 28 مرداد 1332 نیز با «کرمیت روزولت» همکاری کرده بود، اوایل سال 1979 (1358) به ‌عنوان عضو گروهی از مشاوران بین‌‌المللی برای دیدار از مناطق عشایری و بررسی امکان شورش آنها به ‌ایران سفر می‌کند.
پس از مدتی، ۲ نفر از رؤسای سابق ‌ایل قشقایی به نام‌‌های خسرو و ناصر قشقایی از آمریکا و آلمان غربی به‌ ایران آمدند و بلافاصله به استان فارس عزیمت و مدعی ریاست ‌ایل قشقایی شدند. برادران قشقایی با حمایت از بنی‌‌صدر، تلاش زیادی کردند تا عشایر فارس را مجددا زیر پرچم خود گرد آورند و یک آشوب تجزیه‌طلبانه جدید را در منطقه حساس کوچ‌ ایل قشقایی (از جنوب اصفهان تا خلیج فارس) پدید آورند.
خسرو قشقایی قبل از بازگشت به‌ ایران، به واشنگتن رفته و طرح عملیات را با مقامات سازمان «سیا» هماهنگ ساخته‌ بود اما توطئه برادران قشقایی به‌رغم تمهیدات مفصل مادی و فرهنگی به نتیجه نرسید. سرانجام، شورش نافرجامی که به غائله «اردوخان» شهرت یافت، تنها توانست عده معدودی را به ‌عنوان اعضای ثابت به خود جذب کند که شورش آنها نیز با مداخله‌ قوای انتظامی پایان یافت.
اما دولت آمریکا که در سال 1358 تلاش بسیاری برای حمایت از طرح‌‌های تجزیه‌طلبانه‌ گروهک‌های مختلف به عمل آورده بود، با توجه به وضعیت نه‌چندان مساعد کشور در آن مقطع، آنچنان به موفقیت ‌این طرح‌ها دل بسته بود که یکی از سناتورهای آمریکایی به نام سناتور «جکسون» طی مصاحبه‌ای در مهر 1358 اظهار کرده بود: «انقلاب ‌ایران محکوم به شکست است و آن کشور در آستانه تجزیه به قطعات کوچک است».
در جریان اغتشاشات پاییز 1401 نیز پروژه تجزیه ایران هدف اصلی گروه‌های ضدایرانی بود؛ گروه‌هایی که تحت حمایت مستقیم رژیم صهیونیستی، آمریکا و دیگر دولت‌های غربی از جمله انگلیس و فرانسه بودند.
با آغاز آشوب‌های خیابانی از اواخر شهریورماه سال قبل، گروه‌های تجزیه‌طلب در غرب کشورمان تمام اهتمام خود را به بهره‌برداری از این ناامنی‌ها معطوف کردند. با این حال همه چیز به برنامه‌ریزی گروه‌های تجزیه‌طلبی همچون کومله و دموکرات محدود نمی‌شد. بهره‌گیری از این گروه‌ها به شکل ویژه‌تری از سوی دولت‌های غربی به عنوان برنامه‌ریزان اغتشاشات نیز پیگیری می‌شد. ضدانقلاب خارج‌نشین نیز ابایی از نشست و برخاست با تجزیه‌طلبان نداشت. 
در همان روزها، یک فایل صوتی از رعنا رحیم‌پور، خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی منتشر شد که عملا به وجود یک سناریو برای فعال کردن گسل‌های قومیتی و حرکت به سمت تجزیه‌طلبی در حاشیه آشوب‌های خیابانی در ایران اعتراف می‌کرد. در این فایل صوتی وی به شکل بی‌پرده از هدف تکه‌تکه و تجزیه شدن ایران خبر می‌دهد و تاکید می‌کند هدف پشت پرده آشوب‌طلبی‌ها در ایران نه دموکراسی، بلکه تجزیه است! رحیم‌پور مشخصا خبر می‌دهد در رسانه سعودی اینترنشنال ابلاغ شده که فقط با رهبران احزاب «تجزیه‌طلب» گفت‌وگو و به آنها تریبون داده شود.

 


Page Generated in 0/0058 sec