printlogo


کد خبر: 271972تاریخ: 1402/8/24 00:00
تأملی در گزیده اشعار افشین علا از مجموعه «شعر شباب»
بوی بال فرشته با طعم صلوات

وارش گیلانی: انتشارات «گویا» در یک حرکت نو، کتاب‌هایی منتشر کرده در حوزه‌ شعر نوجوان یا جوان، از شاعرانی که در این زمینه فعالند یا اینکه بخشی از اشعارشان را می‌توان در ردیف اشعار نوجوان یا جوان قرار داد. نام کلی این سلسله ‌کتاب‌ها «شعر شباب» است؛ یعنی شعرهای جوانی، شعرهایی برای نوجوانان و جوانان دبیرستانی و حتی فراتر از آن، شعرهایی ساده و روان برای عموم مردم؛ از این رو، عنوان 14+ سال را داخل شناسنامه‌ کتاب قید کرده است. این ناشر برای هر شاعر این حوزه کتابی مستقل در نظر گرفته؛ کتاب‌هایی تقریبا بین 60 تا 120 صفحه که به ‌نظر می‌آید گزیده‌ اشعارشان باشد. 

این مجموعه ‌شعرها معمولا حاوی اشعار کلاسیک، نیمایی و اشعار سپید‌ند که طبعا  تعداد این قالب‌ها در دفترهای متعدد متغیرند و گاه نیز جای قالبی خالی است.
کار نشر گویا بی‌شک حرکتی است برای نزدیک‌تر کردن مردم به شعر و شاید هم حرکتی خواسته یا ناخواسته به‌دنبال رواج بیشتر «شعر ساده» یا بهتر بگوییم، شعر سهل ‌و ممتنع، از پس دشوارنویسی‌ها و پیچیده‌نویسی‌هایی که در شعر امروز، خاصه در شعر نو ‌وجود داشته و دارد. 
یکی از مجموعه‌‌کتاب‌های «شعر شباب»، دفتر شعر «بوی بال فرشته می‌آید» اثر افشین علا است.
افشین علا متولد 1348 است، با 3-2 دهه سابقه‌ شاعری. این مجموعه، گزیده‌ای است از اشعار افشین علا که به زبان شعر نوجوان یا شعر ساده نزدیک است؛ مجموعه‌ای در 87 صفحه، حاوی شعرهایی در قالب‌های چهارپاره (اغلب شعرها)، غزل و شعر نو نیمایی.
دفتر شعر «بوی بال فرشته می‌آید» افشین علا در ۳ بخش تنظیم شده است؛ بخش اول با نام «طعم صلوات» شامل چهارپاره‌ها؛ بخش دوم با نام «در کوچه‌های یوش» شامل شعرهای نیمایی و چهارپاره؛ بخش سوم با نام «لیلی» شامل غزل‌ها.
موضوع و مضمون دفتر شعر «بوی بال فرشته می‌آید» اثر افشین علا طبعا خالی از پایه‌‌های واقعی نیست؛ واقعیت‌های ملموس و گاه روزمره و امروزی اما آنچه بیش از همه در فضای شعرهای او به چشم می‌خورد، مضامین و موضوعات مذهبی است و طبعا وفور اشعار آیینی در این دفتر؛ اشعاری با نام «طعم صلوات»، «مثل حضرت علی»، «مادرم قرآن بخوان»، «مهیر بقیع» و... و شعرهای دفاع مقدسی و پایداری که در آن نام شهیدان و غزه و دیگر نام‌ها می‌درخشد؛ همچنین اشعاری که به واقعیت‌های امروزی و روزمره نزدیکند و نشانه‌هایی از آنها دارند؛ شعرهایی با نام «از پشت قاب عینک»، «بچه‌ها سلام»، «کوچه و رفتگر»، «یادش به‌خیر کانون» و... اگرچه شعر کودک و نوجوان و جوان، خاصیت و واقعیت وجودی‌شان گرایش بیشتری به مسائل روزمره و طبعا واقعیت دارد.
افشین علا یکی از شاعران شاخص حوزه‌ شعر کودک و نوجوان است که در حوزه‌ شعر بزرگسال هم فعال است. 
شعر نخست دفتر شعر «بوی بال فرشته می‌آید» با نام «طعم صلوات» در قالب چهارپاره است. یکی از روش‌های شعری افشین علا داستان‌گویی یا بهتر بگویم، بیان حکایت‌هایی است که در احادیث و روایات و قرآن و شاید هم تفاسیر قرآنی آمده، همچنین بیان و روایت واقعیت‌هایی که در جریان انقلاب و جنگ تحمیلی و جریان مقاومت اسلامی و جهانی وجود دارد و نیز روایت وقایع اجتماعی و روزمره و خانوادگی و... از این رو حتی نخستین‌ شعر این کتاب هم روایی و داستانی است؛ داستانی که در آن حضرت پیامبر(ص) همراه حضرت علی(ع) در سایه‌ نخلستان‌ها در حال گذر بودند که زنبوری بر دامان پیامبر نشست و حضرت از طعم عسلش پرسید که:
...زنبور جوابش داد
چون نام تو می‌گویم
گل می‌کند از نامت
صد غنچه به کندویم
 
تا یاد تو را هرشب
چون گل به بغل دارم
هرصبح که برخیزم
در سینه عسل دارم
 
از قند و شکر، بهتر
خوشتر ز نبات از این
طعم عسل از من نیست
طعم «صلوات» است این...
در این شعر روایی و توصیفی، شاید بُعد و بلندای این کلام والا که «جهان به نور پیامبر و به برکت وجود او آفریده شد» چندان مشخص نیست و بیشتر بُعد توصیفی آن مشخص است و نیز مهر و محبت و تقدسی که محبان و مومنان نسبت به پیامبر دارند اما از منظری که گفته شد نیز قابل توجیه و بررسی است و قابل درک، چرا که به‌قول مولانا: «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست». وقتی جهان از گل روی حضرت محمد مصطفی(ص) ساخته شده، دیگر عسل که هیچ بلکه...
افشین علا در شعرهای نو نیمایی خود نیز شعر روایی را از دست نمی‌نهد و در شعری با نام «در جنگل هزارجریب»، کنایه‌ای ظریف را با زبان ساده‌ مناسب جوانان در روایت می‌پیچد و «شکارچی قرقاول بر فرش چمن بنفش نشسته در راحتی و آرامش را هی می‌زند و هشدار می‌دهد از زبان پرنده که: تو که در پی راحتی هستی و بر دامان آرامش نشسته‌ای، خود به شکار آن آمده‌ای»؛ شاعر این ‌همه را با کنایه با این سطر می‌گوید: «بر فرشی از بنفشه نشستی!»؛ یعنی این چمن هم دامن قرقاول و طاووس است. یعنی اگر من نباشم، این طبیعت و این راحتی و آرامش هم نیست؛ باید حرمت سبزه را نیز که دامن من است بداری. البته من خیلی معنا را باز و روشن کردم، چرا که زیبایی در همان بیان ابهامی و ایهامی و کنایی شاعر است که خالی از شعار است؛ هرچند اگر خالی از کلمات «حیران» و «مدهوش» و «باطعنه» هم بود، به شعر نزدیک‌تر می‌شد، چرا که کار شاعر نشان ‌دادن است؛ او باید حیرانی و مدهوشی و طعنه را نیز با تصویر و تخیل و بیان عاطفه‌ای و اندیشه‌ شاعرانه‌ خود نشان دهد و نیازی به بیان مسقیم کلمات نداشته باشد:
اسفندماه
در بیشه‌ بنفش
حیران به روی خاک نشستم
مدهوش رنگ و نقش
ناگاه
قرقاولی به نخوت یک طاووس
دامن‌کشان رسید کنار من
یک‌باره چون خروس
در گوش من خروش برآورد: «دور شو!»
گفتم: «چه کرده‌ام؟!»
با طعنه گفت:
گیرم نیامدی به شکار من!
این‌گونه بر حواشی دامانم
آسوده از چه نشستی؟
گفتم: «به روی خاک نشستم». گفت:
«بر فرشی از بنفشه نشستی!»
یکی از ویژگی‌های شاخصی که افشین علا و چند نفر از دیگر شاعران حوزه‌ شعر کودک و نوجوان، مثل ناصر کشاورز و محمدکاظم مزینانی دارند، این است که وقتی شعر کودک می‌گویند، زبان کودکانه دارند و وقتی هم شعر نوجوان می‌گویند همین‌طور. حالا هم که دفترهای «شعر شباب» انتخاب اشعاری است برای جوانان، این دسته از شاعران به‌درستی از آن دست شعرهای‌شان را انتخاب کرده‌اند که نزدیک به شعر جوان باشد. اگرچه شعرهایی از این دست برای عموم و عامه‌ مردم هم مناسب است و جالب و جذاب.
افشین علا چه در نوع شعر روایی که نمونه‌اش ذکر شد و چه در شعر توصیفی و غیرروایی این شاخصه را لازمه این‌گونه شعرهاست دارد؛ یعنی زبان و مضمون شعر به‌نوعی و شکلی بیان می‌شود که مناسب جوان باشد:
ماه، ماه روزه است
روز، روز ضربت است
از مصیبت علی
در دلم قیامت است...
زرق و برق سفره‌ها
کم نمی‌شود ولی
کاش زندگی کنیم
مثل حضرت علی
افشین علا در شعر نو نیمایی خود نیز با زبان جوانان سخن می‌گوید؛ زبانی که غلوهای نابجا و نامتناسب و گنده‌گویی و پیچیده‌گویی ندارد؛ حرف است؛ حرفی ساده اما نغز و بامعنا؛ حرفی از شهیدی سردار، با تلخی بادام نقد و اعتراضی به خود (البته کنایه‌آمیز) در آخر شعر «فرزند اتوبان»:
با طعنه‌ای گفتی
«ما گرچه میراث شهیدانیم
اما نه آقازاده، فرزند اتوبانیم...
 
حق با تو بود احسان!
از باکری‌ها ما چه می‌دانیم؟
جز راه‌های پرترافیک شب تهران
جز غوطه‌ خوردن در جنون اما شکیبایی
همواره سرگردان
در پیچ‌های همت و صیاد و بابایی
اما قرار این بود:
از باکری‌ها، راه خوشبختی بیاموزیم
راه رسیدن تا بهشت سبز دانایی
حالا چرا از کوه‌های یخ
از قعر دوزخ سر درآوردیم؟
در صورتی که در نقدهای پیش از این درباره‌ کتاب‌های شعر شباب دیدیم که گاه حاوی شعرهای سوزناک و اندوهگین عاشقانه و رمانتیک هستند و گاه دچار شعرهای معمول و مرسوم، همچون شعرهایی که معمولا در مجموعه ‌شعرها دیده می‌شود، موارد دیگر هم بوده که به آنها اشاره شده است.
افشین علا در غزل‌هایش به زبان بزرگسال سخن می‌گوید و گاه کمی پیچیده و کمی سخت‌یاب، همچنین در غزل‌هایی هرچند با زبان ساده اما گاه مضمون و معنا در حد فهم یا حداقل در ظرف دلخواه جوان نیست:
چگونه از تو نگویم که داستان منی
قرار و طاقت و آرامش و توان منی
چگونه از تو نخواهم که خواهش از تو خوش است
تویی که پاسخ هر پرسش نهان منی...
یا:
دل، این ملک ویران پهناورت
تو را خواهد ‌ای خیل غم لشکرت
از این پس دلم تحت فرمان توست
قدم‌رنجه فرمای در کشورت...
در غزل‌های «یوصف مصر معنا» که در سوگ قیصر امین‌پور گفته، شعر در بخش اول ساده و روان است و در بخش دوم چندان به درد جوانان دبیرستانی نمی‌خورد:
به شکرانه‌ یک‌ نفس با تو بودن
همه عمر را از تو خواهم سرودن
سرودم تو را بارها، خود گواهی
نه در روز مرگت، که در زنده‌ بودن...
 
چه دستی به سبک اشارات قیصر
گره خواهد از زلف معنی گشودن...
البته غزل «مهر بقیع» تا حدی از رسالت و حرکت «شعر شباب» برآمده است:
مرا به خانه‌ زهرای مهربان ببرید
به خاک‌بوسی آن قبر بین‌شان ببرید
اگر نشانیِ شهر مدینه را بلدید
کبوتر دل ما را به آشیان ببرید...
از آن بهتر در غزل «لیلی»:
شیرین‌تر از آنی که تو را قند بگویم
یا اینکه به تو کودک دلبند بگویم
با کودکی‌ام فاصله بسیار ندارم
پس با چه زبانی به تو من پند بگویم؟...
در غزل‌های آخر کتاب هم چون به روزمرگی و مسائل امروز توجه بیشتری دارد، به‌طور طبیعی به شعر جوان و نوجوان نزدیک‌تر می‌شود و البته به روایت در غزل هم؛ مثلا در غزل گوشت سیری چند:
پزشک، نسخه‌ خود را نوشت با لبخند
برای مرد سیاستمدار دولتمند
مریض چون که غنی بود و نامدار و بزرگ
به‌جای عرض تشکر به چهره چین افکند
ولی پزشک نرنجید و طرز مصرف را
برای آن‌که بفهمد، شمرده گفت و بلند:
۳ قرص می‌دهمت با ۳ شربت و ۳ پماد
ولی مهم‌تر از اینها هزار نکته و پند
اگر که نشنوی آن را نمی‌شوی درمان
نه با دوا و نه دارو، نه حیله و ترفند
3 بار در روز از خودت بپرس: آیا من
همیشه می‌فهمم، دیگران نمی‌فهمند؟!...

Page Generated in 0/0060 sec