مهدی بختیاری: ارتش رژیم اشغالگر قدس بعد از یک ماه تلاش برای نابودی حماس (هدفی که اعلام کرده بودند) در نهایت خود را به بیمارستان «شفا» در شمال نوار غزه رساند. نبرد زمینی ارتش اسرائیل در غزه، ۲ هفته بعد از شروع توفان الاقصی با تردیدهای زیاد فرماندهان و مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی آغاز شد و حالا بعد از ۳۰ روز، نه تنها هیچ کدام از اهداف اعلامی آنها محقق نشده بلکه حتی در شمال نوار غزه هم نتوانستهاند تمام این منطقه و شهر غزه را اشغال کنند. این حملات از ۳ محور شمال غرب (بیت لاهیا)، شمال شرق (بیت حانون) و شرق (حی زیتون) انجام شد و ارتش اسرائیل به رغم اینکه توانست شمال نوار غزه را روی زمین از بقیه نوار جدا کند (ارتباط در زیر زمین از طریق تونلها برقرار است) اما به توفیق زیادی دست پیدا نکرده است. چرا میگوییم عملیات ارتش اسرائیل را تاکنون نمیتوان موفقیتآمیز دانست؟
صهیونیستها از نخستین روزهای توفان الاقصی تا امروز به دفعات اهداف خود برای نبرد زمینی در نوار غزه را اعلام کردند. هم نتانیاهو نخستوزیر، هم گالانت وزیر جنگ و هم بسیاری از مقامات دولت و وزرای کابینه (از جمله گانتس عضو کابینه اضطراری) بارها گفتهاند هدف از این عملیات نابودی حماس، اشغال کامل نوار غزه و تعیین یک رژیم امنیتی جدید برای این منطقه است. تعیین رژیم امنیتی جدید یعنی سپردن اداره نوار غزه به تشکیلات خودگردان.
سال 2007 جنبش حماس توانست به واسطه حمایتهای وسیع مردم غزه، تشکیلات خودگردان را شکست دهد و تا امروز اداره این منطقه را در اختیار بگیرد. همه میدانند تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری نقشی بیشتر از پلیس رژیم صهیونیستی در مواجهه با مبارزات مردم فلسطین ندارد و حالا اسرائیل به دنبال آن است تا اداره نواره غزه را نیز به آنها بسپارد و از دست حماس خلاص شود. البته ایجاد یک منطقه حائل بین نوار غزه و اراضی اشغالی برای سختتر کردن دسترسی گروههای مقاومت (که حالا نشان دادهاند توان ورود زمینی و وارد کردن ضربات غافلگیرکننده به صهیونیستها را هم دارند) از دیگر اهداف مدنظر فرماندهان و مقامات سیاسی اسرائیل است.
ارتش اسرائیل بعد از ۲ هفته سردرگمی برای تصمیمگیری درباره نحوه ورود زمینی به نوار غزه و پس از بمباران گسترده و وحشیانه این منطقه - که تاکنون به شهادت ۱۲ هزار نفر از مردم بیدفاع انجامیده است که بیش از 70 درصد زنان و کودکان هستند- بالاخره روز 21 اکتبر وارد نبرد زمینی شد؛ نبردی که به رغم تبلیغات اولیه که قرار بود یک حمله گسترده و همهجانبه باشد، به صورت محدود از ۳ محور در شمال نوار غزه انجام شد.
صهیونیستها با تجربیات قبل (هم سال 2005 و هم 2014) میدانستند ورود گسترده به نوار غزه با بیش از 2 میلیون و 300 هزار نفر سکنه و 500 کیلومتر تونل در زیر زمین که آنها تسلط چندانی بر آن ندارند، نتیجهای جز تلفات زیاد و خروج از منطقه بدون هیچ دستاوردی نخواهد داشت، لذا با کمک آمریکاییها (که اکنون بخش عمدهای از فرماندهی عملیات ارتش اسرائیل را برعهده دارند) تصمیم به حمله محدود برای دستیابی به حداقل اهداف گرفتند.
از طرف دیگر دولت اشغالگر و شخص نتانیاهو امروز در بدترین وضعیت سیاسی قرار دارند؛ وضعیتی حتی بدتر از پیش از عملیات توفان الاقصی. طبق نظرسنجیها، کرسیهای حزب لیکود (به رهبری نتانیاهو) به کمترین میزان خود (17 کرسی) رسیده و برای مثال در مقابل، حزب آبی و سفید (به رهبری گانتس که نتانیاهو مجبور شد با او کابینه اضطراری تشکیل دهد) رشد چشمگیری داشته و به 40 کرسی رسیده است.
تظاهراتهای گسترده و هرروزه صهیونیستها در مقابل دفتر نخستوزیر و فشار برای پایان دادن به جنگ و آزادی هر چه سریعتر اسرای اسرائیلی از دست حماس نیز اوضاع را بر نتانیاهو سختتر کرده و حالا او به هر دری میزند تا هر طور شده یک دستاورد حتی کوچک در نبرد غزه به دست آورد چون در غیر این صورت میداند مخالفانش چه بلایی سر او خواهند آورد (هرچند بسیاری همین الان، پایان این جنگ را پایان عمر سیاسی نتانیاهو و بسیاری از اعضای بلندپایه دولت او میدانند)، برای همین است که صهیونیستها در روزهای اخیر با تبلیغات فراوان، هر قدمی را که در غزه برمی دارند، به عنوان یک دستاورد بزرگ(!) معرفی میکنند. تسخیر ساختمان پارلمان غزه، پلیس غزه و حالا بیمارستان شفا که هیچ کدام ارزش عملیاتی ندارد، با بیشترین ضریب - بویژه در رسانههای نزدیک به نتانیاهو - تبلیغ میشود؛ در حالی که در همین تبلیغات چیز خاصی ارائه نشده است.
برای نمونه پس از تسخیر بیمارستان شفا یا بیمارستان شهید دکتر رنتیسی، ارتش اسرائیل اقدام به انتشار فیلمهایی از – به قول خودشان - تونلها یا مقرهای فرماندهی حماس در زیر بیمارستان کردند که به سرعت دروغ بودن آنها مشخص شد.
صهیونیستها در روزهای اخیر بیشترین تبلیغات خود را روی بیمارستان شفا (به عنوان مقر فرماندهی حماس) در شمال غزه متمرکز کردند اما پس از رسیدن به این بیمارستان هم اتفاق خاصی نیفتاد.
طبق اخبار منتشرشده، بهرغم بمبارانهای وحشیانه، کور و گسترده ارتش اسرائیل در غزه - که به شکل بیسابقهای به کشتار وسیع مردم بیدفاع منجر شده است - ساختار نظامی حماس کمترین آسیب را دیده و تاکنون هیچکدام از فرماندهان عالیرتبه این جنبش نه دستگیر شده و نه به شهادت رسیدهاند.
ارتش اسرائیل نتوانسته حتی یک نفر از اسرای خود را آزاد کند و بعد از ۴۲ روز از آغاز جنگ، هنوز نتوانسته در همان منطقه شمال غزه هم مناطق مهم را به اشغال خود درآورد.
این در حالی است که صهیونیستها بشدت مراقب هستند آمار تلفات و تجهیزاتشان به بیرون درز نکند. تازه بعد از ۴۲ روز از آغاز جنگ، اخبار جدیدی از کشتههای روز 7 اکتبر منتشر میشود و همین سیاست را برای نبرد زمینی در غزه نیز در پیش گرفتهاند؛ سانسور شدید و جلوگیری از انتشار آمار تلفات که تعداد آنها بسیار بیشتر از چیزی است که تاکنون اعلام شده اما صهیونیستها میدانند فشار از داخل برای آنها چه میزان خردکننده خواهد بود اگر میزان تلفات واقعیشان در نبرد زمینی با آنچه به دست آوردند و آنچه قرار بود به دست بیاورند، مقایسه شود.