printlogo


کد خبر: 272209تاریخ: 1402/9/1 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با یوسف عزیزی، کارشناس روابط بین الملل درباره مواضع سؤال برانگیز محمدجواد ظریف درباره جنگ غزه
ظریف از یک دیپلمات به یک فعال سیاسی تنزل یافته است

گروه سیاست خارجی: مواضع سوال‌برانگیز محمدجواد ظریف درباره جنگ غزه و هشدار وی بر پایه ادعای طراحی‌ها برای باز شدن پای ایران به این معرکه، مطابق معمول حاشیه‌های زیادی در فضای سیاسی کشور داشت و با فضاسازی رسانه‌های غربی روبه‌رو شد؛ بویژه آنجا که ظریف ادعا کرد مردم ایران نمی‌خواهند هزینه سیاست‌های کشورمان درباره فلسطین را بپردازند. 
به همین بهانه با یوسف عزیزی، کارشناس مسائل بین‌الملل و دکترای سیاست‌گذاری از دانشگاه ویرجینیا تک آمریکا به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه نظرات این کارشناس روابط بین‌الملل را درباره اظهارات ظریف می‌خوانید.
***
همان‌طور که در فضای سیاست داخلی ایران شاهد بودیم، از ۷ اکتبر و حمله غافلگیرکننده حماس به سرزمین‌های اشغالی فلسطین، آقای ظریف به یک‌باره بسیار فعال شده و چندین و چند سخنرانی بلندبالا و مصاحبه داشته است. فعالیت رسانه‌ای و عمومی همین چند هفته اخیر ایشان حتی بیشتر از فعالیت ۲ سال اخیر ایشان پس از دوران وزارتش تا ۷ اکتبر است و این سوال نزد مخاطب عام و تحلیلگران مطرح می‌شود که به یک‌باره چه اتفاقی افتاده که آقای ظریف اینطور فعالانه دوباره وارد عرصه عمومی شده است. 
با بررسی تمام صحبت‌های اخیر آقای ظریف به این نتیجه می‌رسیم که مجموعه‌ای از نظرات صحیح و اصولی و بر پایه مدارک متقن، نظرات مغلوط و ناقص و جهت‌دهی‌شده، همچنین نظراتی کاملا غلط و برپایه اطلاعات غلط یا توهم در این صحبت‌ها وجود دارد. مثلا از موارد صحیح صحبت‌های آقای ظریف باید به جلسه‌ای که او از منظر حقوق بین‌الملل به مساله فلسطین پرداخت اشاره کرد که نشان می‌دهد اگر آقای ظریف در جایگاه درست خود بنشیند که بر اساس تحصیل و تجربه‌اش به دست آورده یعنی بر مساله حقوق بین‌الملل تکیه کند، می‌تواند اثرات مثبتی برای جامعه ایرانی و جهانی داشته باشد ولی وقتی وارد عرصه سیاست و روابط بین‌الملل و سیاست‌گذاری می‌شود، مدام در حال تکرار اشتباهات گذشته خود است؛ اشتباهاتی که بویژه در دوران وزارتش لطمات جبران‌ناپذیری بر پیکره امنیت ملی و سیاست خارجی و منطقه‌ای ایران در پی داشت.
اینکه چرا در کنار برخی نظرات درست، نظرات مغلوط و حتی اشتباه از آقای ظریف می‌بینیم به نظر من به چند دلیل بازمی‌گردد. اول موضوع انتخابات است. آنچه مشخص است آقای ظریف چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم نوعی  کنش سیاسی - انتخاباتی را آغاز کرده است. احتمال قریب به یقین فعالیت اصلی آقای ظریف برای انتخابات ریاست‌جمهوری خواهد بود اما نفس حضور مداوم او در فضای عمومی و رسانه‌ای و ایجاد دوگانه‌های کاذب چون مقاومت یا معیشت، دیپلماسی یا میدان، روس‌هراسی، چین‌هراسی و... یک نوع تنفس مصنوعی و ایجاد گفتمان برای جریان‌های امتحان‌ پس‌ داده و شکست‌خورده در انتخابات اخیر است. البته خود آقای ظریف و دوستانش مدعی هستند کنش و هدف انتخاباتی در میان نیست و آقای ظریف صرفا از وقوع جنگ احساس خطر کرده و خواسته درباره گزارش‌ها و گروه‌هایی که خواهان ورود ایران برای کمک مستقیم به مقاومت فلسطینی هستند هشدار بدهد اما شاهد مثال‌های متنوعی، خلاف این ادعا را ثابت می‌کند. دومین موضوع به کیش شخصیت آقای ظریف بازمی‌گردد. او می‌خواهد بگوید در هر دولتی که به خدمت گرفته شده توانسته صرفا با هنر دیپلماسی سایه جنگ را از سر ایران بردارد و هر وقت در دولتی از او استفاده نشده است سایه جنگ بر سر ایران بازگشته است! روایت‌سازی او از روابط ایران و آمریکا در 4 دهه گذشته، دلایل حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق، اولویت دادن حمله به عراق به جای ایران توسط دولت بوش، میزان تأثیرگذاری قطعنامه‌های شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای ایران، در آستانه جنگ بودن ایران پیش از روی کار آمدن دولت روحانی و قدرت ماوراءالطبیعه نظامی آمریکا، همه و همه در راستای همین مساله است که یگانه راه عدم تجاوز نظامی به ایران حضور آقای ظریف در حلقه اصلی تصمیم‌گیری سیاست خارجی و امنیت ملی ایران باید باشد. اینجا لازم است به این نکته کلیدی اشاره کنم که کشورها و معمولا از رشته ابزارهایی برای پیشبرد سیاست خارجی خود بهره می‌برند تا دیگر بازیگران بین‌المللی را به تغییر رفتارشان در جهت منافع خود متقاعد کنند. این ابزارها شامل مسائل اقتصادی مانند تحریم یا کمک مالی، بازدارندگی نظامی و درصورت لزوم جنگ، عملیات خرابکارانه و جاسوسی، جنگ روانی و پروپاگاندا و دیپلماسی را شامل می‌شود که استفاده درست از ظرفیت تمام این ابزارها به هر کشور کمک می‌کند با کمترین هزینه به خواست‌های خود در حوزه سیاست خارجی دست یابد. متأسفانه در نگاه آقای ظریف وزن اصلی صرفا به ابزار دیپلماسی داده می‌شود و طی ۸ سال وزارت ایشان و قبل و پس از آن، به طرز عجیبی این دیپلمات کارکشته، صحبت‌هایی در تحقیر قدرت نظامی و بازدارندگی ایران در قبال آمریکا بیان کرده است یا دوگانه‌های کاذب قدرت نظامی و پشتوانه مردمی و همین‌طور میدان / دیپلماسی را مطرح کرده است که هر ناظر بیرونی را به تعجب وامی‌دارد.
چند سوال درباره ترساندن مردم از جنگ توسط ظریف و این ادعا که مردم نمی‌خواهند هزینه‌های سیاست ایران درباره فلسطین را بپردازند وجود دارد که خوب است آقای ظریف به آنها پاسخ دهد: اولا مگر سیاست فعلی دولت جمهوری اسلامی ایران در حوزه فلسطین تغییری نسبت به سیاست دولت‌های پیشین جمهوری اسلامی ایران داشته است؟ سیاست ثابت و اصولی ایران در دفاع از مقاومت ملت فلسطین نسبت به اشغالگری هیچ وقت تغییر نداشته است. خود آقای ظریف در دوران وزارتش با دبیرکل حزب‌الله لبنان و سران حماس دیدار داشته و به مقبره شهید عماد مغنیه ادای احترام کرده است. آیا حرکات ایشان در آن زمان هزینه‌تراشی برای ملت ایران بود؟ اگر نبود چه اتفاق خارق‌العاده‌ای در مناسبات ایران با محور مقاومت از زمان پایان وزارت 8 ساله ایشان به وقوع پیوسته که این جملات عجیب را بیان می‌کند؟
ثانیا آقای ظریف مگر نظرسنجی کرده‌ یا در حال حاضر در مقام و موقعیتی قرار دارد که درباره کل مردم ایران نظر می‌دهد؟ یا اینکه مثل همیشه نظرات ایشان بر پایه اطرافیان رسانه‌ای و سیاسی با گرایش خاصی است که ایشان دور خود جمع کرده و عملا خود را در محیط بسته‌ای قرار داده، همان‌طور که حاضر نبود و نیست نظرات مختلف درباره برجام را بشنود. 
ثالثا آقای ظریف همان‌طور که خود می‌گوید به جز دوران دولت آقای احمدی‌نژاد و همین ۲ سال دولت آقای رئیسی همیشه جزو مقامات عالی کشور در حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی بوده است و حتی در دوران آقای احمدی‌نژاد هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم به مقامات عالی کشور مشورت می‌داده است. اگر دوگانه‌ای هم بین مردم و حاکمیت باشد، قاعدتا خود آقای ظریف یکی از کسانی است که باید درباره این مساله توضیح بدهد چون مشی انقلاب اسلامی ایران و حکومت برآمده از آن یعنی جمهوری اسلامی ایران و رفتار و منش رهبران انقلاب بر این مساله استوار بوده است که هیچ فاصله‌ای نباید بین مسؤولان و مردم وجود داشته باشد، بویژه اینکه وزارت آقای ظریف در دولتی بوده است که آمار فاجعه‌باری در زمینه ایجاد فاصله طبقاتی و میزان فساد مدیران ارشد دولتی و نزدیکان مدیران وجود داشت و همین‌طور رفتار و منش و گفتمان و زندگی اکثریت حلقه اصلی دولت مذکور به دور از شرایط آحاد مردم ایران بود.
اما مساله آقای ظریف چیز دیگری است. او حیات سیاسی خود را در ایجاد این دوگانه‌های کاذب می‌بیند. در پروژه برجام که خود ماحصل تبلیغ و پروپاگاندای چندین دوگانه کاذب در ذهن مردم ایران توسط تیم آقایان روحانی و ظریف بود، نشان داده شد چه در مسیر فهم مساله هسته‌ای ایران با غرب، چه در مسیر مذاکره، چه نوشتن متن برجام و چه برنامه‌ریزی، کشور برای بعد از برجام عملا دچار مشکلات عدیده‌ای بود. پروژه برجام از منظری صرفا برای کسب و بسط قدرت داخلی توسط تیم آقایان روحانی و ظریف بود و عملا پروژه برجام و دوگانه‌سازی‌های قبل و بعد از آن (مانند وصل کردن معیشت و واکسن و فروش نفت و صادرات و... به اف‌ای‌تی‌اف و احیای برجام) برای پیشبرد اهداف آقایان در سیاست داخلی ایران تنظیم شده بود. لذا متأسفانه باید گفت آقای ظریف از فردی که می‌توانست یک شخصیت ملی باشد در حال تبدیل شدن به فعالی سیاسی است که منافع فردی و جناحی خویش را بر منافع ملی ایرانیان ارجح می‌داند.
این تحلیل ظریف که اسرائیل آرزو می‌کند پای ایران به جنگ غزه باز شود، جزو همان مسائل مغلوطی است که ابتدا عرض کردم. اسرائیل به تنهایی توان جنگ همه‌جانبه در چند جبهه با محور مقاومت را ندارد. چیزی که اسرائیل می‌خواهد حضور آمریکا در این درگیری است، یعنی اگر قرار بر درگیری اسرائیل در چند جبهه با محور مقاومت است، آمریکا حتما باید حضور فعال و مستقیم در دفاع از اسرائیل داشته باشد. پس آقای ظریف مساله را کامل بیان نمی‌کند. قدرت بازدارندگی نظامی جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌ای‌اش به حدی درحال رشد است که عملا می‌توانند اسرائیل و آمریکا را با سیاست جنگ نامتقارن و ترکیبی و گسترده از یمن تا خلیج‌فارس و عراق و شامات و فلسطین و... به چالش بکشند. پس اتفاقا عکس صحبت‌های آقای ظریف، اسرائیل از رویارویی تنها با حزب‌الله لبنان و ایران واهمه دارد نه اینکه آرزوی آن را داشته باشد. همان‌طور که اشاره کردم کشورها از رشته‌ابزارهایی برای پیشبرد سیاست خارجی خود بهره می‌برند تا دیگر بازیگران بین‌المللی را به تغییر رفتارشان در جهت منافع خود متقاعد کنند؛ متأسفانه صحبت‌های آقای ظریف که بازخورد جالب توجهی هم در رسانه‌های غربی داشت، پشت جبهه مقاومت را از ابزار مهم بازدارندگی نظامی خالی می‌کند و اگر آقای ظریف و طیف فکری ایشان گمان می‌کنند بدون بازدارندگی نظامی و تهدید روی میزِ برای طرف آمریکایی و اسرائیلی، آنها به قوانین و حقوق بین‌المللی یا افکار عمومی جهانی یا فشارهای صرف دیپلماتیک احترام گذاشته و حقوق ملت‌ها و کشورهای منطقه را مراعات خواهند کرد، اشتباه می‌کنند. کاش ایشان از تجربه برجام و تجربه فلسطین از ۷۵ سال پیش به این سو و تجربه استفاده رژیم صدام از سلاح شیمیایی در جنگ علیه ملت ایران و سکوت جامعه بین‌الملل به اندازه کافی درس می‌گرفت و بر اهمیت قدرت بازدارندگی در کنار حضور و پشتیبانی مردم و استفاده از دیگر ابزارهای سیاست خارجی تأکید می‌کرد.

Page Generated in 0/0064 sec