printlogo


کد خبر: 272417تاریخ: 1402/9/7 00:00
پروانه معصومی در 79 سالگی درگذشت
سینما از مونیخ تا طاهرگوراب

گروه فرهنگ و هنر: این روزها روزهای خوبی برای سینمای ایران نیست. بعد از درگذشت بانو بیتا فرهی، آخرین بازمانده هامون، روز گذشته بانو پروانه معصومی، بازیگری که سال‌ها بدون هیچ حاشیه‌ای در سینما به ایفای نقش پرداخت، در 79 سالگی چشم از جهان فرو بست. 
بعضی‌ها وقتی در یک بستر نابسامان قرار می‌گیرند، اگرچه ممکن است در نقطه شروع بخشی از این جغرافیا باشند اما به قاعده‌ای شهامت دارند که در عوض همرنگ شدن بیشتر و بیشتر با افراد این بستر، اصول و قواعد خود را به آنها بقبولانند و به مرور در مسیر تعالی و بزرگ شدن روح و منش انسانی با شتاب هر چه بیشتر به پیش روند.
یکی از این افراد بانو معصومی بود که روز گذشته چشم از جهان فرو بست؛ در حالی که شمایلی زیبا و دلنشین از خود در سینمای ایران به یادگار گذاشت.
پروانه معصومی سال 1323 در یک خانواده مذهبی در تهران متولد شد. او بعد از گرفتن دیپلم رشته طبیعی در سال 42 وارد دانشگاه ملی شد و پس از پایان تحصیلاتش در رشته زبان‌های خارجی، راهی آلمان شد.
پروانه معصومی سال 1349 زمانی که در کشور آلمان تحصیل می‌کرد، با همسرش مسعود معصومی ازدواج کرد که ثمره این زندگی یک فرزند پسر به نام نیماست.
همسر او دانش‌آموخته عکاسی از مدرسه دولتی مونیخ آلمان  بود که اگرچه بنا داشت در آلمان بماند اما پس از ازدواج با پروانه متقاعد شد باید هنرش را در کشور خود ارائه دهد. آنها سال 1350 بعد از ازدواج به ایران بازگشتند و مسعود معصومی تا سال 95 که چشم از جهان فرو بست، به عنوان یکی از بهترین عکاسان صنعتی مشغول کار بود.
معصومی پس از ورود به دنیای سینما با ایفای نقش در فیلم کوتاه «سفر»، اگرچه درخواست زیادی برای اجرای نقش‌های مختلف در سینما داشت اما ترجیح داد گزیده‌کار باشد.
او که در کنار سواد و دانش آکادمیک و برخورداری از چهره‌ای فوتوژنیک بخوبی از پس ایفای نقش‌هایش بر می‌آمد، یکی از بازیگرانی بود که تهیه‌کنندگان و کارگردان‌های زیادی از سینمای بدنه و فیلمفارسی‌سازان علاقه‌مند بودند رل اصلی فیلم‌های‌شان را به او بدهند.
معصومی اما تنها در ۵ فیلمی که صرفا گمان داشت با فیلمفارسی‌ها متفاوت هستند بازی کرد؛ فیلم‌هایی مثل رگبار، کلاغ و بی‌تا. او پس از آن، زمانی که بستر پر از فساد سینمای آن روزگار را دید، از سینما فاصله گرفت تا سال 1363 که رسول صدرعاملی برای ایفای نقش در «گل‌های داوودی» سراغش رفت. 
پس از آن زمانی که سینما به سوی موضوعات اخلاقی‌تر پیش رفت، پروانه معصومی نیز از حاشیه به متن آمد و خود را به عنوان یکی از مهم‌ترین بانوان سینمای ایران به مخاطبان شناساند. معصومی پس از ایفای نقش در فیلم‌های جهیزیه‌ای برای رباب و شکوه زندگی (هر ۲ در ۱۳۶۶) و دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن در جشنواره فیلم فجر، برای ایفای نقش در سریال «کوچک جنگلی» برگزیده شد؛ سریالی که باعث شد او چنان شیفته شخصیت میرزا کوچک‌خان جنگلی شود که چند سال بعد از تهران و تمام دلبستگی‌هایش در پایتخت چشم بپوشد و راهی طاهر گوراب شود؛ منطقه‌ای در صومعه‌سرا که یکی از نقاط مهم برای جنگلی‌ها به شمار می‌رفت.
او همانجا ماند و از همان روستا و به نمایندگی از زنان طاهر گوراب به دیدار رهبر انقلاب رفت و حرف‌هایی زد که نشان می‌داد یک بازیگر خانم سینمای ایران تا چه اندازه می‌تواند به جایگاهی متعالی در تفکر و باور الهی دست یابد. 
مرحوم معصومی در این دیدار اظهار داشت: امیدوارم کمی بیشتر مردمان روستا را از نزدیک بشناسیم. برای دل آنها که به شما علاقه دارند، کار کنیم، آنها فردا که مرا در خیابان ببینند نوع دیگری به من نگاه می‌کنند، برای اینکه خدمت شما بودم، برای اینکه من هم نیم ساعت، یک ساعت زیر سقفی نفس کشیدم که شما نفس کشیدید، برای آنها باید زحمت بکشیم.
وی در آن دیدار گفت: من به عنوان زنی که خارج از تهران در روستایی در استان گیلان زندگی می‌کنم، می‌توانم بگویم تلویزیون برای مردم همان قشر برنامه می‌سازد، زیرا در تهران به اندازه کافی سرگرمی و تفریح وجود دارد که مردم از آن استفاده کنند اما در شهرستان‌ها هنگام غروب که فعالیت روزانه مردم تمام می‌شود و به روستا بازمی‌گردند، دل‌شان می‌خواهد پای تلویزیون بنشینند، حتی زن‌هایی را دیدم که تلویزیون کوچکی دارند تا هنگامی که در آشپزخانه کار می‌کنند نگاهی به تلویزیون بیندازند، تا برنامه‌ای را از دست ندهند، لذا تلویزیون تعهد زیادی نسبت به این بخش از جامعه دارد.
وی افزود: مردم روستاها و شهرستان‌ها از برنامه‌هایی که می‌سازیم خیلی بازخورد می‌گیرند، اگر به آنها امید بدهیم امید را می‌گیرند، اگر ناامیدی بدهیم ناامیدی می‌گیرند، اگر راستگویی بدهیم مسلما راستگویی را دریافت می‌کنند. زن دهقان روستایی از اول اسفندماه بیل روی کول دارد، به مزرعه می‌رود، بیل می‌زند، مرز می‌گذارد، نشا می‌کند؛ او دیروز قبل از آمدن من به تهران پیش من آمد، لباس مرتب پوشیده بود و با شادی غیرقابل وصفی به من گفت «برنج‌های من شکم دادند» یعنی خوشه آوردند، او صبر می‌کند تا برنج‌ها را درو کند، به خانه می‌آورد، اگر بتواند ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان از فروش برنج به دست بیاورد ثروت زیادی است، زیرا می‌تواند مقداری از مایحتاج خود را خریداری کند.
وی ادامه داد: چطور می‌توان زن شهری را که می‌گوید «۱۰ میلیون تومان به ما می‌دهند اما بر سر ما می‌زنند»، با آن زن روستایی مقایسه کرد، سوال من این است: چطور ممکن است از زندگی آنها نتوان فیلم ساخت، معتقدم می‌توان ساخت، به شرط آنکه نویسندگان و برنامه‌سازان ما اگر می‌خواهند یک فیلم درباره یک روستا در شمال بسازند، خوب تحقیق کنند؛ نه اینکه ۲ ساعت یا نهایت یک روز بیایند در این مناطق چرخی بزنند، ۴ تا جنگل و ۲ خیابان و ۳ تا کلبه را می‌بینند می‌گویند «تمام شد»؛ من ۱۵ سال در روستای گیلان زندگی می‌کنم، با روستایی، شهری و جانباز مردم سرکار دارم، آیا نمی‌شود از اینها و راجع به اینها فیلم ساخت؟
پس از سریال کوچک جنگلی می‌توان ایفای نقش در سریال امام علی(ع) را نقطه عطفی در کارنامه بازیگری او دانست. از دیگر سریال‌های مهم در کارنامه او می‌توان به سریال‌های یوسف پیامبر و مسافر ری اشاره کرد.
ایفای نقش‌هایی ماندگار در مجموعه‌هایی چون مینو، تا صبح، نشانی، باران عشق، مثل هیچ‌کس، پلیس جوان، دریایی‌ها و  ملکوت از دیگر یادگارهای کارنامه تلویزیونی مرحوم پروانه معصومی است.
از دیگر فیلم‌های مهم کارنامه سینمایی او می‌توان به ناخدا خورشید، معکوس، جانان، ترانه شرقی،  شاهزاده ایرانی، وعده دیدار؛ سفر به هیدالو، تنگنا، ناصرالدین شاه آکتور سینما،  تماس، سال‌های خاکستری، طوبی، تحفه‌ها، جهیزیه‌ای برای رباب، خارج از محدوده، شکوه زندگی، شناسایی، ترنج، چمدان، ملاقات، جست‌وجو در شهر، آشیانه مهر، تاتوره و راه دوم اشاره کرد.

Page Generated in 0/0062 sec