گروه فرهنگ و هنر: چند سال است سینمای ایران گرفتار نوعی ژورنالیسم بیهویت و تهاجمی شده که جز خرابی، فایده دیگری ندارد؛ شمار زیادی کانال تلگرامی بینام و نشان که صرفا در عنوان، کلمه «سینما» دارند و با ادبیات همسان، به دروغگویی و حاشیهسازی علیه سینما میپردازند؛ محتوایی بر پایه مناسبات مالی ناسالم که در آن، بیاخلاقی و برچسبزنی محوریت دارد.
معضل شبهرسانههای غیررسمی از حوزههای سیاسی، اجتماعی و ورزشی، به حوزه فرهنگی رسیده تا جایی که در سینما منابع مالی چشمگیری را نسبت به بقیه حوزههای فرهنگ جذب و خرج میکند. علاوه بر نام، ادبیات مشترک نیز در این کانالها به صورت عمده پخش میشود؛ افشاگری که شاید مدتها پیش یکی از کارکردهای رسانه برای مبارزه با مفاسد اقتصادی و در راستای نفع عمومی بود، این روزها تبدیل به دستمایه این فیکنیوزها شده تا انتشار هر مطلبی را افشاگری دانسته و به آبروبری از اهالی سینما دست بزنند.
در مقابل، رسانههای اصلی، شناسنامهدار و مسؤولیتپذیری که قواعد رایج عرصه رسانه را رعایت کرده و برای پیگیری هر مساله به اندازه اهمیت آن هزینه و زمان مصرف میکنند، در موج این اخبار دروغ افتاده و اخبارشان به حاشیه کشیده میشود، شاید همین هم دلیل علاقه برخی مدیران به این کانالهای تلگرامی باشد.
فیکنیوزها البته همواره به دروغگویی نمیپردازند ولی موثق و قابل اعتماد نیستند و پشت پرده هر محتوای آنها ممکن است جریان ناسالم مالی وجود داشته باشد. از همین رو است که نه تنها فضای اختصاصی آلودهای دارند، بلکه برای مجموعه اتمسفر رسانه نیز آفت به شمار میآیند و بیش از فایده، ضرر دارند. خدشه به رابطه سهطرفه حاکمیت، مردم و رسانه، آسیب واضح این جریان است، چرا که بسیاری از مردم ممکن است نتوانند این شبهرسانهها را از رسانههای اصلی تمییز دهند، در نتیجه حاکمیت و البته مردم را به کلیت رسانه بدبین میکنند و به ترویج جریان ناسالم پول در رسانه میپردازند.
صدمه دیگر این جریان، جابهجایی مسائل اصلی و فرعی است. در شرایطی که طبعا کشور در حوزههای مختلف مسائل گوناگونی دارد، جریان فیکنیوز تنها مواردی را برجسته میکند که توانایی فشار یا گروگانگیری شخصیتی داشته باشد، نه آنچه واقعا برای هنر کشور اهمیت دارد و لزوم پرداخت به آن حس میشود. به همین شکل، گاه حاشیههای زائد، بر متن قضایا غلبه میکند، چرا که اساسا برای این جریان، جذب مخاطب به هر قیمت، با هدف کسب سود بیشتر اولویت دارد و در این مسیر، طبعا بزرگنمایی حواشی کماهمیت و زرد بیش از پردازش مسائل مهم میتواند عامه مخاطب را جذب کند. این اصلی و فرعی شدن مسائل را میتوان در سینمای ایران بهوضوح دید، چنانچه مسائل اصلی سینمای ایران به حاشیه رانده میشود و صرفا این حواشی مدیریتی است که پررنگ میشود.
آنچه بیش از همه در مقوله اثر فیکنیوزها جالب است، تشبیه شدن اتفاق برای مدیران به مثابه داستان آش ملانصرالدین است؛ چنانکه پس از مدتی نامدیران تقویتکننده فیکنیوزها خودشان تحت توهم اثرگذاری این کانالها قرار میگیرند و بر اساس آنچه آنجا پختوپز میشود، دستفرمان مدیریتی خود را تغییر میدهند و جهتدهی میکنند، فارغ از اینکه یادشان بیاید این مسیر را خودشان باز کردهاند و نباید گول آن را بخورند.
شاید نقطه اوج این اتفاقات جایی مشخص شود که یک کانال جدیدالتاسیس مطلبی را منتشر میکند، مدیر یا سینماگری در راستای هدفش به آن ضریب میدهد و با همین ضریبی که خود اهالی سینما به این رسانهها دادهاند، اخبار دروغ برای هنر مسالهسازی کرده و جای اهم و مهم را تغییر میدهد. شاید حتی اینگونه آسیبشناسی سینما که باید کار اصلی رسانههای هنری باشد نیز دچار اشکال میشود.
همین چند وقت پیش انتشار خبر دروغ در یکی از رسانههای معروف اما پوشالی خبر از ورودی 100 هزار تومانی موزه سینما میداد، خبری که حداقل برای چند روز برخی رسانهها و اهالی هنر را به سمتی که اهمیتی ندارد کشاند.
حالا اگر خود اهالی سینما و البته رسانههای مهم این حوزه برای جمعآوری فیکنیوزها اقدام نکنند، آفت آنها میتواند درخت تنومند سینما را دچار ضربهای شدید کند.
مطمئنترین مسیر برای تعطیلی این جریان، بیتوجهی به آنهاست، چرا که این جریان مانند دیگر انواع کسبوکار، با قطع منابع مالی پس از مدتی از بین خواهد رفت. اگرچه در این راه، ممکن است مدتی سینماگران آماج تخریبهای شدیدی قرار گیرند اما بیتوجهی میتواند سینمای ایران را برای همیشه از شر این شبهرسانهها رها کند.
البته این مساله پیگیریهای دولتی معاونت مطبوعاتی را هم میطلبد اما عملا تقصیری متوجه نهاد نظارتی نیست، چرا که این معاونت قطعا با دروغ در رسانههای رسمی برخورد میکند اما احاطهای بر این فیکنیوزها ندارد، زیرا از اساس ادمین و تولیدکننده محتوای این شبههرسانهها مشخص نیست، مگر هنگام دریافت صورتحساب.