در این گزارش مایلم تمرکزم را بر مشاهدات عینی خود به عنوان نمونه فقط در یکی از هنرستانهای مجاور پالایشگاه گازی فجر (بزرگترین و راهبردیترین پالایشگاه گازی ایران) بگذارم؛ هنرستان انارستان که به علت کمبود شدید معلم و فقدان امکانات حداقلی کارگاهی در بحران آموزشی به سر میبرد و مسؤولان آن با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتهاند؛ هنرستانی که در کنار ثروتی عظیم اما بی بهره از آن، برپاست.
بنده چند ماه را دردمندانه از این همه بیتوجهی، در این هنرستان تدریس کرده و تبعیض را در حق این مردم با چشمان خود آشکارا دیده و لمس کردهام. این هنرستان با کمترین یا بهتر بگویم هیچ امکانات کارگاهی به درد بخور برای رشتههای موجود به فعالیت خود ادامه میدهد.
اینکه خانه و کاشانهات بر بزرگترین چاههای انرژی ایران باشد و از آن بهره لازم را نبری، درد است و اینکه لولههای عظیم گاز و پتروشیمی از کنار خانهات بگذرد و جز سهمی از آلایندگی زیستی و خشک شدن منابع آبی برای همان اقتصاد سنتی کشاورزی هم نداشته باشد، دردی مضاعف است.
زمانی قرار بر این شد 2 درصد درآمد منابع انرژی برای توسعه همان مناطق صرف شود ولی افسوس که حتی یک دهم آن هم محقق نشد و ساکنان این مناطق تبدیل شدند به شهروندان حاشیهای. حتی سیاستهای آموزشی مبتنی بر استعداد و پتانسیلهای منطقهای و محیطی برای پرورش نیروی کار فنی بومی برای این مناطق هم تدبیر نشد و سیل نیروی کار از نواحی دیگر کشور به سوی این مناطق روان شد. براستی استراتژیستهای وزارت آموزشوپرورش که باید با طرح و برنامههای خود آینده تامین نیروی انسانی کارآمد برای کشور را مبتنی بر استعدادهای منطقهای رقم بزنند، چه میکنند و بر اساس کدامین نقشه راه و چه اصولی به توسعه فضاهای آموزشی میاندیشند؟
دستاندرکاران و مسؤولان شرکتهای نفتی و گازی و پتروشیمیها که براحتی و دست باز و با ثروت عظیم خود موظفند در فعالیتهای اجتماعی مناطق انرژیخیز مشارکت کرده و اندکی از فضای محرومیت بکاهند، در کجا به گشت و گذار مشغولند؟
اینکه در یک منطقه مهم و استراتژیک کشور مانند پارسجنوبی و جم که نیاز ضروری تاسیس مراکز آموزشی بر پایه نیازهای ضروری منطقهای برای فراهم آوردن نیروی کار ماهر بومی، ضروری و لازم است، جای هیچ شکی چه از بعد توسعهای، چه اقتصادی و چه اجتماعی ندارد ولی اینکه چرا موضوعی بدین بداهت از ذهن مسؤولان امر غافل مانده، فقط میتواند ریشه در بیمسؤولیتی و تنبلی و بیفکری داشته باشد. اینکه صرفا در حد رفع تکلیف به تاسیس مثلا یک مدرسه و هنرستان بدون توجه به تجهیز حتی یک کارگاه کوچک با حداقل تجهیزات ممکن و حتی تامین مدرس متخصص در زمینه مربوطه برای آن اقدام شود، در کجای منطق و تدبیر آموزشوپرورش قرار دارد؟
آیا تنها سهم مردم صاحب حق این نواحی مواجهه خورنده و پیشرونده با مخاطراتی چون تورم منطقهای و آسیبهای زیست محیطی چون آلودگی و خشک شدن منابع آبی است؟
برای اینکه این مطلب را با انتقاد صرف به پایان نبرده باشم، هر چند سخن موجود در این انتقادها مشخص و واضح است، پیشنهاد میکنم مجموعههای نفت و گاز و پتروشیمی موجود در منطقه پارس جنوبی و جم، بخشی از «بودجه مسؤولیتهای اجتماعی» خود را به توسعه و تجهیز هنرستانهای منطقه تخصیص دهند، تا هم به رشد آموزشی منطقه کمک کرده باشند و هم با پرورش نیروی کار بومی ماهر، بخش اعظم نیروی انسانی خود را از همین منطقه تامین کنند تا هم قدمی در حل معضل بیکاری در منطقه برداشته باشند، هم با جذب نیروی انسانی بومی، آسیبهای کیفی ناشی از به کارگیری نیروی غیربومی مثل آسیبهای روحی یا موضوع، اقامت در خوابگاه و کانکس را به حداقل برسانند.