حنیف غفاری: نخستوزیر رژیم اشغالگر و کودککش صهیونیستی، سختترین و تاریکترین روزهای خود را سپری میکند. ادامه جنگ غزه پس از یک هفته آتشبس موقت، به نقطه آسیب دیگری برای نتانیاهو تبدیل شده است. مطابق آخرین نظرسنجیهای صورتگرفته در اراضی اشغالی، محبوبیت نتانیاهو در حزب متبوعش (لیکود) به 58 درصد رسیده و کابوس کودتای درونحزبی لحظهای وی را آرام نمیگذارد. در مقیاس کلیتر، نتانیاهو عملا به مرحله حیات نباتی در عرصه سیاست رسیده و تنها 22 درصد ساکنان اراضی اشغالی از ادامه حضور وی بر مسند نخستوزیری حمایت میکنند. به این ترتیب سیاستمداری که قصد داشت در ائتلاف با افرادی مانند بن گویر، اسموتریچ و آریه درعی تبدیل به نماد شکستناپذیری و اقتدار در تلآویو شود، اکنون در یکقدمی تباهی و مرگ سیاسی قرار دارد.
ادامه جنگ در غزه، آن هم در سایه لفاظیها و ادعاهایی ناممکن مانند نابودی حماس و آزادی اسرای صهیونیست با عملیات نظامی، صرفا تاکتیکی برای به تاخیر انداختن لحظه مرگ رسمی کابینه تلآویو محسوب میشود. حتی تنفس مصنوعی دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا نیز نتوانسته منجر به نجات نتانیاهو از باتلاق کنونی شود. وی با ادامه جنگ، صرفا میخی دیگر بر تابوت خود نواخته و بس!
اکنون مقامات سیاسی آمریکا و اراضی اشغالی در حال ترسیم دوران پسانتانیاهو هستند. شاید در نگاه اول تصور شود جابهجایی قدرت میان نتانیاهو و اصلیترین رقیب وی یعنی بنی گانتس، پیشدرآمدی برای عبور تلآویو از بحران داخلی خواهد بود اما این تصور پوچ در عمل ابطال شده است. استراتژیستهای آمریکایی و صهیونیست متفقالقول هستند که دیگر نمیتوان دوگانه لیبرال – محافظهکار را در قالب یک الگوی رقابت سیاسی در تلآویو مورد تفسیر قرار داد، زیرا زمینهها و فرامتنهای شکلگرفته در اراضی اشغالی به گونهای است که منجر به نفرت ساکنان اراضی اشغالی نسبت به یکدیگر، و نه رقابت آنها شده است. اکنون بحث بر سر ائتلاف آبی ـ سفید یا ائتلاف نومحافظهکار در تلآویو نیست، بلکه آینده اراضی اشغالی در پارادایم تزلزل، سقوط و در نهایت نیستی مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
تصاعد بحران، کلیدواژهای است که میتوان شرایط کنونی اراضی اشغالی را در ذیل آن مورد تفسیر قرار داد. قطعا گذشت زمان در این معادله، نقش کاتالیزوری برای عبور از این بحران را نداشته و بالعکس، منجر به تقویت شکافهای اجتماعی، امنیتی، سیاسی و ماهوی در اراضی اشغالی خواهد شد.
یعنی وضعیت دیروز صهیونیستها از امروز بهتر و وضعیت فردای آنها از امروز بدتر خواهد بود!
اصلیترین دغدغه رسانهها و سیاستمداران غرب در برهه کنونی، تبدیل منازعات زیربنایی -ماهوی در اراضی اشغالی به منازعات روبنایی -سیاسی است. حتی قبل از جنگ غزه و در جریان برپایی اعتراضات در تلآویو و حیفا علیه اصلاحات قضایی نتانیاهو، جریانات پنهان و آشکار قدرت در غرب نهایت تلاش خود را در سوءتفسیر و ارائه آدرسهای غلط به افکار عمومی دنیا درباره دفرمه شدن معادلات زیرساختی اراضی اشغالی به کار گرفتند. با این حال جنگ غزه حرف و حدیثی درباره ارتقای عمق و دامنه منازعات در تلآویو باقی نگذاشت. در این میان، اساسا اهمیتی ندارد که چه نماد یا فردی در رأس قدرت حضور داشته باشد، زیرا اسامی نمیتواند بحرانهای زیربنایی در یک ساختار نامشروع، مضمحل و چندپاره را حل کند.
نتانیاهو قطعا مانند شارون، اولمرت، باراک، رابین و دیگر جانیان تروریست صهیونیست فرجامی جز شکست در برابر اراده و قدرت مقاومت و گفتمان پویایی که در ماورای این منظومه معنوی و عملیاتی وجود دارد، نخواهد داشت. با این حال اضمحلال کابینه ائتلافی رژیم اشغالگر قدس در آینده نزدیک، بیش از هر زمان دیگری از چالشهای چندلایه سابق و لاحق در اراضی اشغالی پردهبرداری خواهد کرد. حلوفصل این چالشها توسط کاخ سفید، اتحادیه اروپایی و حتی توسط لابیهای ثروت و قدرت فرادولتی در غرب امکانپذیر نخواهد بود. سران رژیم آپارتاید صهیونیست در آینده نزدیک حتی امکان انتخاب نحوه مرگ خود را نیز از دست خواهند داد.