محسن برمهانی، معاون سیما در حاشیه مراسم یادبود پروانه معصومی با اشاره به مذاکرات برای بازگشت چهرهها و مجموعههای نمایشی مطرح به تلویزیون بر کلیدواژه سرمایههای سیما و استفاده از برندهای تلویزیونی صداوسیما تاکید کرد؛ حرفهای سنجیده و درستی که دانستن چرایی صحت آن نیاز به ذکر چند تعریف و یک بررسی جزیی دارد.
صداوسیما سالهاست با ظرفیتی مبتنی بر آموزههای انقلاب اسلامی، تلاش کرده محتوایی خاص و متناسب با فرهنگ ایرانی - اسلامی تولید کند؛ محتوایی که از یک سو دارای مفاهیم اخلاقی متناسب با فرهنگ جامعه ایرانی - اسلامی بوده و دارای بار دراماتیک غنی باشد و از سوی دیگر موارد تخصصی و فنی مانند اصول شخصیتپردازی در جهت مانا کردن شخصیتها در ذهن مخاطب، فضاسازیها و خط قصه و آموزههای انتقال یافته در آنها رعایت شده باشد. ماحصل این تلاشها خلق برندهایی بوده که توانستهاند سالها در ذهن و خاطره مردم باقی بمانند.
اصولا در تعاریف مرتبط با برند و برندسازی 2 اصل مهم وجود دارد؛ اول اینکه ظرف حاوی برندها باید به قاعدهای ارزشمند باشد که تمام برندها از حضور در آن بستر و ظرف حس ارزشمند شدن پیدا کنند. دوم اینکه برندها نیز باید به اندازهای مهم و شناختهشده باشند که حضورشان در آن بستر هم باعث بالا رفتن میزان ارزش آن برندها شود و هم بستر برند با حضور آن برند، جایگاه مطمئنتری بیاید و به نوعی مرجعیت بیشتری برای برندها پیدا کند.
برای روشنتر شدن این بحث، تاکشوی معروف اپرا وینفری را به عنوان یک «بستر برند» در نظر بگیرید. این برنامه از ابتدا توانسته بود ظرفیت خود را به گونهای بسازد که به یک ابربرند در میان تاکشوهای تلویزیونی تبدیل شود.
این برنامه با توجه به اصلی که در ابتدای این مطلب ذکر شد بهشدت مقید به 2 خروجی مهم بود. وینفری اعتقاد داشت اولا تمام میهمانان برنامه باید به خودی خود یک چهره یا برند باشند که امتیازهای اولیه و حداقلی یک چهره را داشته باشند. پس هر چهرهای که از استانداردهای تعریفشده پایینتر بود امکان حضور در برنامه را نداشت.
اصل دوم این بود که پس از انتخاب چهره میهمان؛ اگر بعد از آمدن او و ضبط و پخش برنامه، قد او (یعنی میزان اعتبار اجتماعی و هنری و اقتصادی و...) حتی یک سانت بالاتر نرفته باشد این به معنی شکست تاکشوی او بود. یعنی قد میهمان برنامه بعد از حضور در تاکشوی او باید دستکم یک سانت یا حتی یک میلیمتر بلندتر میشد.
این مثال کوچک را زدم تا به صداوسیما که ابعادی بسیار بزرگتر و والاتر دارد و حرفهای محسن برمهانی، معاون سیما برسیم.
صداوسیما اینجا حکم همان تاک شو را دارد که اولا هر برنامهای را راه نمیدهد. برنامههایی میتوانند در بستر صداوسیما حضور یابند که به خودی خود برندی باشند دارای حداقل استانداردهای لازم فنی و هنری؛ برنامههایی مثل «پایتخت»، «نون خ» و ...که در بستر صداوسیما توانسته باشند هر بار جمع زیادی از مخاطبان را با خود همراه کنند و نشان دهند توانایی جذب مخاطب را در هر دوره و برههای دارند.
از سوی دیگر در این میان صداوسیما باید به قاعدهای هوشمندانه رفتار کند که برنامههای مختلف پس از برند شدن برای حضور مجدد در بستر صداوسیما همچنان مشتاق باشند و احساس کنند حضورشان در این بستر به جایگاه و اعتبار آنها شأنی ویژه و بالاتر میبخشد.
طبیعی است اگر صداوسیما نتواند شأن و جایگاه مرجعیت خود را حفظ کند، آن وقت برندها احساس خواهند کرد حضورشان در صداوسیما نهتنها قدشان را بلند نمیکند، بلکه حتی ممکن است باعث شود کوتاهتر به نظر برسند.
در این شرایط طبیعی است که برندها، سریالها، برنامهها و چهرهها برای حضور در این بستر شرایطی خاص و ویژه طلب میکنند، چون اعتقاد دارند شرایط به سود آنها نیست و بستر حضور به آنها کمکی نمیکند و حتی شاید آنها به بستر صداوسیما اعتبار دهند.
حالا با برشمردن بسیار کوتاه و مختصر این قواعد به حرفهای محسن برمهانی، معاون سیما برگردیم. برمهانی گفته است: «ما برندهایی داریم که در تلویزیون مخاطب کسب کردهاند و جزو سرمایههای سازمان صداوسیما محسوب میشوند. تمام این برندها که موفقیت کسب کردهاند، سرمایه هستند و صداوسیما از هیچ برندی صرفنظر نمیکند و در حال مذاکره با همه آنها هم هست».
وی درباره برندهای سریالی یادآور شد: برخی از این برندها مثل «نون خ» در حال تولید هستند و برخی هفته دیگر یا ماههای دیگر تولید میشوند.
برمهانی درباره طرح سینمایی آثاری مثل «پایتخت» که چند روز است مطرح میشود، بیان کرد: این برندها، برندهای سازمان هستند و طرح آنها در حال بررسی است. نه فقط «پایتخت» که بقیه کارها هم نسخه سینمایی و سریال آنها در حال بررسی است و فکر میکنیم چطور آنها را از پرده سینما یا قاب تلویزیون به دید مخاطب برسانیم.
همه این حرفهای برمهانی یعنی او رویکردی مبتنی بر عقلانیت را در پیش گرفته و بنا دارد با تکیه بر اصول و قواعد علمی و دوری از هیجانی و شعاری کردن فضا ،تلاش دارد از سوخت شدن داراییهای صداوسیما که سالها برای ساخت آن تلاش شده جلوگیری کند؛ داراییهایی که به سختی و ذره ذره جمع شده و اعتباری برای خود و گروهشان، همچنین برای بستر پخش خود یعنی صداوسیما ساختهاند. صدالبته در این شرایط هدر دادن این سرمایهها، برندها و داشتهها سادهترین کار است در شرایطی که چندین پلتفرم و بستر متفاوت تلاش میکنند با استفاده از پول و سرمایه بیشتر، با برندهایی که با خون دل خوردن صداوسیما ساخته شده برای خود اعتبار و وجاهتی بالاتر از بستر صداوسیما کسب کنند و با این اعتبار بتوانند از پلتفرمها به ثروت مالی زیادی دست یابند.
حالا به نظر میرسد برمهانی این را بخوبی دریافته که در این شرایط همه چیز تابع یک دودو تا چهارتای ساده است:
1- صداوسیما پول زیادی در این سالها خرج کرده و برندهایی ساخته است؛ برندهایی که یا مثل «پایتخت» و «نون خ» مجموعههای داستانی هستند، یا برنامههایی غیرداستانی مثل محفل و ... یا حتی چهرههایی مثل فرزاد حسنی، محمدرضا شهبازی رشیدپور و... .
2- حضور این برندها در هر پلتفرمی میتواند باعث جذب مخاطب شود، یعنی مقدار زیادی سرمایه به سادگی به سمت آن پلتفرم روانه میکند.
3- درآمدهای چند هزار میلیاردی پلتفرمها در سالهای اخیر نشان میدهد که این عدد و رقمها اعداد قابلتوجهی هستند.
4- طبیعی است درآمد چند هزار میلیاردی آنقدر وسوسهکننده است فلان پلتفرم از هر راهی برای نرفتن برندها به سمت صداوسیما استفاده کند.
و حالا این وظیفه صداوسیماست که باید با هوشمندی و قاطعانه 2 اصلی را که در ابتدای این مبحث گفتیم رعایت کند: اول آنکه هر برنامه و مجموعه و شخصی که بخواهد وارد بستر اصلی برنامههای کشور (صداوسیما) شود باید حداقل استانداردهای لازم را داشته باشد.
دوم آنکه جایگاه صداوسیما همیشه بالاتر از تمام بسترها باشد و اجازه ندهد برندهای ساختهشده در این بستر بزرگ به سادگی از دست بروند و در سبد سایر بسترها قرار گیرند.