تاریخدان صهیونیست وضعیت جاری در فلسطین اشغالی را شکلی از حاکمیت آپارتایدی توصیف کرده است
گروه بینالملل: پایگاه خبری میدل ایست مانیتور در گزارشی تحلیلی، اقدامات جنایتکارانه رژیم اشغالگر قدس در بحبوحه جنگ غزه را تیر خلاص به دروغهای بزرگ جهان غرب مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی تنها دموکراسی در منطقه خاورمیانه است، توصیف کرده و به این مساله اشاره میکند که سطح رسواییها برای رژیم صهیونیستی به قدری افزایش یافته که دیگر حتی حمایت از این رژیم برای متحدان غربی آن نیز به امری پرهزینه و دشوار تبدیل شده است.
میدل ایست مانیتور در گزارش خود مینویسد: «ماشین تبلیغاتی اسرائیل همواره به نحوی فعال در طول سالها و دهههای اخیر سعی داشته از اسرائیل تصویر یک قربانی را به جهانیان ارائه کند. در عین حال، صهیونیستها به طور جدی و گستردهای به دشمنان خود نسبتهای سیاه و توام با توهین نظیر «حیوانات انساننما» را نیز دادهاند. در این میان، اجرای موفقیتآمیز عملیات 7 اکتبر (توفان الاقصی) توسط گروههای مقاومت فلسطینی در عمق اراضی اشغالی، جدای از اینکه نقطه ضعفهای جدی اسرائیل را پیش چشم همگان قرار داد، در عین حال، جلوههای عینی را نیز از ماهیت اقتدارگرایانه سازوکارهای حکمرانی در اراضی اشغالی افشا کرده و این ادعای صهیونیستها که همواره تاکید داشتهاند آنها تنها دموکراسی لیبرال در منطقه خاورمیانه هستند را هم زیر سوال برده و بیمعنا کرده است.
به رغم اینکه گروههایی نظیر عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر، بارها و بارها اسرائیل را به مثابه یک دولت «آپارتاید» توصیف کردهاند اما رهبران و رسانههای غربی، از ابراز مواضع صریح و روشن درباره اعمال سرکوب و ستم سیستماتیک از سوی اسرائیل علیه مردم فلسطین، خودداری میکنند. در واقع، آنها نه تنها از موضعگیریهای صریح در این رابطه خودداری میکنند، بلکه بدتر از همه، ماهیت آپارتاید اسرائیل را نیز به کل انکار میکنند. به عنوان مثال مارس سال 2023 میلادی، وزیر سابق خارجه دولت انگلیس، «جیمز کلورلی»، توافقی را امضا کرد که بر پایه آن با استفاده از واژه «آپارتاید» جهت توصیف جنس و نوع رفتار رژیم اسرائیل با فلسطینیها، مخالفت میشود و حتی نهادهای بینالمللی که چنین واژهای را به کار میبرند نیز متهم به اتخاذ مواضع مغرضانه ضداسرائیلی میشوند. در این راستا، کافی است جیمز کلورلی نگاهی به مقامها و چهرههای ارشد تلآویو و موضعگیریهای آنها بیندازد تا بفهمد تا چه اندازه استدلالهای وی غیرقابل دفاع هستند. به عنوان مثال، یکی از روسای سابق سازمان جاسوسی موساد، اخیرا در اعترافی صریح تاکید کرده که «اسرائیل نوعی از آپارتاید را علیه فلسطینیها اعمال میکند».
یووال حراری، تاریخدان شناختهشده که در دانشگاه عبری در قدس اشغالی تدریس میکند نیز وضعیت جاری در فلسطین اشغالی را شکلی از حاکمیت آپارتاید (علیه فلسطینیها) توصیف کرده است. سال گذشته، حراری به آنچه «راهحل 3 طبقه» در اراضی اشغالی خوانده بود، اشاره داشت؛ راهحلی که رژیم اسرائیل با تکیه بر آن، نوعی فاصله و تمایز قضایی را میان اعراب و یهودیان ایجاد کرده است. معادلهای که عملا اختلاف و تفاوت در حقوق این گروهها را به رسمیت میشناسد. نتیجه این موضوع نیز شکلی از برتری و تفوق نژادی است که فلسطینیها را ذیلِ یک نظام آپارتاید سرکوب میکند.
«شای انگلرت»، کارشناس و محقق برجسته در زمینه مطالعات صهیونیسم و اقتصاد سیاسی خاورمیانه نیز در کتاب خود با عنوان «استعمار مهاجران: یک مقدمه» میگوید: «فلسطینیهای ساکن اراضی اشغالی تا حد زیادی از معادلات اقتصادی حذف شدهاند». انگلرت توضیح میدهد: «نظام آپارتاید اسرائیل تلاشهای فراوانی را جهت حذف فلسطینیها از اقتصاد منطقهای و جهانی انجام میدهد». با این همه، ایده متوهمانهای که اسرائیل را به عنوان تنها دموکراسی در خاورمیانه در نظر میگیرد، بهرغم تمام این واقعیتها که خود محافل اسرائیلی فاش میکنند (و در نقطه مقابل گزاره مذکور است)، همچنان ادامه یافته و بر آن اصرار میشود؛ معادلهای که حتی با روی کار آمدن دولت افراطی نتانیاهو به قدرت نیز همچنان برقرار است. دولتی که با لایحه اصلاحات قضایی خود از همان ابتدای حضورش در قدرت عملا به دنبال تضعیف گزاره تفکیک قوا در اراضی اشغالی بوده است.
قبل از اجرای عملیات توفانالاقصی، اسرائیل شاهد آن بود که چیزی حدود یک میلیون نفر از ساکنان فلسطین اشغالی علیه لایحه اصلاحات قضایی نتانیاهو دست به اعتراضات خیابانی میزدند؛ لایحهای که نتانیاهو با استفاده از آن به دنبال تحکیم پایههای قدرت خود است؛ اصلاحاتی که ماهیتی ضددموکراتیک داشت و عملا جلوههایی عینی از تحکیم اقتدارگرایی و دیکتاتوری در اراضی اشغالی را پیش چشم همگان قرار میدهد. لایحه اصلاحات قضایی نتانیاهو که بندهای اصلی آن توسط پارلمان اسرائیل تصویب شده، با توجه به اوجگیری جنگ غزه، از سوی نتانیاهو به صورت موقت کنار گذاشته شده است. در شرایط کنونی، جنگ غزه که در حقیقت نسلکشی صریح اسرائیل علیه مردم نوار غزه است، تنها امید نتانیاهو جهت ماندن در کرسی قدرت و حراست از حدی از مشروعیت برای خود در میان افکار عمومی اراضی اشغالی است. نتانیاهو همچون دولت بوش پس از حادثه 11 سپتامبر، راهکار نخ نمای «منحرف کردن نارضایتیهای گسترده افکار عمومی اسرائیلی، به سمت ایدهها و تفکرات قومگرایانه» را در پیش گرفته است.
نتانیاهو به دنبال بهرهبرداری از جنگ غزه جهت احیای آبروی خود نزد اسرائیلیها است و سعی دارد خود را به مثابه ناجی و قهرمانشان تصویرسازی کند. او سعی دارد اینگونه وانمود کند که وی همان فردی است که بنا بر ادعای پوچ و بیپایه محافل صهیونیستی نزدیک به نتانیاهو، قوم برگزیده خدا را در برابر تروریستها محافظت میکند! ادعایی که حداقل تحولات میدانی جنگ غزه و موقعیت ضعیف نتانیاهو در اراضی اشغالی، چندان با آن همراه نیست. اکنون این روایت پوشالی و دروغین که دموکراسی اسرائیلی در یکی از بیثباتترین مناطق جهان (خاورمیانه)، نویدبخش صلح و ارزشهای دموکراتیک است، تا حد زیادی زیر سوال رفته است؛ موضوعی که نقاب از چهره واقعی به اصطلاح دموکراسی اسرائیلی برداشته و فروش اسطورهسازیها و ادعاهای آنها (صهیونیستها) از سوی دولتهای غربی به افکار عمومیشان را به امری مشکل تبدیل کرده است».