printlogo


کد خبر: 272941تاریخ: 1402/9/21 00:00
به بهانه صحبت‌های الهام حمیدی درباره قواعد حاکم بر فضای مجازی
شلیک سکوت به قلب حقیقت

کیوان امجدیان: روز گذشته الهام حمیدی، بازیگر سینما و تلویزیون در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «اخیرا خیلی بحث توهین‌های کامنتی به شخصیت‌ها تو رسانه توسط افراد مختلف مطرح شده. گفتم بد نیست بگم من هم تحمیل سکوت رو ٢ جا دیدم: یک بار وقتی فوتبالیست‌هامون تو جام‌جهانی حق شادی بعد از گل نداشتن... و یک بار هم وقتی بازیگرامون بعد شرکت تو جشنواره فجر کلی فحش خوردند.
ظاهرا اشاره به هر اتفاق امیدوارکننده‌ای سیل توهین تو کامنت‌ها و دایرکت رو به همراه داره... آیا واقعا صاحب این اکانت‌های توهین‌کننده مردم با فرهنگ ایرانن؟»
به بهانه این موضوع که از قضا بسیار هم مهم است، می‌خواهیم نگاهی داشته باشیم به چیستی و چرایی رسیدن به این نقطه؛ رسیدن به دنیایی که با وجود غالب بودن دیکتاتوری‌ترین قواعد بر آن، ژست دموکرات بودن می‌گیرد؛ رسیدن به ترس از ابراز عقیده؛ به مارپیچ سکوت و تبدیل شدن مارپیچ به گرداب.
شاید اگر بخواهیم از زاویه‌ای تخصصی به این موضوع بپردازیم می‌شود با قطار کردن کلی اصطلاح و تعریف و اصل به بحث «مارپیچ سکوت» و «نسبت ادراک با مارپیچ سکوت» و «اصول گرداب سکوت» و... پرداخت و به اثبات وجود دیکتاتوری مدرن در فضای مجازی و ساخت دستگاه تخریب چهره‌ها در این فضای دیکتاتوری رسید و اینکه چرا گاهی تنها راه چهره‌ها برای سالم ماندن جایگاه، موقعیت و محبوبیت‌شان، تن دادن به سکوت و استقبال از رهاشدگی در گرداب سکوت است.
اساسا نظریه مارپیچ سکوت که مربوط به علوم سیاسی و ارتباطات است و توسط دانشمند آلمانی «الیزابت نوئل نویمان» ارائه شده ‌است، بیان می‌کند یک گروه یا جامعه ممکن است اعضا را به دلیل عقایدشان منزوی یا طرد کند و  افراد به واسطه ترس از منزوی شدن، به جای ابراز عقیده، تن به سکوت دهند. رسانه‌ها عامل مهمی هستند که هم بر ایده غالب و هم بر درک مردم از آنچه ایده غالب است تأثیر می‌گذارد.
اما اگر بخواهیم ساده و با پرهیز از به کار بردن موارد تخصصی به بررسی ماجرا بپردازیم آن وقت شاید بهتر و بیشتر بشود به دلایل سکوت بسیاری از چهره‌ها در فضای مجازی پی برد. 
* حمله به یک خانم هنرمند پس از درگذشت او
همین چند وقت پیش مرحوم پروانه معصومی از دنیا رفت؛ بانوی هنرمندی که صادقانه و بی‌غل و غش حرف می‌زد و رفتار می‌کرد. نه از بیان پوشش در سینمای پیش از انقلاب فرار می‌کرد، نه می‌ترسید از اینکه انتقادهای موجود در جامعه را به مسؤولان انتقال دهد و نه به دلیل بد و بیراه‌هایی که ممکن بود به او بگویند حاضر می‌شد چشمش را روی واقعیت ببندد و دانسته یا نادانسته در فضای مجازی با دشمنان مردم و کشور همراه شود. قاعدتا این رویه باید از بخش‌های مثبت شخصیت او تلقی می‌شد و این صداقت هنرمند قدر دانسته می‌شد اما قواعد فضای مجازی طور دیگری است.
در فضای مجازی - به مثابه یک رسانه - ارزش کاملا می‌تواند تغییر ماهیت دهد و حتی جای خود را با ضدارزش عوض کند. 
* ۳ بخش حاکمیتی فضای مجازی
اساسا در فضای مجازی یک حکمرانی پس‌زمینه یا حاشیه، حاکمیت متن و حکمرانی پیوستگی ساختار و هماهنگی وجود دارد.
به بیان ساده‌تر در فضای مجازی ۳ بخش وجود دارد که با دقتی شگفت‌انگیز طراحی شده، مورد استفاده قرار می‌گیرد، رصد می‌شود و سفت و محکم از آن مراقبت می‌شود تا خدشه‌ای به این حاکمیت وارد نشود.
اولین بخش، پس‌زمینه فضای مجازی است، یعنی بستری که باید آماده باشد تا وقتی قرار است موجی ایجاد شود یا ارزشی بازتعریف شود یا هر فرآیند دیگری - بویژه در حوزه علوم اجتماعی - اتفاق بیفتد، آن بستر موجب شود این اتفاق پذیرفته و باور شود و حتی به محبوبیت برسد.
از سوی دیگر همین بستر و پس زمینه می‌تواند موجب شود ذهن مخاطب بسادگی جای یک کار خوب و بد را با هم عوض و این تعریف را جایگزین تعریف قبلی کند.
برای مثال همین بستر می‌تواند یک چهره منفور را به یک قهرمان تبدیل کند اما یک بازیگر مرد فیلم‌های طنز که شوخی‌هایش طرفدار دارد و برای خنداندن مردم حتی با خودش هم شوخی می‌کند، به سرعت از سوی همه طرد شود و حتی آنها که در مقابل این طرد شدن موضع بگیرند هم در مقابل موج حمله‌ها دست‌ها را بالا ببرند و با جمع همراه شوند.
در بخش حاکمیت متن هم نه تنها سالانه و ماهانه و روزانه که در هر لحظه چندین و چند جریان در نقاط مختلف دنیا جلو برده می‌شود. جریاناتی که به نسبت شرایط هر خطه و روحیات مردم و اهداف مختلف و... طراحی می‌شود و ظاهرا به هم بی‌ارتباطند اما در واقع محور مشترک اما پنهان همه آنها یکی است.
بخش سوم نیز در این میدان مانند یک رهبر ارکستر عمل می‌کند. او موظف است آهنگی را که آهنگساز ساخته است و نوازندگان هر ساز بخشی از آن را اجرا می‌کنند، به گونه‌ای هماهنگ کند که نتیجه حاصل از هماهنگی و نظم در نواختن همه آنها به نوایی برسد که در ذهن آهنگساز شکل گرفته است. رهبر ارکستر می‌داند اگر چوبش را یک بار به اشتباه بالا ببرد یا به اشتباه به سمت چپ و راستش نگاه کند، تمام آهنگ از دست می‌رود و کمترین نظمی نمی‌ماند و طبیعی است که خروجی هم چیزی کاملا متفاوت خواهد بود.
در کشور ما اگرچه استقبال عموم مردم، هنرمندان، ورزشکاران، نخبه‌ها و... از فضای مجازی بسیار زیاد بود و حضور در این فضا به سرعت دغدغه مهم مردم شد و اگرچه می‌دانستیم در هیچ‌کدام از بخش‌های حاکمیتی فضای مجازی نقش نداریم و امیدوار بودیم به اثرگذاری  اما حالا به اینجا رسیده‌ایم  که تقلا برای ورود به این ۳ بخش حاکمیتی تلاشی بیهوده است و به قول نظامی‌ها مجالی برای تک زدن نداریم اما هنوز می‌شود به پاتک امید داشت. یعنی می‌شود در عوض دست و پا زدن بیهوده برای کاری که می‌دانیم نشدنی است، تلاش کرد بین فرهنگ و هنر اصیل کشور و فرهنگ پمپاژ شده از فضای مجازی نسبتی معقول ایجاد کرد و از این فضا برای پیشبرد و فربه شدن فرهنگ و هنر اصیل نیز سود برد. 
اینکه وقتی بستر فضای مجازی در کشور ما و در هر برهه‌ای فضا را بشدت آماده پیشرفت یک موج، جریان، رویداد یا... می‌کند، چهره‌ها باید چه کنند و متولیان دولتی باید چه رویکردی داشته باشند و مردم چگونه درست را از غلط بشناسند همان پاتک زدن و سود بردن از نیروی حمله‌کننده به نفع خود در این فضاست.
برای مثال فرض بگیرید با یک زمینه‌سازی طولانی و دقیق، بستری برای انتقاد و بدوبیراه گفتن از تیم‌ ملی فوتبال شکل گرفته است. یعنی تعریف‌ها عوض شده‌ است. دوست داشتن وطن و ملحقات آن مثل پرچم، تیم‌ ملی و... که در هر مکان و زمانی پسندیده است، به یک ضد ارزش تبدیل می‌شود و خیانت و بی‌تعصبی به وطن و هموطن و تیم‌ ملی و... به مثابه یک ژست قهرمانانه و شجاعانه تلقی می‌شود.
با این اوصاف چهره‌ها اگر سکوت کنند باید چسبانده شدن برچسب «ترسو» و «بی‌تعصب» و... به پیشانی خود را بپذیرند.
اگر مدعی حمایت از تیم‌ ملی و مردم کشورش شود، یکباره توسط لشکری از جمعیت مجازی مورد هجوم قرار می‌گیرد؛ لشکری که یا خدمتگزار فضای دیکتاتوری مجازی هستند یا ناخودآگاه ابزار این فضا شده‌اند.
از سویی اگر این تعریف را پذیرفته و بی‌وطنی و بی‌تعصبی خود را به فرهنگ و هنر و کشورش فریاد بزند، یکباره قهرمان ملی می‌شود و جایگاهی بلند برایش در نظر گرفته خواهد شد.
* مقاومت در مارپیچ سکوت
در فضایی که مارپیچ یا گرداب سکوت شکل گرفته و گریزی از زیستن در این فضا نیست، واکنش و مواجهه طبقه نخبه و مدیران و متولیان با این چهره‌هاست که می‌تواند توازنی را که به آن اشاره کردیم ایجاد کند. اینکه مدیران بدانند باید با فلان چهره‌ای را که از سر ناچاری و استیصال و از ترس به هم ریخته شدن محبوبیت و حتی بخش اقتصادی  زندگی خود  با پس‌زمینه حاکم بر فضای مجازی همراه شده، چه مواجهه‌ای داشته باشند. اینکه اگر چهره‌ای بر عقیده خود اصرار داشت و اسیر جو حاکم بر فضای مجازی نشد و آماج حمله‌ها قرار گرفت، باید چه رویکردی در برابرش داشت. آیا حمایت از او باعث آسیب دیدن بیشترش نخواهد شد؟ آیا نباید برای این شخص بستری دیگر در زمین خودی طراحی کرد تا بتواند تهدید را به فرصت تبدیل کند؟
* از الهام حمیدی تا علیرضا افتخاری
چندی پیش لیندا کیانی هم مطلبی با همین مضمون نوشته بود: «عده زیادی هستند که سازماندهی شده میان زیر پست‌های من و همکارانم یا دیگر چهره‌های شناخته شده با هجمه سنگین کامنتی، سعی دارن که جلوی حق‌گویی ماهارو بگیرن. هدفشونم اینه که ما رو اسیر مارپیچ سکوت کنند. برام مهم شد و خواستم از این تریبون به همکارانم توصیه کنم حواستون باشه تو دام نیفتید».
از سوی دیگر هجمه‌هایی که به بازیگرانی مثل امین حیایی و محمدرضا شریفی‌نیا به دلیل حضور در یک فیلم سینمایی شد یا حتی حمله فیزیکی و درگیر شدن با علیرام نورایی و چندین و چند مورد دیگر شبیه اینها.
بی‌شک این بحث آنقدر مهم است که پرداختن اهالی رسانه و متفکران و هنرمندان به آن و چالش با یکدیگر در این زمینه و رسیدن به قواعدی درست می‌تواند باعث شود بازیگر بزرگی مثل الهام حمیدی حتی نتواند تیم محبوب کشورش را تشویق کند یا چهره خواننده بزرگی مثل علیرضا افتخاری در یک روز  چنان ناجوانمردانه تخریب شود و متولیان هم ندانند چطور باید از او حمایت کرد که دلسردی و ناراحتی تا سال‌ها در رفتار و گفتارش باقی بماند. از این نمونه‌ها تا دل‌تان بخواهد هست. از پرواز همای که با وجود صداقتی که ریشه در فرهنگ اصیل روستایی دارد، مجبور می‌شود با جریان حاکم بر فضای مجازی همراه شود تا کمتر آماج حملات ناجوانمردانه  قرار بگیرد، تا بالا بردن بی‌دلیل و قاعده فلان خواننده تهی و کم‌بنیه که حاضر شده است ابزار فضای حاکمیتی پس‌زمینه مجازی باشد و تجلیل از او تا جایی پیش می‌رود که دنیا به احترامش کلاه از سر برمی‌دارد؛ دنیایی که قواعدش بر اساس همین پس‌زمینه و متن و در هماهنگی 
با آن است.

Page Generated in 0/0236 sec