آیا ارتباطی میان حمایت آمریکا و ناتو از جنگ اوکراین و برنامه الیگارشهای غربی برای کاهش انبوه جمعیت جهان وجود دارد؟
آگوستو زیمرمن *: درگیریهای نظامی نتیجه یک برخورد تصادفی نیست، بلکه برنامهریزی عامدانه دخیل است. برای عبرت هم که شده بیایید نگاهی به آنچه سال 2014 در اوکراین رخ داد، حول محور کودتای مورد حمایت دولت آمریکا و متحدان غربیاش بیندازیم. با پیروزی «ویکتور یانوکوویچ» در انتخابات ریاستجمهوری 2010، رادا (پارلمان اوکراین)، رای به فراموشی آرزوی عضویت در ناتو، از راهبرد امنیت ملی این کشور داد. دقیقا به همین دلیل، یانوکوویچ بر خلاف قانون اساسی - با کودتای نئونازیهای میدان در کییف - برکنار شد.
مسکو با دیدن هرج و مرج «میدان» و ترس از عواقب آن، مارس (اسفند) 2014 اقدام به الحاق کریمه کرد تا هم امنیت داراییهای نظامی خود را در آنجا حراست و هم از جمعیت قومی روسیه در برابر خشم کییف محافظت کند. یک همهپرسی برگزار شد و مردم محلی با اکثریت قاطع به پیوستن به روسیه رای دادند. دومینیک سانسون، کارشناس سیاست خارجی - پارسال با آغاز جنگ اوکراین - برای تارنمای آمریکن کانسرویتیو نوشت: «حرکت به سوی کریمه به عنوان یک پاسخ برای تأمین منافع کلیدی دریایی روسیه در بندر آب گرم سواستوپل انجام شد. افزون بر این، قیامهای همزمان در دونباس پاسخی به وضعیت کییف بود... متعاقبا موضع رسمی کرملین این بود که این شهروندانی که قومیت روس دارند، نباید تحت حکومت یک گروه شورشی نامشروع زندگی کنند که به طور غیرقانونی با سرنگونی یک حکومت کاملا منتخب به قدرت رسیدهاند».
جان مرشایمر، دانشمند آمریکایی علوم سیاسی و روابط بینالملل - و بنیانگذار نظریه رئالیسم تهاجمی- از دانشگاه شیکاگو در این باره نوشت: «با احترام به اوکراین. درک این نکته بسیار مهم است که تا سال 2014، ما توسعه ناتو و اتحادیه اروپایی را متصور نبودیم؛ توسعه به مثابه سیاستی که هدف آن مهار روسیه بود. هیچکس قبل از 22 فوریه 2014 به طور جدی فکر نمیکرد روسیه یک تهدید است. اتفاقی که افتاد این بود که با راه افتادن این بحران بزرگ ما مجبور شدیم دنبال مقصر بگردیم و البته هرگز خودمان را مقصر نمیدانستیم. ما میخواستیم روسها را مقصر بدانیم، پس این داستان را اختراع کردیم که روسیه متمایل به تجاوز به اروپای شرقی است».
منطق ایجاد ناتو این بود که یک اتحاد دفاعی برای جلوگیری از حمله اتحاد جماهیر شوروی سابق به اروپای غربی باشد ولی هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 فروپاشید، اگر ادعاهای ناتو درست بود، این سازمان قاعدتا باید برچیده میشد، چون هدف ادعایی آن اکنون ناممکن است. در عوض، از اواسط دهه 1990، دولتهای متوالی ایالات متحده به طور منظم برای گسترش ناتو در شرق اروپا فشار وارد آوردهاند.
جمهوری چک، مجارستان و لهستان در مارس 1999 به این بلوک امنیتی پیوستند. 5 سال بعد بلغارستان، رومانی، لتونی، لیتوانی و استونی نیز ملحق شدند. سپس در خلال نشست آوریل 2008 در بخارست، ناتو پذیرش عضویت گرجستان و اوکراین را مورد بررسی قرار داد که روسها معتقد بودند این «تهدیدی مستقیم» برای امنیت ملی آنهاست.
البته مسکو به طور منطقی این را خلف وعده دولت آمریکا و متحدانش میدانست که هنگام فروپاشی دیوار برلین قول داده بودند ناتو هرگز «یک اینچ به سمت شرق» پیش نخواهد رفت.
بر این اساس، بحران کنونی در اوکراین در درجه اول، نتیجه تلاش دولت آمریکا برای کشاندن قاطعانه یکی دیگر از کشورهای اروپای شرقی به مدار و ساختار دفاعی خود، از طریق عضویت -مشارکت در ناتو و یک توافقنامه اتحاد صریحا ضدروسی با اتحادیه اروپایی است. اوکراین اکنون شریک نزدیک ناتو است و دولتش سطوح بیسابقهای از حمایت نظامی از خود را گزارش میدهد. تا امروز، کشورهای عضو ناتو میلیاردها دلار و یورو تجهیزات نظامی در اختیار اوکراین قرار دادهاند. آنها سلاح، مهمات و بسیاری از تجهیزات نظامی سبک و سنگین از جمله سیستمهای ضدتانک و ضدهوایی، هوویتزر و پهپاد را به این کشور ارسال میکنند.
در تارنمای رسمی ناتو آمده است: «از سال 2014 ناتو برای اصلاح نیروهای مسلح و نهادهای دفاعی اوکراین از جمله با تجهیزات و حمایت مالی کمک کرده است. متحدان همچنین دهها هزار سرباز اوکراینی را آموزش دادهاند و نیروهای اوکراینی نیز با مشارکت در تمرینها و عملیاتهای ناتو، تواناییهای خود را توسعه دادهاند».
در دوران ریاستجمهوری ولودیمیر زلنسکی، کییف مجموعهای از قوانین را با هدف «روسیهزدایی» وضع کرده است. در نتیجه، کتابهای روسی و حتی موسیقی روسی ممنوع شد و فقط کتابهایی به زبان اوکراینی یا «زبانهای بومی اتحادیه اروپایی» میتوانند در این کشور منتشر شوند.
زلنسکی یکی از همکاران مجمع جهانی اقتصاد (WEF) به رهبری کلاوس شواب است. سازمانی که - اجلاس داووس را برگزار میکند و - پشت «بازنشانی بزرگ» قرار دارد. به گفته لئون کوشنر، نویسندهای که توسط بازماندگان اوکراینی آنچه هولوکاست خوانده میشود، بزرگ شده است: «از سال 2014، الیگارشها [اوکراین را] به سبک اوباش اداره میکنند و زلنسکی بازیگر آن زمان را به عنوان عروسک ریاستجمهوری خود انتخاب کردند. کلاوس شواب، عضو مجمع جهانی اقتصاد، به انتخاب او و عروسک خیمهشببازی کانادایی همتایش، ترودو، کمک کرد. تقریبا هر بازیگر ثروتمند و مشهوری به اوکراین رفته و با پول بیشتری بازگشته است؛ از بیل گیتس تا جو بایدن، از جورج سوروس تا کلینتونها. همه آنها میدانند باب تجارت در اوکراین باز است». به طرز عجیبی، مجموع حمایت مالی استرالیا از دولت اوکراین اکنون به 790 میلیون دلار استرالیا (520 میلیون دلار آمریکا) رسیده است. این بزرگترین کمک یک کشور غیرعضو ناتو به این کشور جنگزده و بیشتر از حمایت برخی از 32 عضو این بلوک است. دولت بایدن هم به نمایندگی از ایالات متحده صدها میلیارد دلار کمک نظامی به اوکراین ارسال کرده است.
خب! اگر هدف جلوگیری از خونریزی باشد، این راهش نیست. اگر همانطور که برخی گمانهزنی میکنند، یک طرح الیگارشی برای کاهش جمعیت عظیم انسانی وجود داشته باشد، آنگاه جنگهای مهندسی شده، راهی ایدهآل برای نیل به این هدف است. قبلا هم اتفاق افتاده است. در جنگ اول جهانی 21.5 میلیون نفر جان خود را از دست دادند که 13 میلیون غیرنظامی بودند. مرگ غیرنظامیان عمدتا ناشی از گرسنگی، قرار گرفتن در معرض بیماری، امراض مختلف، برخوردهای نظامی و قتلعام بوده است. در جنگ دوم جهانی، 40 تا 50 میلیون انسان جان خود را از دست دادند که بزرگترین در بین تمام جنگها بود. در حال حاضر، ما شاهد مراحل پیشرفته این روند هستیم، زیرا آمریکا و متحدانش در ناتو سالهاست برای جنگ جهانی با روسیه مانور میدهند. آنها عربده میکشند که این جنگ برای محافظت از «آزادی و دموکراسی» است و در همان حال به اخاذی دار و ندار قربانی و متجاوز میپردازند. ما باید نسبت به این تاکتیکهای آخرالزمانی الیگارشهای غربی هشدار شویم و در برابر تمام تلاشهای آنها برای تحمیل اهداف مخربشان بر سرمان مقاومت کنیم.
* پروفسور دپارتمان حقوق موسسه آموزش عالی شریدان استرالیا، رئیس انجمن تئوری حقوقی والتا و کمیسر پیشین اصلاح قانون در استرالیای غربی