printlogo


کد خبر: 273151تاریخ: 1402/9/28 00:00
فواید و مضرات تبلیغات فضای مجازی برای تشویق مردم به کتابخوانی
بخر، بخوان و دور نینداز

محمدرضا پارسا: سال‌ها پیش کتاب‌های داستان و رمان خریدار زیادی نداشتند، مگر آنها که پاورقی‌های تجمیع‌شده بودند یا نویسنده آنها اسامی‌ای بود که ملقب بودند به نویسندگان داستان‌های عامه‌پسند؛ نویسنده‌هایی مثل فهیمه رحیمی و ر.اعتمادی؛ نویسنده‌هایی که مخاطب‌شان نوجوانان و جوانان بودند و داستان‌های‌شان حول مثلث‌های عشقی و عشق‌های افلاطونی و مواردی از این دست می‌چرخید.
کمی بعدتر ناشرانی مثل سوره مهر تلاش کردند در این بخش فضای دیگری ایجاد کنند و مخاطبانی را که علاقه‌مند کتاب بودند به سمت خود بکشانند. آنها موفق شدند بخشی از جامعه نوجوان و جوان را که مخاطب نویسنده‌های عامه‌پسند نبودند به سمت داستان‌های متعهد و ادبی بکشانند. از آن طرف هم باید فضایی برای ترویج و ترغیب مردم به خواندن این کتاب‌ها ایجاد می‌شد. بیست و چند سال پیش که هنوز خبری از فضای مجازی و اینستاگرام و این قبیل رسانه‌ها نبود برای ترویج و تبلیغ کتاب فقط می‌شد دست به دامان محتوا شد. آن وقت‌ها جماعت هزار جور کله‌معلق می‌زدند تا به طریقی مخاطب را کنجکاو کنند به خواندن کتاب. از جمله نوشتن داستان برای کتاب که نمونه‌اش نوشتن داستانی چندقسمتی درباره یکی از کتاب‌های محمدرضا بایرامی به نام کوه‌های سبلان که تازه منتشر شده بود. یا استفاده از یک رویداد مربوط به همان ایام و ربط دادنش به یک شخصیت مهم آن مقطع و نشان دادن مسیری که به سمت خواندن کتاب می‌رفت. از آن طرف هم بعضی‌ها مثل زارع و چند نفر دیگر تلاش کردند با انتخاب و اجرای طرح‌های جذاب و جدید برای جلد کتاب هر چه بیشتر مخاطب را به خواندن کتاب‌ها ترغیب کنند.
برای مثال کتاب «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته کربلایی‌لو را طوری طراحی کرده بود که انگار یک‌سوم بالای طرح، قیچی شده بودند یا جلد کتابی را به شکل پیراهن شهیدی درآورده بودند؛ روی جلد کتابی روبان می‌چسباندند، پاره‌اش می‌کردند تا مخاطب را به اشتباه بیندازند و هزار کار دیگری که در نهایت هم توانستند تکانی به فضای ساکن و راکد کتاب بدهند. 
بعد از آنکه مجمع ناشران انقلاب اسلامی جدی‌تر از گذشته شروع به کار کرد، شتاب این فضای پرتحرک بیش از پیش شد و انتشارات با سنگین کردن فرم و محتوا، شور تازه‌ای به این حوزه دادند.
از چند سال پیش با  کاربردی‌تر شدن استفاده از رسانه‌های اجتماعی، نگاه‌ها در تبلیغات فرهنگی به سمت حوزه‌های دیگر غیر از کتاب چرخید و سینما، گرافیک، نقاشی و... توانستند از این شکل رسانه‌ها بیشترین سود را ببرند.
حالا 7-6 سال است کتابفروش‌ها و ناشران بعد از چند بار تست متوجه شده‌اند فضای مجازی می‌تواند این امکان را ایجاد کند که فروش کتاب‌ها بیشتر و عجیب‌تر از هر دوره‌ای باشد.
برای مثال حامد عسگری، شاعر جوان اهل شهرستان بم (متولد ۱۰ خرداد ۱۳۶۱) است که اشعار پرمغز و امروزی او مورد توجه جوانان قرار گرفت. وی با سود جستن از فضای مجازی و ایجاد ارتباط هر چه بیشتر با مخاطبانش در نهایت توانست از این ابزار به‌گونه‌ای استفاده کند که همه به قدرت فضای مجازی و رسانه‌های  اجتماعی پی برده و درصدد تکرار موفقیت او برآیند. حامد عسکری که شاید از اولین‌هایی بود که قدرت فضای مجازی را در ترویج کتاب دریافته بود، کتابی نوشت با نام «پری دخت». «پری دخت» روایت نامه‌نگاری عاشقانه‌ای است میان سیدمحمود و پریدخت. این 2 در روزهای پرشور و هیاهوی مشروطه عاشق یکدیگرند و به جبر روزگار از هم جدا افتاده‌اند. سیدمحمود در پاریس درس طبابت می‌خواند و پریدخت نیز در طهران چشم‌انتظار بازگشت اوست. آنچه این 2 را به هم متصل می‌کند، نامه‌هایی است که از خلال آن سوز فراق را با آن التیام می‌دهند. این نامه‌ها تنها به سرگذشتی عشقی محدود نیست، بلکه حوادث سیاسی و دسته‌جمعی مشروطه و خیلی از فراز و نشیب‌های آن دوران را نیز زیر دید دارد. این مجموعه شامل 40 نامه است که نویسنده خود می‌گوید تمام زاده خیال اویند. نثر نامه‌ها به فراخور داستان، نثری قجری است و نویسنده کوشیده تا آنجا که امکان‌پذیر است به نثر آن دوره نزدیک شود. در انتهای کتاب لغتنامه‌ای قرار دارد تا اگر خواننده با کلمه‌هایی روبه‌رو شد که در فهم معنای آن به مساله خورد، از این طریق ابهامش را رفع کند.
 «پری دخت» در مدتی کوتاه توانست به حدود 50 چاپ برسد. آن هم در شرایطی که کتاب مخاطب چندانی ندارد و با تیراژ 200 نسخه به زحمت به چاپ دوم می‌رسد. با این اوصاف 50 چاپ یعنی یک اتفاق.
اما نویسندگان دیگری که راز موفقیت کتاب در بستر فضای مجازی را فهمیدند به‌سرعت به سمت استفاده از رسانه‌های اجتماعی رفتند و ثابت کردند 50 چاپ و 70 چاپ اتفاقی نیست.
روزبه معین که از جمله افرادی است که در فضای مجازی توانست با سود جستن از این ابزار کتاب قهوه سرد آقای نویسنده را به بازار بفرستد. معین لیسانس مهندسی شیمی از دانشگاه اراک دارد و تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز به پایان رسانده ‌است. چند نمایشنامه‌ شاخص این هنرمند در دوران دبیرستان و دانشگاه به روی صحنه رفته ‌است. او در کنار نویسندگی در زمینه‌های مختلف هنری از جمله طراحی و شخصیت‌پردازی کارتونی (کاریکاتور) فعالیت می‌کند. وی همزمان با تحصیل در دانشگاه، دوره‌های تئاتر و نویسندگی را نیز گذراند و فعالیت حرفه‌ای خود را به عنوان نویسنده با نمایشنامه‌نویسی آغاز کرد. معین از سال ۱۳۹۲ شروع به نوشتن رمان قهوه سرد آقای نویسنده کرد و سال ۱۳۹۶ آن را به چاپ رساند و خیلی سریع تبدیل به یک رمان پرفروش شد.
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اردیبهشت ۱۳۹۶ منتشر شد و در جشن امضای اول آن در کمتر از ۲ ساعت چاپ اول کتاب به اتمام رسید و در جشن امضای دوم، با استقبال خوبی مواجه شد و مشتاقان قهوه سرد آقای نویسنده ۷ ساعت در انتظار خرید کتاب ماندند. همچنین این رمان در 20 روز اول چاپش به‌طور متوسط روزانه هزار جلد فروش داشت. کتاب روزبه معین در ۳ سال به چاپ صدم رسید و همچنان می‌فروشد.
این ۲ نمونه فقط برای مثال بود اگرنه بعد از مشخص شدن تاثیر فضای مجازی بر فروش و ترویج کتاب، صدها عنوان کتاب دیگر توانستند به چاپ‌های بالا برسند.
اما حالا یک سال است ترویج کتاب و شیوه ارائه و معرفی آن تفاوت اساسی کرده است؛ تفاوتی که آرام آرام می‌رود تا کتاب را به عنوان یک محصول و شاید حتی یک وسیله مثل سایر وسیله‌های هر خانه‌ای به مخاطب ارائه دهد. در این شیوه که بعدتر سراغش خواهیم رفت و شیوه‌های مختلف ارائه آن را بررسی خواهیم کرد، تلاش شده است ابتدا تعریف‌ها عوض شود.
اول آنکه کتاب یک محصول فرهنگی مناسب افراد فرهیخته و باسواد نیست و دوم آنکه فقط یک محصول یا وسیله است. شما می‌توانید همان‌طور که از یک سایت یک جفت کفش یا خردکن و آبمیوه‌گیری سفارش می‌دهید، یک کتاب هم بخرید. به شرط آنکه این کتاب به اندازه همان خردکن یا آبمیوه‌گیری تشویق و ترغیب‌تان کند.
با این شرایط حالا باید تمام فرهیختگی‌های نوشتن و قبای سنگین نویسندگی دور انداخته می‌شد و کتاب به سمت یافتن راهی سریع و بی‌دردسر به خانه‌ها می‌بود. تبلیغ و ترویج کتاب به عنوان وسیله یا محصولی که کنجکاو و سپس مجبورتان می‌کند که آن را بخرید و بخوانید و بعد دور بیندازید....

Page Generated in 0/0058 sec