printlogo


کد خبر: 273160تاریخ: 1402/9/28 00:00
نگاه
غزه تا راسک

نوید مؤمن‌: وقوع جنایت بامداد جمعه گروهک تروریست و متوحش جیش‌الظلم که منجر به شهادت مظلومانه 11 تن از مدافعان امنیت این مرز و بوم شد، بار دیگر افکار عمومی را بر یک سوال اساسی متمرکز ساخته است: ریشه وقوع چنین جنایاتی چیست و متعاقبا چه راهکاری در مواجهه با این جنایات وجود دارد؟ در یک برداشت روبنایی و ساده‌انگارانه و البته دروغین، برخی اصلاح‌طلبان و حامیان فتنه معتقدند ایران خود را وارد چرخه خشونت کرده و حوادثی از این دست، ثمره  و خروجی این رویکرد خودخواسته است! سال گذشته نیز اصلاح‌طلبان بارها  در توصیف و تحلیل اغتشاشات ساخته و پرداخته دشمنان، به  کلیدواژه «چرخه خشونت» استناد کردند. در علم واژه‌شناسی، «مفهوم» به آنچه مورد «فهم» واقع شده اطلاق می‌شود. یعنی همان مدلولی که لفظ بر آن دلالت می‌کند. برخی فلاسفه مفهوم را ترکیب برداشت‌های حسی از یک یا چند پدیده می‌دانند. بدون شک هر اندازه برداشت فطری و ذاتی انسان از یک پدیده، اشتراک جامع‌تری داشته باشد، مصادیق قدرت انطباق بیشتری با مفاهیم خواهند داشت. تعارض میان مفاهیم و مصادیق زمانی آشکار می‌شود که مفاهیم در خدمت مصادیق قرار بگیرد  و به قول فلاسفه، قیاس (حرکت از جزء به کل)  جای خود را به استقرا (حرکت از کل به جزء) بدهد. در این صورت، مفاهیم ناظر به مصادیق موضوعیت می‌یابد و بشر را دچار خبط و خطای ذهنی و محاسباتی می‌سازد. در قرن گذشته، صاحبان زور و سلطه در نظام بین‌الملل تصمیم گرفتند واژگان و مفاهیمی را که منبعث از ارزش‌های ذاتی بشر است با ضد ارزش‌های کاذب و قراردادی مدنظر خود  جایگزین ساخته و مصداق‌یابی آنها را نیز بر اساس منافع و خواسته‌های خود صورت دهند. این رویکرد سبب شد واژگان اصیل در خدمت مصادیق کاذب قرار گیرد و مرز میان تصور و تصدیق خلط شود. کلیدواژگانی مانند «صلح» و «آزادی» در این چرخه یکی پس از دیگری مغفول و مظلوم واقع شدند. یکی از نمادهای این مظلومیت - که همچنان تا امروز پابرجاست - مربوط به زیست انگل‌وار تروریسم تکفیری ذیل تروریسم غربی - صهیونیستی است. امروز نیز شاهد نوعی تفکیک عامدانه و غیراصولی میان مفهوم خشونت و مصداق آن از سوی برخی اصلاح‌طلبان حامی فتنه هستیم. در چنین منظومه‌ای، شهادت مظلومانه سربازان وطن و کسانی که دغدغه‌ای جز امنیت عمومی ایران‌زمین ندارند، نه خروجی تقابل ماهوی و وجودی دشمن با نظام و ملت ایران، بلکه خروجی اراده خودخواسته نظام و طرفداران گفتمان مقاومت مبنی بر صیانت از هویت و محدوده جغرافیایی و فکری ایران اسلامی محسوب می‌شود.

به راستی این آدرس وقیحانه از کدام مصدر مخابره می‌شود؟! به نظر می‌رسد مدعیان اصلاح‌، حتی در استخدام  و نحوه به‌کارگیری واژه خشونت نیز دچار نوعی سانسورگری آشکار شده‌اند. در این رویکرد و ادبیات، خشونت زمانی مجوز تاویل و تصدیق پیدا می‌کند که بخواهد در راستای اثبات ناکارآمدی یا ضعف نظام جمهوری اسلامی به کار رود و بر عکس، زمانی باید در پستوهای فکری جامعه پنهان شود که جنایات واقعی و عمیق ضدبشری غرب و صهیونیست‌ها علیه کودکان و زنان فلسطینی یا مرزبانان غیور و پاکدل کشورمان تبلور می‌یابد! در فکر و ذهن مدعیان کاذب و مخالفان واقعی آزادی، در قبال این موارد باید به‌گونه‌ای کلیدواژه خشونت را به کار برد که محصول آن، تبرئه دشمنان ایران  یا تقلیل گناه آنها باشد. در یک نگاه واقع‌بینانه، باید تاکید کنیم اتفاقا برخی روشنفکران داخلی به صورتی کاملا ارادی در چرخه خشونت‌ورزی دشمنان علیه نظام و ملت مشغول ایفای نقش هستند. کارویژه آنها، تئوریزه کردن توطئه‌های دشمنان به مثابه یک الگوی متعارف و قابل هضم و مقصرسازی علنی جمهوری اسلامی ایران در شکل‌گیری این روند است. خشونت و توحش ذاتی رژیم اشغالگر قدس، آمریکا، تروریسم تکفیری و مواردی از این دست جملگی تبدیل به خطوط قرمز تحلیلی کسانی شده که مدعی آگاهی‌بخشی به جامعه و گردش آزاد اطلاعات هستند. تناقض رفتار اصلاح‌طلبان در قبال اغتشاشات با حوادثی مانند بمباران غزه و شهادت مرزبانان ایرانی حکایت از همین خبط‌ شناختی و منافع سیاسی است.


Page Generated in 0/0054 sec