محمدحسین مهدویزادگان: هنری کیسینجر استراتژیست مشهور آمریکایی قبل از مرگ خود، مهمترین نگرانیاش را رخ دادن جنگ سوم جهانی با محوریت آمریکا و چین میدانست. وی حتی در ماههای پایانی عمر خود سفری غیررسمی به پکن داشت تا به قول خود، تنشها میان کاخ سفید و چین را مدیریت و کنترل کند. با این حال به نظر میرسد اصرار آمریکا مبنی بر ایجاد گرههای کور راهبردی در مناطق حساس و ژئواستراتژیک نظام بینالملل، تبدیل به یک اعتیاد دائمی در سیاست خارجی این کشور مداخلهگر شده است. در میان تشدید تنشها میان طرفین، پنتاگون از اختصاص ۵۰۰ میلیون دلار تجهیزات نظامی جستوجو و ردیابی جنگندههای پیشرفته اف-۱۶ به ارتش تایپه خبر داد. حتی ملاقات اخیر بایدن و شی در واشنگتن تاثیری بر رویکرد خصومتطلبانه آمریکا در قبال موضوع استقلال تایوان و نقض سیاست ابهام استراتژیک در قبال تایپه نداشته است. نمایندگان کنگره، سناتورها و مقامات وزارت خارجه آمریکا کماکان مشغول حمایتهای مالی و نظامی از تایوان هستند و حتی مدعی تمرکز جدیتر برخی جنگجویان آمریکایی در شرق آسیا با هدف آمادگی برای وقوع «جنگ جدید» شدهاند.
فقدان عقلانیت حداقلی در عرصه سیاست خارجی آمریکا، مدتهاست خود را در آوردگاههای گوناگون جهانی به منصه ظهور رسانده است. در جریان وقوع جنگ اوکراین، اصرار آمریکا مبنی بر گسترش پیمان آتلانتیک شمالی به شرق و محاصره راهبردی روسیه، منجر به وقوع جنگی تمام عیار میان مسکو و کی یف شد. نتیجه این جنگ، نابودی زیرساختها در اوکراین و در نهایت، رها کردن زلنسکی توسط غرب شده است! شواهد و مستندات محکم نشان میدهد اعضای ناتو به رئیسجمهور اوکراین دستور دادهاند خود را برای چینش میز مذاکرات صلح با مسکو آماده و عضویت در ناتو و اتحادیه اروپایی را نیز فراموش کند.
در قبال جنگ غزه نیز فقدان عقلانیت آمریکاییها نمود ویژهای پیدا کرده است. پس از وقوع عملیات توفان الاقصی، مقامات پنتاگون و سنتکام با هدایت کاخ سفید، مدیریت صحنه نبرد در فلسطین را بر عهده گرفتند. نسلکشی و کشتار بیرحمانه بیش از 20 هزار فلسطینی در نوار غزه با اصرار واشنگتن و همپوشانی راهبردی - تاکتیکی دولت بایدن و کابینه نتانیاهو صورتگرفت اما بر خلاف محاسبات مشترک صورت گرفته از سوی مقامات نظامی و امنیتی رژیم تروریست آمریکا و رژیم مفلوک صهیونیستی، هیچیک از اهداف اعلامی نتانیاهو در جنگ غزه تحقق نیافت.
حماس و ساکنان غزه با قدرت و ایمانی مثالزدنی به مواجهه با دشمنان ادامه میدهند و گزارههای ادعایی و پیشفرضهای محاسباتی و تاکتیکی صهیونیستها و آمریکاییها را یکی پس از دیگری ابطال کردهاند.
مشابه این رویداد، در افغانستان و عراق نیز رخ داد؛ جایی که ۴ دولت بوش، اوباما، ترامپ و بایدن درصدد خلق خاورمیانه جدید بر اساس الگوی منحوس لیبرال ـ دموکراسی غربی برآمدند اما در دام نظم نوین منطقهای و جهانی (که در تعارض با اهداف و نقشههای دشمنان بشریت در حال شکلگیری است) گرفتار شدند.
اکنون آمریکاییها از ماجراجویی جدیدی در شرق آسیا خبر میدهند که هدف آن، مشغولسازی پکن نسبت به دغدغههای امنیتی - منطقهای و جلوگیری از تبلور هژمونی اقتصادی چینیها در جهان است. امروز غزه، کییف، صنعا، دمشق، کابل و بغداد جملگی به نمادهای شکست و ناکامی آمریکا در نظام بینالملل تبدیل شدهاند و در آینده نیز تایپه به یکی دیگر از این نمادهای شکست مبدل خواهد شد. آمریکاییها تنشها را با توهمات و انگارههای خود خلق میکنند اما واقعیات میدانی و فرامتنی آنها را یکی پس از دیگری به چالش میکشد. آنچه امثال کیسینجر و حتی برژینسکی را طی سالهای اخیر نگران ساخت، عدم توانایی آمریکا در توصیف جهان جدید و در نتیجه، فقدان ابزارها و راهبردهای لازم در مواجهه با این صحنه پیچیده بوده است. این نگرانی (دغدغه نسبت به ناتوانی تحلیلی -راهبردی آمریکا در مناطق گوناگون جهان) منبعث از دغدغههای کیسینجر و برژینسکی برای صلح در سالهای پایانی عمر آنها نبوده است. این ۲ استراتژیست خود مظهر و نماد جنگ و ترور در تاریخ معاصر روابط بینالملل محسوب میشوند. با این حال حرکت آمریکا به سوی تکرر اشتباهات فرامنطقهای منجر به حرکت واشنگتن به سوی نقطه ناکامی و زوال نهایی شده است. در چنین شرایطی تکلیف و سرنوشت مهرههای بازی کاخ سفید در جای جای جهان نیز کاملا مشخص خواهد بود.