printlogo


کد خبر: 273430تاریخ: 1402/10/5 00:00
نگاهی به سیرک سفیر انگلیس در شب یلدا
نجات آینده با درس تاریخ

رها عبداللهی: شب یلدا آیین اختصاصی ایرانیان است که از دیرباز تاکنون برای مردم ما حاوی مفاهیم فرهنگی و معنوی بوده و هر سال در خانه‌های ایرانیان برگزار می‌شود. توجه به این آیین اختصاصی امسال در دستور کار وزارت خارجه انگلیس و آمریکا قرار گرفت و ویدئوهایی از رقص سفیر کلاش انگلیس پای میزی پر از نمادهای یلدایی ایرانی و انار دان‌کردن سخنگو و چند دیپلمات وزارت خارجه آمریکا در این شب منتشر شد. در این ویدئوها نمایندگان ۲ کشوری که دارای سابقه جنایات تاریخی نسبت به ملت ایران هستند، با سوءاستفاده از سرمایه‌های فرهنگی ملت، به همراه دست گذاشتن روی نمادهایی که در رسانه‌ها به عنوان اختلافات مردم عادی با حاکمیت معرفی می‌شوند مثل رقص و ترانه صادق بوقی، مزورانه مدعی نزدیکی به ایرانیان شدند.
هدف این شیادها واضح است؛ پررنگ کردن گزاره «برای ما مردم ایران با جمهوری اسلامی یکی نیستند» و به زعم خودشان ایجاد شکاف بین ملت و حاکمیت ایران یا شاید در اصل منحرف کردن توجه رسانه‌ها از فضای انتقادی شدیدی که بین بسیاری از مردم دنیا علیه حمایت‌شان از رژیم صهیونیستی ایجاد شده، اما چه چیزی در این طرف ماجرا وجود داشته که اینان را امیدوار به تحقق اهداف‌شان ولو به قیمت دلقک ‌بازی کند؟
پاسخ عبارتی است که زیاد شنیده‌ایم اما پاسخ چندانی برای چرایی و چگونگی‌اش ندیده‌ایم. «ضعف حافظه تاریخی» یا فراموشکاری تاریخی آن چیزی است که این اراذل همواره روی آن دست گذاشته‌اند. این ضعف آنقدر مهم است که حتی می‌تواند برای یک ملت به پاشنه آشیل تبدیل شود و تمام اقتدار سیاسی، نظامی و امنیتی را کم‌اثر کند. 
چندی پیش در دبیرستان با بچه‌ها تریبون آزاد برگزار کردیم. باید بگویم خیلی از حرف‌های‌شان بر گزاره‌هایی سوار بود که نه از تاریخ که از یک سری تخیلات و تحریفات نشأت می‌گرفت. مانند اینکه جمهوری اسلامی شروع‌کننده جنگ و دشمنی با آمریکا و این همه تحریم و تنش بوده، انگلیس نقش زیادی در عمران مناطق نفت‌خیز ایران و رفاه مردمش داشته، حامی مشروطیت بوده و...
این جملات غریبه نیست و برای خیلی از ما پیش آمده در محافل فامیل و آشنا و تاکسی و‌ مترو از افرادی بشنویم. البته آمریکا و انگلیس به خاطر بدسابقگی در ارتکاز ایرانیان بسیار منفور هستند و حتی اگر برخی مردم دلیل این نفرت را دقیق ندانند، نمی‌توانند حس خوبی نسبت به آنان پیدا کنند اما خیلی از نوجوانان و جوانان ما که نه اطلاع چندانی از جنایات تاریخی آمریکا و انگلیس درباره ایران دارند و نه این ارتکاز جمعی به آنان منتقل شده، برای‌شان باورکردنی نیست این دلقک انگلیسی که دارد پای سفره یلدا با آهنگ صادق بوقی می‌رقصد و «تو شب یلدای منی» می‌خواند مامور سازمان جاسوسی ام‌آی سیکس باشد؛ یا در پس پرده انار دان‌کردن سخنگوی وزارت خارجه آمریکا چه سیاستی نهفته است.
ناگفته پیداست کنش و احساس جامعه نسبت به وقایع حال و آینده‌اش چقدر مهم است و درک تاریخی او می‌تواند منشأ عملکردش باشد و اگر این درک مبتنی بر شناخت صحیح دوست و دشمن و منافع و مضار ملی نباشد، می‌تواند در بزنگاه‌ها عملکرد او را در جهت منافع دشمنان و بدخواهانش و بر خلاف منافع ملتش تنظیم کند.
باید اعتراف کرد در کشور ما سواد تحصیلی به هیچ وجه تضمین‌کننده سواد تاریخی نیست و دشمن همواره بویژه در سال‌های اخیر از همین خلأ بهره برده است. سفیر انگلیس می‌داند نسلی که او رویش حساب کرده از نقش انگلستان در قحطی بزرگ منجر به‌ قتل‌عام میلیون‌ها ایرانی در  سال ۱۲۹۶ شمسی، نفوذش در ماجرای جدایی آذربایجان و افغانستان و بحرین از ایران، قضیه قرارداد ننگین دارسی و نفت‌دزدی از کشور، دزدی آثار باستانی، کودتا و نقش مستقیم انگلستان در کودتای ۲۸ مرداد، نقش در تأسیس و تقویت سازمان مخوف ساواک، کمک مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی به صدام در جنگ تحمیلی... و بسیاری جنایات قبل و بعد از انقلاب آنان خبر ندارد و با لودگی یلدایی او ذوق خواهد کرد.
اما این خلأ را کجا باید پر کرد؟ راه چاره این مساله مثل بسیاری از مسائل بازگشت به آموزش‌و‌پرورش و توجه بیشتر به فرزندان این مملکت است که ۱۲ سال از عمر خود را پشت میز و نیمکت‌های مدارس می‌گذرانند و توقع است حداقل نیازهای مربوط به هویت ملی خود را همین جا برطرف کنند. جایی که باید مواریث هویتی جامعه به نسل آینده منتقل شود و ابعاد ‌شناختی و عاطفی هویت ملی را بسازد، آموزش‌و‌پرورش است. به نظر می‌رسد دستگاه آموزش‌و‌پرورش در انتقال آموزه‌های ملی دچار ضعف شدید است، به گونه‌ای که خیلی از دانش‌آموزان مقطع متوسطه پس از اتمام تحصیلات دبیرستانی از نگرش و انسجام هویتی قابل قبولی برخوردار نیستند یا آن را از محیط دیگری دریافت کرده‌اند.
این خلأ نسبت به برخی معلمان محترم هم وجود دارد که حتی در ساعات زنگ تاریخ هم موفق به برقراری پلی بین سرگذشت کشور و ادراک تاریخی دانش‌آموزان نشده‌اند و سهم چندانی در شکل‌گیری هویت ملی آنان ندارند. بماند که عده‌ای هم ناخواسته و نادانسته با اطلاعات غیردقیق برخلاف آن عمل می‌کنند.
اما یکی از عوامل اصلی شکل‌گیری چنین خلأیی  وضعیت تدریس درس تاریخ در مدارس است. کتاب‌های تاریخ با تمرکز بسیار روی دوره‌های تاریخی و ردیف کردن پشت سر هم اطلاعاتی سرد و بی‌روح، با تعاریف و عبارات کلیشه‌ای و تکراری و اسامی ناآشنا نمی‌تواند جاذبه‌ای برای دانش‌آموزان ایجاد کند. خیلی از مطالب کتاب‌ها اطلاعات صرف و بدون تحلیل هستند و کمکی به بالا بردن فهم تاریخی نمی‌کنند. بی‌تعارف بگوییم متن کتاب‌های تاریخ، دانش‌آموزان را نسبت به عباراتی چون نفوذ بیگانگان و بی‌بندوباری درباریان بی‌حس کرده. عباراتی که فقط پشت سرهم حفظ می‌شوند و دانش‌آموز از تاثیر آن وقایع بر سرنوشت امروز خود چیزی نمی‌فهمد و نمی‌تواند آنان را با زندگی امروز گره بزند. دست آخر هم چون درسی است که در کنکور تأثیر چندانی ندارد، با امتحانی به فراموشی سپرده می‌شود.
شیوه‌های آموزش این درس نیز فاقد تنوع لازم است و به خاطر اهتمام اندک به آن، نوسازی نشده، در حالی که امروز با مجهز شدن بسیاری از کلاس‌ها به ویدئوپروژکتور به آسانی می‌توان با کمک پخش محتوای چندرسانه‌ای محتوای تاریخی را با کمک ایجاد درک بصری در ذهن دانش‌آموزان تثبیت کرد. 
البته موضوع فقط آموزش‌و‌پرورش نیست. صداوسیما و سینما نیز در توجه کافی به تاریخ عملکرد قابل قبولی ندارند. ما می‌بینیم پخش سریال‌های باکیفیت تاریخی مثل مختارنامه، یوسف پیامبر(ع) و کلاه پهلوی چقدر در علاقه‌مند شدن مردم به دانستن تاریخ نقش داشت اما اینها اتفاقات خوبی بودند که بسیار کم تکرار می‌شوند. البته گفتنی است در هفته‌های اخیر پخش سریال سرزمین مادری نیز در حال ایفای نقش خوبی در بازخوانی ناگفته‌های تاریخ دهه 30 و حوادث ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد است. 
تاریخ، تنها گذشته نیست، تاریخ تعیین‌کننده آینده است، بویژه اطلاع از آنچه دشمن در گذشته انجام داده تا حد زیادی موجب تسلط بر ترفندهای او در زمان فعلی است و می‌تواند نقش ملت را در وقایع امروزش پررنگ‌تر و فعال‌تر کند.

Page Generated in 0/0058 sec