کادوی روز زن
بعد کلی چکاپ و آنالیز
کرد دکتر برای من تجویز
نسخهای داد بهر درمانم
که از آن نیست هیچ راه گریز
گفت «تا نبض تو شود تنظیم
به خودت هی طلا بکن آویز
با طلا کوک کوک خواهد شد
تیرویید و آدرنال و هیپوفیز»
البته دکترم به غیر طلا
داشت کلی گزینه بر سر میز
گفت باید مسافرت بروی
داخلی هم نه! قلب شهر ونیز
همچنانی که قصه میگفتم
یکهو شد صبر شوهرم لبریز
دیدم آمد بدو بدو سویم
توی دستش گرفته چاقوی تیز
رنگ از صورتم پرید سه سوت
سیم من شد کشیده از پیریز
گفتم: آرام!... هدیه لازم نیست
نخوری جان من یهویی لیز!
گل لبخند تو خودش هدیه است!
یا گل شبدر از دل جالیز
گلم! عشقم! ریلکس کن بلکه
حل و فصلش کنیم صلحآمیز
خرج و برج اضافه یعنی چه؟
از خرید کادو بکن پرهیز
ناگهان خنده بر لبش گل کرد
رفت با حالتی غرورانگیز
کیک یخچالیای سریعالسیر
ساخت، آورد و گفت «سورپیریز!»
بیسکویت لهیده و خامه!
روی آن هم دو مشت اسمارتیز!
بعد آن کرد کارد را درکیک
مبلغی هم به کارت من واریز
گفت: ممنون که درک تو بالاست
و ببخشید هدیه شد ناچیز
نفس راحتی کشیدم من
بعد از آن سورپرایز پندآمیز