printlogo


کد خبر: 274856تاریخ: 1402/10/17 00:00
پنجاه‌وششمین سالروز درگذشت یک قهرمان ملی سینما چه تصویری از غلامرضا تختی‌ را به جامعه ایرانی نشان داد
کدام تختی؟

گروه فرهنگ و هنر: سینما همواره یکی از مهم‌ترین و موثرترین ابزارها برای نمایش تاریخ یک سرزمین است؛ از دین و مذهب گرفته تا آداب و رسوم اما با نیم‌نگاهی به تاریخچه سینمای ایران، می‌توان دریافت هنر هفتم در نمایش رشادت‌ها، دلاوری‌ها و پهلوانی‌های مردم ایران آنچنان که باید و شاید چندان موفق هم نبوده و این در حالی است که سینمای هالیوود هر سال بخش قابل توجهی از هزینه‌های خود را صرف ساخت آثاری با موضوع قهرمان‌محوری می‌کند؛ قهرمانانی که یا برآمده از تخیل هستند و رنگ واقعیت نداشته یا سرباز یک جنگ متجاوزگرانه بوده‌اند اما از آنها برای مردم جهان، قهرمانانی شجاع ساخته و معرفی می‌کند؛ چالش و مساله‌ای که بیش از 4 دهه گریبان سینمای سرزمینی را گرفته است که در آن رشادت‌ها و دلاوری‌های قهرمانان و پهلوانانش شهره عام و خاص است. البته طی سال‌های اخیر حجم تولیدات قهرمان‌محوری به نسبت دهه‌های گذشته چند برابر شده است اما با مروری بر تولیدات پرتره‌محور از دهه 60 و در مقایسه با اکران 7 هزار فیلم طی 4 دهه در سینما، قطعا می‌توان به روشنی دید که سبد سینما در این ژانر به‌شدت خالی است.
از جمله فیلم‌هایی که در سال‌های اول انقلاب درباره قهرمانان ملی کشور ساخته شد، فیلم سینمایی «سردار جنگل» به کارگردانی امیر قویدل بود که سال ۱۳۶۲ ساخته شده است. «تیرباران» به کارگردانی علی‌اصغر شادروان در سال ۱۳۶۵ با محوریت زندگی و چگونگی شهادت سیدعلی اندرزگو نیز از جمله آثار بعدی و ماندگار با محوریت قهرمان‌محوری در دهه 60 به شمار می‌رود که با استقبال مخاطبان نقش مهمی در استمرار  این مدل تولیدات در سینما داشت. 
دهه 70 را می‌توان دورانی مهم در تولیدات سینمای قهرمان‌محوری نامید. تولید فیلم «جهان پهلوان» به کارگردانی مرحوم علی حاتمی در سال 73 یکی از مهم‌ترین آثاری بود که در این برهه ساخته شد؛ فیلمی پیرامون زندگی جهان‌پهلوان تختی که آن را آخرین حضور کارگردان نامدار و سرشناس سینمای ایران در پشت دوربین باید نامید، فیلمی که با درگذشت حاتمی ناتمام ماند تا بهروز افخمی پس از رد پیشنهاد توسط سیف‌الله داد و محمد بزرگ‌نیا با کارنامه‌ای چون عروس، روز فرشته و روز شیطان به عنوان جایگزین برای کارگردانی این اثر انتخاب شود. 
البته فیلم «تختی» با توجه به حواشی پیش آمده مبنی بر تغییر کارگردان آن با چند سال وقفه در حالی سال 78 روی پرده رفت که از بین حدود 300 فیلم اکران‌شده در آن سال، با 400 هزار مخاطب در رتبه 20 قرار گرفت که با وجود فیلم‌های مطرح آن سال می‌توان تختی را جزو آثار پرمخاطب سال نامید. اما 20 سال بعد بار دیگر توسط بهرام توکلی فیلمی با موضوع تختی ساخته شد؛ فیلمی که به‌رغم سوژه یکسان از 2 زاویه کاملا مختلف، 2 اثر متفاوت را در سینمای ایران پیرامون یکی از قهرمانان ملی کشور ثبت کرد. 
سال‌ها بعد بهروز افخمی در حاشیه جشنواره فیلم فجر پیرامون چگونگی حضورش به عنوان کارگردان در فیلم نیمه‌تمام حاتمی گفته بود: «من در حالی کارگردان فیلم شدم که به خاطر نوع فیلمسازی مرحوم حاتمی عملا هیچ فیلمنامه‌ای وجود نداشت و من از ابتدا مجبور به نوشتن شدم». بنابراین اساسا فیلم «تختی» را باید بیش از آنکه کار مرحوم علی حاتمی دانست باید فیلمی از بهروز افخمی نامید. از طرفی افخمی در همان گفت‌وگو به صراحت بیان کرده بود این فیلم در محافل ورزشی اصلا مورد توجه قرار نگرفته بود و علت این کم‌توجهی را نیز نپرداختن به وجوه ورزشی تختی عنوان کرده بود. برخلاف بهروز افخمی اما در فیلم بهرام توکلی وجوه ورزشی تختی بسیار پررنگ بود تا جایی که توکلی در نشست خبری اکران جشنواره فیلم فجر اظهار داشت: «یکی از وجوه پررنگ زندگی تختی بحث ورزش است، بنابراین وجود یک گزارشگر ورزشی که روایتگر شخصیت او باشد برای ما بسیار مهم بود که در مجموع تصمیم‌های فرمی و مضمونی باعث شد فیلم با وجود یک راوی تولید شود». فیلم «تختی» سال 98 در حالی اکران شد که تنها با 120 هزار مخاطب از استقبال خاصی برخوردار نشد. 
نکته قابل تامل اینکه با توجه به تفاوت‌های محتوایی و ساختاری هر 2 فیلم تولید شده با اختلاف 20 سال درباره یکی از قهرمانان ملی کشور، این ۲ فیلم در یک موضوع وجه اشتراک دارند و آن اینکه در هر 2 رنگ و بویی از یک قهرمان در بعد ملی دیده نمی‌شود، شخصیت اصلی 2 فیلم به نوعی یک شخصیت ناامید تصویر شده است و صدالبته که زندگی تختی با وجود مشکلات شخصی و فشارهای فراوان رژیم پهلوی به دلیل محبوبیت فراوان به خودکشی انجامید اما فراموش نکنیم که در سینمای قهرمان‌محور همواره قهرمان اصلی با توجه به تمام سختی و مشقت‌های پیش رویش در فصول پایانی فیلم، بعد قهرمانی بسیار پررنگ‌تر شده تا جایی که تصور ذهنی یک قهرمان برای مخاطبان با قوت و قدرت باقی بماند و این در حالی است که در هر 2 فیلم شاهد یک پایان شکست‌خورده برای فرد قهرمان هستیم و بیش از آنکه اثری قهرمان‌محور را به تماشا بنشینیم، شاهد فیلمی درباره زوال و نزول یک قهرمان هستیم و این یکی از عمده ضعف‌های سینمای ایران در معدود آثار پرتره‌ای بویژه با موضوع قهرمانان این سرزمین است.

Page Generated in 0/0079 sec