printlogo


کد خبر: 274986تاریخ: 1402/10/21 00:00
نگاهی به 4 دهه نقش‌‌آفرینی فتحعلی اویسی در فیلم‌های جدی و کمدی
بازیگر ترس و طنز

گروه فرهنگ و هنر: فتحعلی اویسی جزو معدود هنرمندان سینمای ایران بود که شخصیت تیپیکالش در سال‌های آغازین فعالیتش 180 درجه با دهه پایانی کاری‌اش متفاوت بود؛ بازیگری با موها و ریش‌های بور و ابرو‌هایی درهم و آمیخته به اخم که همواره در صورتش دیده می‌شد و چشم‌های خماری که وقتی به طرف مقابلش زل می‌زد، ترسی را به جانش می‌انداخت. صدای دورگه و شکل حرف زدنش، شمایل مجسم نقش‌های منفی را در ذهن تداعی می‌کرد. اویسی در ناخدا خورشید (1365) در نقش سرهنگ، سردسته‌ تبعیدی‌هایی بود که سرانجام طغیان کردند و خواجه ماجد را از سر راه برداشتند و با لنج ناخدا خورشید (داریوش ارجمند) از جزیره فرار کردند. 
نقش‌های منفی از جمله خصایص بازی‌های او در دهه 60 بود، بویژه وقتی سیمای او همراه با صدای مرحوم عطاءالله کاملی بشدت همخوانی یافت و به جذبه‌ او در قامت سرهنگ کمک شایانی کرد. فیلم سرب (1367) با بازی اویسی در نقش «یزقل» و دوبله مرحوم کاملی اوج شخصیت‌سازی او در قامت بدمن سینمای ایران بود؛ شخصیت منفی و اصلی فیلم که وقتی می‌خواهد دانیال (مرحوم امین تارخ) را هدف بگیرد، بسادگی و در ابتدا نوری (زنده یاد هادی اسلامی) را از پا در می‌آورد. اویسی در نقش یزقل، همچنان با رفتاری توأم با طمأنینه برای تماشاگران به عنوان شخصیتی منفی قابل پذیرش بود. 
او در هی‌جو (1367) همراه خیالی جعفر (سعید پورصمیمی) بود و مرحوم ایرج دوستدار به جایش حرف می‌‌زد. شخصیت دکتر سروش در هامون (1368) در واقع به نوعی نقطه‌ عطفی در کارنامه‌ بازیگری اویسی محسوب می‌شد. او دیگر آن شخصیت منفی فیلم‌‌های قبلی نبود اما همچنان در برخی سکانس‌ها در برخورد با حمید هامون (خسرو شکیبایی) همانند همان شخصیت‌های قبلی‌اش جدی می‌شد. او در سایه خیال (1369) در نقش یک تهیه‌کننده‌ سینما ظاهر شد که صرفا به دنبال «آکشن» بود و دائما فروش فیلم‌ دیگران را دنبال می‌کرد. در این فیلم نیز آنچنان که در آثار قبلی‌اش شاهد بودیم، دیگر خبری از آن مرد خشن و ترسناک سینما نبود تا در مومیایی‌3 (1378) در نقش سرهنگ سپهر که مجبور بود سروان قربانی (پرویز پرستویی) را تحمل و به او تفهیم کند مومیایی را از دست ندهد. اوج بازی اویسی در سکانسی بود که برای سروان قربانی توضیحات مبسوطی درباره‌ کبری (مهتاب کرامتی) می‌داد و هر بار به مختصات فیزیکی او اشاره می‌کرد و با طمأنینه و سر حوصله و با استفاده از تکیه‌کلام «ولاغیر» این سکانس را به یکی از بهترین سکانس‌های فیلم محمدرضا هنرمند تبدیل ‌کرد. حضور کمیک او در این نقش - که اویسی آن را با جدیت اجرا ‌کرد - با استفاده از دست‌ها و چهره و اخم‌هایی که پیدا بود جدی نیست، کاملا در خدمت فضای فیلم قرار داشت و این فیلم را مقدمه چرخش عجیب اویسی در دنیای بازیگری از مرد ترسناک سینما به کمدین سینما کرد. پس از آن او برای نخستین‌بار در یک مجموعه‌ تلویزیونی کمدی با عنوان بدون شرح (1381) در نقش مدیر هفته‌نامه‌ای ظاهر ‌شد که در حال ورشکستگی بود. او از چند تکیه‌کلام استفاده می‌کرد و همین باعث شد شخصیت کمیکی که بازی‌اش می‌کرد گل کند. او بر خلاف آثار قبلی‌اش که هیبت و نگاه‌های خشن و کمتر حرف زدنش جزو خصایص نقش‌های جدی‌اش بود، در این کار بسیار پرتحرک ظاهر ‌شد. قیافه‌ای جدی به خودش می‌گرفت اما این شگرد او بود، چرا که لحظه‌ای بعد می‌زد زیر خنده و یکی از آن تکیه‌کلام‌هایش را تکرار می‌کرد و از کشتی عن قریب به گل نشسته‌اش می‌گفت که منظور همان بساط هفته‌نامه بود یا وقتی می‌خواست شعری بخواند که همه‌اش را حفظ نبود، آن را با گفتن «حافظا» سر‌هم‌بندی می‌کرد و هنگامی که می‌خواست از دنیای جدید و مطبوعات مدرن سخن بگوید، از جمله‌ «دیجیتالم کجا بود؟» استفاده می‌کرد. او در باغچه‌ مینو (1382) مجموعه‌ای که مرحوم رضا صفدری برای تلویزیون ساخت، ‌در نقش منوچهر مینو بازی طنازانه‌اش را ادامه داد و همین مسیر را در مجموعه‌ کمر‌بندها را ببندیم (1383) پی گرفت. اویسی با یک استثنا بار دیگر به فضای کارهای قبلی‌اش بازگشت و در مجموعه‌ زیرزمین (1385) در نقش فرج فرجیان این بار در قالب فردی فرو‌رفت که به دنبال پول‌های فراوانی مجبور می‌شود همراه همسرش شوکت (مهتاج نجومی) و دخترش پریا (بهاره رهنما) از بالای شهر به کوچه پس‌کوچه‌‌های پامنار کوچ کند. اویسی بازی در آثار کمدی را ادامه داد و در چند فیلم دیگر از جمله مادرزن سلام (1385)، شیر و عسل (1388) و ساعت شلوغی (1390) نقش‌هایی کم و بیش شبیه هم را بازی کرد. شاید واپسین هنری که دوستداران این بازیگر قدیمی را شگفت‌زده کرد و کمتر کسی فکرش را می‌کرد، خوانندگی او بود. شباهت صدای اویسی به یکی از بزرگان موسیقی و اجرای مسلط او با صدایی نرم و مخملی و ترانه‌ «می‌زند باران به شیشه» در یاد و خاطره‌ ما باقی مانده است.
اویسی سال 1365 کاندیدای لوح زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم ناخدا خورشید در دوره پنجم جشنواره فیلم فجر و همچنین سال 1367 کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم سرب در دوره هفتم جشنواره فیلم فجر شد. 
این هنرمند توانا 13 مهر 1400 در 76 سالگی دیده از جهان فروبست.

Page Generated in 0/0061 sec