printlogo


کد خبر: 275002تاریخ: 1402/10/21 00:00
تلخ گفتار بی کردار

آورده‌اند در دهه‌های اخیر استادی بود بس تلخ گفتار و بی‌کردار؛ عمرش به فزونی 70 رسیده بود، خلقش تنگ و برخلاف نامش، کلامش نازیبا می‌نمود؛ مع‌الاسف آثار مهمل‌گویی بر ناصیه او پیدا بود. وی حدود 30 سال بر کرسی‌های دانشگاه‌های مملکت جلوس کرده و افاضاتش را روانه روح و روان جوانان مملکت نمودندی.
او که نان مملکت را خوردندی و سال‌ها از ۲ دانشگاه حقوق دریافت کردندی؛ همان‌دم! مدافعِ حقوق ناحقه ممالک بیگانه بوده و علی‌الظاهر طبیبان از درمان دوبینی او عاجز ماندند و او همچنان مرغ همسایه را غاز می‌دید.
در این سنوات متعلمانی گرفتار درس او بودند اما چند سنه‌ای است کهولت سن او را خانه‌نشین کرده است، فرتوتی و فزونی سن او را به سمت و سوی «اسپیس» و «لایو» و «استوری» سوق همی‌داد و هر از گاهی با شاذپرانی‌هایی قصد داشت خود را به چشم مردم همی‌آورد؛ از پرش و خودچسبانی به دیوار که پای بر پرچمی منحوس نگذارد تا مصاحبه با تلویزیون‌های ممالک غریبه و تحسین آنها و تحقیر مملکت خویش؛ هر چه در چنته داشت رو کرد؛ اما هر چه گفت نشد! تا اینکه ماجرای تلخی بر مردم حدوث کرد و قریب 100 نفر جان باختند، همگان متالم و اندوه‌بار بودند، هر که نامش آدمی بود، از ممالک غریبه هم بر این درد تسلیت گفت اما استاد سخن فشاندی که این حدوث بی‌ارتباط به ظالمان است! و آنها آدم نمی‌کشند؛ بعد از چنین افاضه‌ای حتی مریدانش جامه دراندی و سر به بیابان نهادی و استاد ماند و حوضش!
قاضی‌القضات دید که استاد نصیحت نمی‌پذیرد و دم گرم در آهن او اثر نمی‌کند! پس ترک مناصحت کرد و رو به عدلیه آورندی و استاد بایستی قدم رنجه فرموده و برای ارائه پاره‌ای توضیحات قصد عدلیه کند.
همین که نوشتاری برای احضار وی به عدلیه به دستش رسید، فریاد و فغان برآورد و به گونه‌ای عز و جز کردندی که گویی سلسله نازیباکلامان در نای آمدند و بند گران بر پای!

Page Generated in 0/0056 sec