در راستای تامین حقوق حقه مخدرات و نسوان بلاد، مقرر فرمودیم زین پس تمام نسوان آزادند که آنجور که ما میفرماییم از بند لچک و چادر چاقچور آزاد گشته و شیوه نسوان بلاد فرنگ در پیش گیرند. «ما با هوچیبازی و تعصبهای خشک، نمیتوانیم کاروان ترقیات مملکت را عقب نگهداریم. زن باید از این چادر سیاه آزاد بشود!» چون همه میدانند سیاهی شوم است و مملکت این همه منبع نعل اسب و تخممرغ ندارد.
ضمنا به آژانها امر فرمودیم زین پس مخدرات بلاد را با انواع و اقسام روشهای نوین و خلاقانه و منورالفکرانه با حقوق حقه خویش آشنا نموده، و مراتب آزادی زنان را فراهم آورند. در همین راستا پوشیدن هرگونه چادر، لچک و به خصوص روبنده در تمام بلاد، ممنوع گردید. چون مشاهده این مناظر، در معابر، بدنما و مخالف وضعیت امروزه میباشد و لازم است از این قبیل بانوان (ناآشنا با حقوق حقه) که با این طریق لباس بیرون میآیند (و آبرو و ابهت ما را جلوی آتاتورک میریزند)، جلوگیری به عمل آید، تا همه بتوانند آزادانه لباس بپوشند!
زنان باسواد، موظفند نسبت به دیگر زنان بیشتر از حقوق حقه خود استفاده نموده و البسه کمتری استفاده نمایند. بدون شک نسوان منورالفکر و کملباس، بیشتر در قلب شاهنشاهی جای خواهند داشت.
در نتیجه چنین دستوراتی، زنان«با دانایی و معرفت، به وضعیت خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود میبرند. پس باید از فرصتهایی که دارند (مثل بر و رویشان) برای ترقی کشور استفاده نمایند و چون آموزگار، تربیتکننده نسلهای آینده باشند» (تا آنها هم بر مزایا یعنی بَر و رویشان واقف بشوند).
۱۷ ماه دی سنه هزار و سیصد و سیزده شمسی
پ.ن. برگرفته از افاضات واقعی رضاخان در گیومهها