printlogo


کد خبر: 275048تاریخ: 1402/10/23 00:00
رژه آمریکا در ساعت صفر

علی‌محمد هنرمند: حمله ائتلاف آنگلوساکسونی به رهبری آمریکا به یمن با چه هدفی انجام گرفت؟ این پرسشی است که هنوز  ‌کسی حتی در داخل آمریکا پاسخی برای آن نداشته است، از رئیس‌جمهور دچار زوال عقل اتازونی‌ها هم چندان نمی‌شود انتظار توضیح روشنی را درباره تهاجم نظامی به یمن داشت.
صبح دیروز، فرمانده نیروی هوایی آمریکا در غرب آسیا ظفرمندانه اعلام کرد «ما با بیش از ۱۰۰ موشک هدایت‌شونده از هوا و دریا به ۶۰ هدف در ۱۶ پایگاه شبه‌نظامیان حوثی حمله کردیم». اینکه این نظامی ارشد آمریکایی توضیح نداد چگونه حمله به یمن در حالی که هنوز هدف اصلی آمریکا جلوگیری از گسترش جنگ و پرهیز از بحران‌سازی در منطقه‌ای ا‌ست که به تازگی پس از 2 دهه از باتلاق آن خارج شده، انجام می‌شود، ابهام‌ها درباره اقدام نظامی واشنگتن را افزایش می‌دهد.
روشن است حمله آمریکا با همراهی روباه پیر استعمار به یمن فقط می‌تواند منطقه را وارد مارپیچی از تنش‌ و بی‌ثباتی کرده و خطر گسترش جنگ را افزایش دهد؛ یعنی همان کابوسی که هسته مرکزی راهبرد دولت بایدن در 3 ماه گذشته در پسا‌توفان ‌الاقصی را تشکیل می‌داد و حالا فداکارانه به آغوش آن خزیده است.
شواهد نشان می‌دهد کاخ سفید بایدن در حمله خود به یمن اسیر سوءمحاسبه شده است. آنچه از گفته‌های دولتمردان آمریکایی برمی‌آید این است که یانکی‌ها با هدف احیای بازدارندگی خود دست به عملیات زده‌اند اما هدف اصلی در قواعد بازدارندگی این است که طرف مقابل را از اقدامات بعدی منصرف کند. اما اقدام نظامی دولت بایدن هیچ نشانی از تحمیل «بازدارندگی» به محور مقاومت نخواهد داشت و ارتش یمن را از پیگیری راهبرد خود در دریای سرخ و باب‌المندب منصرف نخواهد کرد، چه اینکه مقامات ارتش ملی یمن از همین حالا مشغول طراحی پاسخی سهمگین به امکانات آمریکایی - انگلیسی هستند.
واشنگتن با حمله نسنجیده خود تنها مکعب روبیک تنش در منطقه را پیچیده‌تر کرد. خط اشتباه راهبردی دولت پراشتباه بایدن در داخل خانه هم قابل ردیابی است. دولت آنقدر عجولانه تصمیم گرفته که مجوز کنگره را هم برای عملیات نظامی در یمن اخذ نکرده و خشم کپیتول هیل را - که در آینده از این هم بیشتر خواهد شد - برانگیخته است. همین که امروز کسی مثل «جو بایدن» فرمانده کل قوای آمریکاست ضربه مهلکی برای این «ابرقدرت زانوزده» به گفته فرانسیس فوکویاما است. تقابل با یمن که به تازگی از یک جنگ سنگین 8 ساله سربلند بیرون آمده است، در رسانه‌های آمریکایی یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات راهبردی ایالات متحده ارزیابی شده است.
روزنامه «وال‌استریت‌ژورنال» در این باره نوشته است: «مقامات آمریکایی انتظار دارند یمنی‌ها به حمله علیه کشتی‌ها در مدت کوتاهی پس از حملات ما ادامه دهند تا نشان دهند این گام‌ها بازدارنده نیست و آنها به تهدید کشتی‌ها[وابسته به اسرائیل] در دریای سرخ ادامه خواهند داد». روزنامه واشنگتن‌‌پست هم درباره نگرانی‌ها نسبت به گسترش جنگ نوشت: «حملات به یمن تقریبا به‌طور قطعی منجر به افزایش تنش در سراسر خاورمیانه خواهد شد». اما خبرگزاری «بلومبرگ» با اشاره به رویکرد متناقض دولت بایدن و توصیف حمله آمریکا به «قمار»، هشدار داد واشنگتن در شرایطی به یمن حمله کرد که بارها اعلام کرده بود «در بحبوحه جنگ بین اسرائیل و حماس، جلوگیری از تبدیل درگیری به یک جنگ منطقه‌ای بزرگ‌ترین اولویت ما است». دولت «بایدن» از ابتدای جنگ غزه در پسا‌توفان ‌الاقصی تلاش زیادی کرد تا دچار خطای محاسباتی نشود و در دام صهیونیست‌ها برای لغزیدن در تله جنگی گرفتار نشود اما اقدام واشنگتن در تجاوز به یمن می‌تواند تمام این تلاش‌ها را نقش برآب کند. اقدام نظامی آمریکا در یمن ناشی از این واقعیت است که راهبرد کاخ سفید در ۱۰۰ روز گذشته کاملاً بی‌خاصیت شده است. دولت بایدن در جنگ غزه از یک سیاست دوستونی بهره گرفته بود؛ از یک طرف دست کابینه جنگ اسرائیل را برای نسل‌کشی رژیم آپارتاید علیه مردم غزه و کوبیدن این باریکه باز گذاشت و از سوی دیگر، کانال دیپلماسی را فعال کرد تا از ورود طرف‌های دیگر منطقه‌ای به مناقشه جلوگیری کرده و با کلیدواژه «ضرورت خویشتنداری»(!) اطراف اسرائیل را خلوت کند.
در همین اثنا، دستگاه سیاست خارجی آمریکا با استفاده از دیپلماسی «بک چنل» پیام‌های متعددی برای ایران و دیگر اعضای مقاومت نظیر حزب‌الله لبنان فرستاد، با این مضمون که واشنگتن قصد ایجاد درگیری نداشته و عدم گسترش جنگ غزه به جبهه‌های دیگر، ضرورت دارد. در واقع تمام کوشش شبانه‌روزی آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت جنگ‌طلب و صلح‌دوست‌نمای آمریکا در ۴ دور سفر منطقه‌ای وی به این امر اختصاص پیدا کرد.
در این فاصله، کاخ سفید از هیچ اقدامی که متضمن برتری اسرائیل در غزه باشد فروگذار نکرد؛ از اختصاص کمک اضطراری چند میلیارد دلاری و روانه کردن حجم انبوه تسلیحات ارسالی به مقصد سرزمین‌های اشغالی جهت کشتار ۱۳ هزار زن و کودک در نوار غزه گرفته تا وتوی چندین قطعنامه شورای امنیت درباره آتش‌بس و توقف کشتار صهیونیست‌ها. بدیهی بود این رویکرد فرصت‌طلبانه، برای محور مقاومت قابل پذیرش نباشد. از همان روزهای نخستین حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه، به همه حامیان این رژیم هشدار داده شد انگشتان شبکه مقاومت روی ماشه است و آمریکایی‌ها نمی‌توانند در حالی که مستقیما هدایت ماشین جنگی اسرائیل را در دست گرفته‌اند، برای مصون ماندن از تبعات سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌شان از دیگران انتظار خویشتنداری داشته باشند و برای تل‌آویو حصار امنیتی ایجاد کنند.
بر این اساس، تحولات منطقه با واکنش مشروع مقاومت به مرحله‌ای جدید وارد شد. مقاومت عراق بیش از ۱۲۰ حمله به پایگاه‌های آمریکا در سوریه و عراق را ثبت کرد. مقاومت اسلامی لبنان از جبهه شمالی، حملات خود را به مراکز نظامی اسرائیل آغاز و شمال سرزمین‌های اشغالی فلسطین را به شهر ارواح تبدیل کرد و ارتش ملی یمن هم از جنوب و بندر اشغالی ایلات خواب را از چشمان سران صهیونیست ربود.
مقاومت یمن همچنین در دریای سرخ و باب‌المندب، با هشدار و هدف قرار دادن کشتی‌های تجاری به مقصد اسرائیل، ضربه کاری به پیکر این رژیم وارد آورد و به این‌گونه توانست ۹۸ درصد اقتصاد اسرائیل را که از مسیر تجارت دریایی صورت می‌گیرد، فلج کند.
عملیات نظامی علیه یمن در آینده نزدیک این واقعیت را مقابل آمریکا عیان خواهد ساخت که این کشور نمی‌تواند بدون آنکه تبعات تصمیم خود را بپذیرد، از آتش متقابل مقاومت مصون بماند. در نهایت آمریکا و انگلیس با اشتباه راهبردی خود موجب شدند یمن در اقدامات خود در دریای سرخ گشاده‌دستانه‌تر عمل کند و تهاجم ائتلاف آنگلوساکسونی به صنعا، این پیامد بومرنگی را به دنبال داشته باشد که شاید این کشتی‌های آمریکایی و انگلیسی باشند که دیگر نتوانند به‌راحتی وارد دریای سرخ و باب‌المندب شوند!

Page Generated in 0/0062 sec