printlogo


کد خبر: 275150تاریخ: 1402/10/25 00:00
گزارش «وطن امروز» از چرایی تحلیل رسانه‌های مهم جهان درباره شکست آمریکا از ایران در غرب آسیا
قدرت اول
گاردین: قدرت اول خاورمیانه آمریکا نیست ایران است

گروه سیاست خارجی: «آمریکا در حال باختن ترتیبات منطقه‌ای به ایران است». این گزاره‌ای است که رسانه‌های جهانی در 3-2 روز گذشته از آن صحبت می‌کنند.
وبگاه گاردین در گزارش جدید خود با عنوان «ایران بزرگ‌ترین قدرت منطقه است نه آمریکا» نوشت: نخستین حمله هوایی به رهبری ایالات متحده به شبه‌نظامیان شیعه حوثی تحت حمایت ایران در یمن، نقطه عطف دلهره‌آور دیگری در مسیر طولانی شکست‌های سیاست‌های غرب در خاورمیانه است که مهم‌ترین و پرپیامدترین آن برای دهه‌ها باقی است: شکست در حل مناقشه اسرائیل و فلسطین. این روزنامه انگلیسی نوشته است: این واقعیت که ایالات متحده با حمایت انگلستان موظف به استفاده از زور در پاسخ به حملات خفه‌کننده حوثی‌ها به کشتی‌ها در دریای سرخ بود، واقعیتی ناخوشایند را منعکس می‌کند: اهرم سیاسی واشنگتن رو به کاهش است، دیپلماسی آن ناکارآمد است، اقتدارش مورد تمسخر قرار می‌گیرد. یمنی‌ها بدون هراس قول دادند حملات ادامه خواهد یافت. این تشدید شدید و بی‌پایان، واقعیت ناخوشایند دیگری را برجسته می‌کند؛ قدرت مسلط در خاورمیانه دیگر آمریکا، مصر به عنوان متحد غرب، عربستان سعودی یا حتی اسرائیل نیست بلکه متحد اصلی یمنی‌ها، یعنی ایران است. صحبت از برندگان و بازندگان در میان کشتار وحشتناک غزه آسان نیست اما از نظر استراتژیک، روشن است چه کسی در این بحران پیشروی می‌کند. با هر قربانی فلسطینی، جایگاه ایران با موشک‌های حزب‌الله، بمباران‌های عراق و سوریه و پهپادهای انصارالله یمن تقویت می‌شود. جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، افکار جهانی (و بیشتر آمریکایی‌ها) را با تعهد عجولانه خود به حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل پس از جنگ غزه و وتو کردن طرح‌های آتش‌بس سازمان ملل متحد، بیگانه کرد. 
گاردین با اذعان به اینکه سیاست آمریکا در خاورمیانه منسوخ به نظر می‌رسد، افزود: ایالات متحده که هرگز در جهان عرب محبوبیت نداشت، به عنوان یک شر ضروری شناخته شد. اکنون این ایران غیر عرب است که هدایت منطقه را در دست دارد. شرایط وحشتناک غزه برای همیشه نحوه نگاه به اسرائیل را به بدتر تغییر داده است که شاهد آن اتهامات بی‌سابقه نسل‌کشی در لاهه است. وبگاه این نشریه انگلیسی در ادامه نوشته است: همه اینها امتیازی برای جمهوری اسلامی ایران است. ایرانی‌ها ۳ هدف اصلی در سیاست خارجی دارند: بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه؛ حفظ برتری منطقه‌ای و تقویت اتحادهای کلیدی با چین و روسیه. نابودی اسرائیل، واقعی یا لفاظی، چهارمین مورد است. شبکه‌های شبه‌نظامی ایران [محور مقاومت] با فاصله مشخصی از ایران عمل می‌کنند تا یک ائتلاف کنترل از راه دور متشکل از آنهایی که مایل به پیشی گرفتن از ایالات متحده هستند تشکیل شود. ایران با هوشیاری بیشتر نسبت به گذشته، سال گذشته گام‌های عملگرایانه‌ای برای ترمیم روابط با رقبای عرب خلیج‌فارس برداشت و روابط دیپلماتیک با عربستان سعودی را احیا کرد اما هیچ عشقی بین ریاض و تهران گم نشده است. مهم‌ترین جنبه این معامله این بود که چین میانجی آن بود.
گاردین همچنین می‌نویسد: جنگ اوکراین و پیامدهای آن این باور را در پکن و مسکو متبلور کرد که رهبری جهانی ایالات‌متحده پس از دونالد ترامپ، در حال عقب‌نشینی است و نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانینی که واشنگتن بر آن نظارت دارد، برای برانداختن و جایگزینی آماده است. از زمانی که شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین قدرت را در دست گرفت، پکن حوزه‌های نفوذ ژئوپلیتیک و اقتصادی را برای رقابت و در صورت امکان جایگزین شدن در مناطق تحت نفوذ ایالات متحده ایجاد کرده است. ایران محور برنامه‌های شی است. 
این رسانه انگلیسی ادامه می‌دهد: سال ۲۰۲۱، این ۲ کشور یک تفاهمنامه سرمایه‌گذاری استراتژیک و انرژی ۲۵ ساله امضا کردند. ایران تحت حمایت چین به گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای پیوست. ایران با همکاری با پکن برای دور زدن تحریم‌ها، ماهانه میلیون‌ها بشکه نفت خام به چین می‌فروشد که توسط ناوگانی که قابل ردیابی در اقیانوس نیست به چین منتقل می‌شود. پس از سال‌ها رکود و ناآرامی‌های شدید سیاسی و اجتماعی داخلی، اقتصاد ایران در حال رشد است. همچنین ایران پهپادهای مسلح را برای مسکو تامین می‌کند. تهران نیز به نوبه خود ممکن است بزودی جنگنده بمب‌افکن و بالگردهای تهاجمی پیشرفته سوخو SU-35 روسیه را که محصول یک «مشارکت دفاعی بی‌سابقه» است تحویل بگیرد. صادرات روسیه به ایران در حال رونق است. مسکو نسبت به توسعه میادین گاز طبیعی ایران به میزان ۴۰ میلیارد دلار متعهد شده است. علاوه بر همه اینها، برنامه غنی‌سازی مرتبط با برنامه هسته‌ای ایران طبق گزارش‌ها به سرعت در حال پیشروی است. روسیه و چین دیگر طرف توافق نیستند. بدترین کابوس اسرائیل، بمب اتم ایرانی، ممکن است از همیشه نزدیک‌تر باشد. 
گاردین در پایان می‌نویسد: «همان‌طور که روئل مارک گرک و ری تکیه در «فارن افرز» نوشتند: «امروز، ایران از تحریم‌ها و اعتراضات داخلی جان سالم به در برده است. این کشور با کمک متحدان قدرتمند بزرگ خود، اقتصاد خود را تثبیت کرده و شروع به تجدید قوای دفاعی خود کرده است. بمب هسته‌ای در دسترس است». پس از 45 سال تلاش، ایران بالاخره کشور قدرتمند منطقه شد. تحریم، طرد و تهدید تهران جواب نداده است. ایالات متحده، بریتانیا و اسرائیل با یک رقیب سرسخت روبه‌رو هستند که بخشی از یک اتحاد مثلثی جهانی است که توسط شبه‌نظامیان قدرتمند و قدرت اقتصادی حمایت می‌شود. اگر می‌خواهیم از یک درگیری گسترده‌تر اجتناب کنیم، به یک رویکرد دیپلماتیک تازه نیاز است».
گزارش این روزنامه انگلیسی در شرایطی است که طی روزهای قبل نشریه تلگراف و خبرگزاری بلومبرگ آمریکا نیز مطالب مشابهی در این باره منتشر کرده و نوشتند حمله اخیر آمریکا به یمن بازتابی از این اتفاق است که جو بایدن در حال واگذاری منطقه به ایران و محور مقاومت است. 
ماه گذشته اندیشکده دست راستی و پرنفوذ «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک» مستقر در «واشنگتن‌دی‌سی» که بر راهبردهای آمریکا در منطقه غرب آسیا متمرکز است، طی گزارشی که برگرفته از نتایج یک افکارسنجی در خاورمیانه بود هشدار داد: با جنگ غزه، ایالات متحده، قلب و ذهن اعراب را از دست داده، در حالی که ایران و رقبای آمریکا در افکار عمومی مردم خاورمیانه رسوخ کرده‌اند.
این اندیشکده آمریکایی که توسط مارتین ایندایک، سفیر سابق آمریکا در اسرائیل و از مدیران آیپک (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل) تاسیس شده با بررسی نتایج پیمایشی که در ۶ کشور عربی سوریه، عراق، مصر، اردن، لبنان و فلسطین انجام شده، گزارش داده تنها ۷ درصد معتقدند آمریکا نقش مثبتی در جنگ غزه داشته است اما در مقابل درصد کسانی که گفته‌اند ایران تأثیر مثبتی در جنگ داشته است، ۴۰ درصد است. در کشورهایی مانند مصر و سوریه، درصد افرادی که می‌گویند ایران نفوذ مثبتی در جنگ غزه دارد حتی بیشتر است و به ترتیب به ۵۰ و ۵۲ درصد می‌رسد.
در تمام سال‌های پس از جنگ سرد و تفوق نظم امنیتی آمریکا در خاورمیانه، ایالات متحده با بحرانی مثل جنگ غزه در سیاست خارجی خود روبه‌رو نشده است؛ برای واشنگتن، شاید ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یادآور دسامبر ۲۰۱۰ و آغاز بهار عربی یا بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا باشد؛ روزهایی که ایالات متحده با امواجی از خشم و نفرت عمومی در سراسر منطقه مواجه شد.
واشنگتن در جریان سقوط دومینووار دیکتاتورهای عرب که متحدان سنتی و نزدیک کاخ سفید محسوب می‌شدند، تحت فشار زیادی قرار گرفت و بر سر یک دوراهی قرار داشت: حمایت از موج انقلاب‌های عربی یا پشت‌کردن به همپیمانان کلیدی خود که این اتفاق پیام مخربی به بقیه متحدان آمریکا ارسال می‌کرد. در نهایت دولت اوباما راه دوم یعنی عبور از متحدان کلیدی چون حسنی‌مبارک در مصر، زین‌العابدین بن علی در تونس و علی عبدالله صالح در یمن را برگزید.
پیامدهای توفان الاقصی برای آمریکایی‌ها حتی وخامت‌بارتر از انقلاب‌های عربی یک دهه قبل است. کشتار جنون‌آمیز و بی‌سابقه ارتش اسرائیل در غزه، هزینه‌های ایالات متحده را به فراتر از خاورمیانه کشانده و این کشور را با یک انزوای بی‌سابقه در جهان روبه‌رو کرده است.
تابستان سال گذشته بود که رئیس‌جمهور آمریکا در نخستین سفر منطقه‌ای خود در تل‌آویو اظهار کرد منطقه را به ایران، روسیه و چین واگذار نخواهد کرد. جو بایدن امیدوار بود روند عادی‌سازی عربی با اسرائیل بتواند به یک نظم جدید منطقه‌ای منجر شود. با گذشت یک سال اما آنچه رخ داد پیشروی دستورکار ایرانی در منطقه با شراکت مسکو و پکن و مهندسی نظم امنیتی و ترتیبات سیاسی منطقه توسط این محور بود که خود را در اتفاقاتی مثل از سرگیری روابط ایران و عربستان سعودی با میانجی‌گری چین و همچنین رقم خوردن فصل نوینی از روابط شورای همکاری خلیج‌فارس با روسیه و چین نشان داد.
آمریکا مشاهده می‌کند خلأ  استراتژیکی که پس از عقب‌نشینی از افغانستان روی داد را ایران، روسیه و چین پر کرده‌اند. در چنین شرایطی، رژیم صهیونیستی با جنایات جنگی در غزه، قدرت نرم آمریکا را هم در منطقه از بین برده و جنگ سخت در غزه، باعث تفوق تهران در «جنگ نرم» منطقه‌ای شده است.
***
گاردین: اهرم سیاسی واشنگتن رو به کاهش است، دیپلماسی آن ناکارآمد است، اقتدارش مورد تمسخر قرار می‌گیرد. یمنی‌ها بدون هراس قول دادند حملات ادامه خواهد یافت. این تشدید شدید و بی‌پایان، واقعیت ناخوشایند دیگری را برجسته می‌کند؛ قدرت مسلط در خاورمیانه دیگر آمریکا، مصر به عنوان متحد غرب، عربستان سعودی یا حتی اسرائیل نیست بلکه متحد اصلی یمنی‌ها، یعنی ایران است.
******
یمن چگونه هزینه‌های جنگ و جنایات صهیونیست‌ها در غزه را بالا برد؟
ثمانه اکوان: جنگ رژیم صهیونیستی با حماس به اقتصاد این رژیم ضربه‌ای اساسی وارد کرده است. غیر از هزینه‌های جنگ که تا به حال بارها به آن اشاره شده و در حد ده‌ها میلیارد دلار برآورد شده ‌است، اثرات جانبی این جنگ مانند کاهش شدید توریست در سرزمین‌های اشغالی، همچنین فرار کسب و کارهای جدید از این منطقه، اثرات پنهان و درازمدت بیشتری بر اقتصاد رژیم خواهد داشت که در طول زمان بیشتر به آنها پرداخته خواهد شد. بر اساس آخرین گزارش‌های اقتصادی، جنگ رژیم صهیونیستی با مردم غزه، رشد اقتصادی این رژیم را از ماه‌های پایانی سال 2023 کاهش داده و در سال جدید میلادی نیز آن را به ‌سمت کسری بودجه و بحران‌های اقتصادی بعدی - از جمله بحران کمبود کارگر در سرزمین‌های اشغالی - رهنمون خواهد شد. 
غیر از کسری بودجه ناشی از هزینه‌های جنگ، بسیاری از کسب‌وکارها در داخل سرزمین‌های اشغالی به‌ دلیل کمبود منابع انسانی در حال تعطیلی هستند. برخی محافظه‌کاران به ‌سرعت منطقه را ترک کرده‌اند و غیر از کارمندان و کارگران، صاحبان حرف و مشاغل و کارآفرینان نیز ترجیح داده‌اند سریع‌تر از جنگ دور باشند. در عین حال بخش اعظم کسانی که باقی ‌مانده‌اند نیز به‌ دلیل فراخوان حضور در جنگ، مجبور به ترک مشاغل شده‌اند و بخش بزرگ دیگری نیز هر روز مجبور هستند بارها و بارها در پناهگاه‌ها حضور یابند تا از حملات موشکی و راکتی مقاومت، همچنین حملات موشکی و پهپادی یمنی‌ها در جنوب سرزمین‌های اشغالی در امان بمانند. 
با وجود اینکه مسؤولان رژیم صهیونیستی تلاش می‌کنند از خرابی‌ها بویژه در شهر ایلات که مرکز اصلی حملات انصارالله یمن است، آماری منتشر نسازند اما آمارهای جامع بانک مرکزی رژیم صهیونیستی نشان‌می‌دهد با وجود پیش‌بینی رشد اقتصادی 3 درصدی برای سال 2023 و 2024، این رژیم سال 2023 تنها به رشد اقتصادی 2.3 درصدی رسیده و پیش‌بینی می‌شود در صورت خاتمه جنگ در سال 2024 نیز رشد اقتصادی 2.4 درصدی را تجربه کند. «امیر یارون» رئیس بانک مرکزی رژیم صهیونیستی در همان روزهای ابتدایی جنگ گفته ‌بود این رشد اقتصادی پیش‌بینی‌شده در شرایطی است که طول مدت زمان جنگ و میزان کمک‌هایی که از سوی آمریکا و سایر متحدان این رژیم در اروپا و آمریکا به این رژیم می‌شود، می‌تواند آمار بانکی را تغییر دهد. این در شرایطی است که برخی رسانه‌ها اخبار بدتری برای اقتصاد این رژیم دارند و معتقدند برخلاف جنگ‌های پیشین که دولت‌های صهیونیستی می‌توانستند با اتکا به ‌کمک‌های متحدان‌شان، دوباره اقتصاد این رژیم را بعد از جنگ از نو بسازند، این بار ماجرای کمک‌های مالی غرب به اوکراین – یا به ‌قول آنها چاهی که هیچ گاه پر نمی‌شود – باعث می‌شود دست این کشورها برای بازسازی اقتصاد صهیونیست‌ها بسیار بسته‌تر از دفعات قبل باشد و نوسازی اقتصادی رژیم این بار بسیار سخت‌تر از گذشته خواهد بود. مساله مهم بعدی در این زمینه توجه بیشتر افکار عمومی در دنیا به مساله جنگ در غزه و حمایت‌های مالی کشورها از رژیم است که باعث می‌شود پس از پایان جنگ نیز ارائه کمک‌های مالی به رژیم صهیونیستی بویژه ساکنان شهرک‌های غیرقانونی برای دولت‌ها بسیار سخت‌تر از گذشته باشد. 
* افول دلار، سقوط شِکِل
مساله بعدی که می‌تواند اقتصاد رژیم را تا حد زیادی تحت‌تأثیر قرار دهد، سقوط ارزش شِکِل است. قبل از جنگ نیز به ‌دلیل بالا بودن نرخ بهره و تورم ناشی از تبعات کرونا در سرزمین‌های اشغالی و بی‌ثباتی دولت در این منطقه، نرخ تورم به‌شدت بالا رفته ‌بود و حالا رژیم صهیونیستی باید با سقوط ارزش پول قومی خود که در 8 سال گذشته بی‌سابقه بوده است نیز کنار بیاید. این سقوط که با افول دلار نیز همراه بوده باعث شده ‌است این رژیم در نهایت مجبور شود 30 میلیارد دلار از ارزهای خارجی خود را برای حمایت از پول قومی‌اش تبدیل کند و همچنان شکل در مسیر سقوط قرار دارد. بانک مرکزی رژیم صهیونیستی حالا 2 راه بیشتر پیش رو ندارد؛ یا باید نرخ بهره را بالا ببرد تا از واحد پول قومی خود حمایت کند، یا اینکه نرخ بهره را پایین بیاورد تا بتواند هزینه‌های جنگ را بپردازد و هر 2 مسیر در نهایت به بحران اقتصادی بزرگی ختم خواهد شد و ثبات بازارها را کاهش می‌دهد و عدم قطعیت درباره اقتصاد این رژیم را بالا خواهد برد. 
اهداف تعیین‌شده برای جنگ نیز آنقدر مبهم و غیر قابل دسترس است که میزان بدهی‌های فعلی رژیم را بسیار بالاتر خواهد برد. «از بین بردن حماس» یا «از بین بردن هرگونه تهدید از سوی کرانه باختری و غزه» چنان اهداف گنگی برای نتانیاهو است که می‌داند به این زودی‌ها به آنها دست نمی‌یابد. مشاوران آمریکایی رژیم نیز بارها به نتانیاهو هشدار داده‌اند که این اهداف نمی‌تواند اجرایی شود و در نهایت رژیم را به یک عقب‌نشینی ناگهانی و بسیار پر هزینه خواهد کشاند. با این حال دولت نتانیاهو با استفاده از این اهداف سعی دارد مدت زمان بیشتری در قدرت باقی بماند و مانع از پایان عمر سیاسی نتانیاهو یا به زندان رفتنش به ‌دلیل اتهامات فساد اقتصادی‌اش شود. 
* از افزایش مالیات تا یارانه جنگ!
در این میان تنها چیزی که در سیاست این رژیم قربانی می‌شود، مسائل اقتصادی است و مهم‌ترین تأثیر آن نیز بالا بردن میزان بدهی‌های این رژیم است. این بدهی‌های بین‌المللی در نهایت بعد از جنگ با افزایش مالیات برای شهروندان سرزمین‌های اشغالی همراه خواهد بود و بیکاری و حضور مردم در جنگ، باعث می‌شود بسیاری قادر به پرداخت مالیات‌ها نباشند و این به ‌معنای ایجاد بحران اقتصادی جدید در سرزمین‌های اشغالی بعد از پایان جنگ خواهد بود. ارائه انواع یارانه‌ها به مردم برای حضور در نبرد غزه یا حمایت از کسب‌وکارها در زمان جنگ یا حتی پرداخت بدهی‌های کسانی که در جنگ شرکت می‌کنند، یا پرداخت اجاره‌بهای کسانی که از شهرک‌ها خارج شده و به مناطق دیگری برای زندگی رفته‌اند، باعث می‌شود اقتصاد این رژیم هر روز با شیب بیشتری به‌ سمت بحران‌های اقتصادی آینده حرکت کند. برخی رسانه‌ها از جمله نیویورک‌تایمز میزان این کمک‌های یارانه‌ای را بسیار بالا دانسته و عنوان کرده‌اند بدهی کارت‌های اعتباری نیز در بسیاری موارد بخشوده شده و اجاره‌بهای خانه‌های جدید برای شهرک‌نشینان به قدری بالا است که دولت باید سریع‌تر به فکر بازگرداندن آنها به شهرک‌ها باشد، در غیر این صورت بحران بعدی در سیستم مسکن خود را به نمایش خواهد گذاشت.
* ضربه نهایی؛ حملات یمن به اقتصاد صهیونیست‌ها
بسیاری از صاحب‌نظران سیاسی درباره نتایج سیاسی حملات یمن به جنوب سرزمین‌های اشغالی گفته‌اند اما درباره نتایج اقتصادی این حملات، همچنین حملات به کشتی‌های حامل کالا برای رژیم صهیونیستی، کمتر تحلیلی منتشر شده‌ است. بسیاری از کارشناسان اقتصادی پیش‌بینی کرده‌اند که در درازمدت این حملات می‌تواند اقتصاد جهانی را دچار مشکلات عدیده‌ای کند اما آنچه آنها درباره آن صحبت نمی‌کنند، نتیجه این حملات بر اقتصاد صهیونیست‌هاست. برخی رسانه‌های عبری‌زبان معتقدند به ‌دلیل اینکه بسیاری از کالاهای مورد نیاز صهیونیست‌ها از طریق مدیترانه وارد سرزمین‌های اشغالی می‌شود، این حملات در کوتاه‌مدت نمی‌تواند نتیجه‌ای بر اقتصاد سرزمین‌های اشغالی داشته‌ باشد اما همین افراد زمانی که بحث به ‌ضرورت مقابله با حملات انصارالله به کشتی‌های تجاری در باب‌المندب می‌رسد، بارها با نگرانی بیان کرده‌اند که آمریکا و متحدانش باید به هر طریق ممکن جلوی این حملات را بگیرند، زیرا اقتصاد رژیم و اقتصاد جهانی در معرض خطری بسیار بزرگ قرار گرفته است. مهم‌ترین اثر حملات یمن به کشتی‌های اسرائیلی، کم شدن ترافیک رفت و آمد کشتی‌ها از باب‌المندب است. بر اساس گزارش الجزیره، رفت و آمد شرکت‌های کشتیرانی بزرگ از این منطقه تا 44 درصد کاهش یافته است. بسیاری از شرکت‌های کشتیرانی تغییر مسیر را در نظر گرفته و حالا با گذر از دماغه امید نیک در جنوب آفریقا، مسیری چند برابری را طی می‌کنند تا بتوانند کالاهای مورد نیاز صهیونیست‌ها را به آنها برسانند. این مساله موجب افزایش قیمت این کالاها شده و در غیر این صورت نیز با افزایش 170 درصد قیمت بیمه کالا‌های صادراتی به سرزمین‌های اشغالی، باز هم قیمت این کالاها تا چند برابر افزایش یافته است. 
تاکنون بر اساس آمارها 26 کشتی به مقصد سرزمین‌های اشغالی هدف حمله حوثی‌ها قرار گرفته و یک کشتی توقیف‌شده نیز همچنان در دست یمن باقی مانده ‌است. با وجود اینکه آمارها نشان ‌می‌دهد خطوط حمل‌و‌نقل نفت در دریای سرخ، کمتر هدف حمله قرار گرفته اما همین حملات محدود به کشتی‌های حامل کالا به سرزمین‌های اشغالی نیز به بسیاری از تجار ثابت کرده که تجارت با اسرائیل، اقدامی خطرناک در زمانه فعلی است. از میانه ماه دسامبر سال گذشته میلادی تاکنون بندر ایلات که تنها بندر رژیم صهیونیستی در دریای سرخ است، گزارش داده که حدود 85 درصد فعالیت‌هایش مختل شده و نمی‌تواند کار ورود کالاها به بندر را در زمان مقرر انجام دهد. این بندر حدود 70 درصد خودروهای وارداتی از چین را تحویل می‌گرفت و حالا به بندری متروکه تبدیل شده ‌است. با وجود کنترل شدید اخبار اما هر از گاهی اخباری درباره نارضایتی شدید مردم در ایلات از وضعیت به‌وجودآمده منتشر می‌شود زیرا وضعیت اقتصادی در این شهر به‌دلیل موشک‌باران‌های مختلف، همچنین تعطیل شدن بندر، بشدت تحت‌تأثیر قرار گرفته است. برای بسیاری از کشورهای جهان، ریسک جدی در این زمینه هم برای کشتی‌هاست و هم برای خدمه آنها، بر همین اساس اکثر بارهای ارسال‌شده توسط چین به این بندر حالا متوقف ‌شده‌اند و شرکت‌های چینی اعلام کرده‌اند تا زمان پایان یافتن این بحران، قادر به ارائه کالاها به این بندر نیستند. آمریکایی‌ها در رسانه‌ها بیان می‌کنند از کار افتادن بندر ایلات نمی‌تواند اقتصاد رژیم صهیونیستی را به ‌زانو درآورد اما اقدامات آنها در دریای سرخ، تلاش‌شان برای شکل دادن به یک گروه ضربت دریایی علیه یمنی‌ها یا حمله به زیرساخت‌های یمن در طول هفته گذشته نشان‌ می‌دهد در این زمینه بسیار نگران و مضطرب هستند. 
* تأثیر حملات بر اقتصاد صهیونیست‌ها و جهان
یمن اعلام کرده است تا برقراری آتش‌بس در غزه، به حملات خود به کشتی‌های صهیونیستی ادامه می‌دهد و این کار با وجود حملات آمریکا و انگلیس متوقف نخواهد شد. اگر این حملات همچنان ادامه پیدا کند، در درازمدت باعث آسیب دیدن وجهه رژیم صهیونیستی به‌ عنوان یکی از بازیگران فعال در عرصه تولید و صادرات گاز «ال‌ان‌جی» خواهد شد؛ برنامه‌ای که سال‌هاست رژیم صهیونیستی برای آن هزینه کرده و حالا با حملات انصارالله به یک‌باره با بن‌بست بزرگی مواجه شده ‌است. 
مساله پراهمیت بعدی، افزایش قیمت گاز و نفت برای تمام کشورهای واردکننده حامل‌های انرژی است. بر اساس گزارش الجزیره، شاخص جهانی «دروری» که حمل‌و‌نقل در 8 مسیر اصلی بین ایالات‌متحده، اروپا و آسیا را دنبال می‌کند، انتظار دارد هزینه حمل کانتینرهای 40 فوتی (12 متری) از چین به اروپا از 1148 دلار که در ماه نوامبر سال 2023 محاسبه می‌شد، 248 درصد افزایش یابد. بنابراین هزینه حمل حامل‌های انرژی در کل دنیا می‌تواند بین 3 تا 21 درصد افزایش یابد. صندوق بین‌المللی پول نیز خاطرنشان کرده است این حملات در صورت تداوم می‌تواند باعث افزایش تورم یک درصدی در کل اقتصاد دنیا شود. 
این حملات در عین حال باعث شده وزارت اقتصاد رژیم صهیونیستی به ‌صورت رسمی اعلام کند هزینه روزانه جنگ، حالا بسیار بیشتر از انتظارات قبلی است و به 270 میلیون دلار در روز رسیده است. نشریات آمریکایی بر این عقیده‌اند این هزینه نه‌‌تنها برای اقتصاد سرزمین‌های اشغالی، بلکه برای شهروندان آمریکایی نیز هزینه سنگینی است که باید آن را از طریق مالیات‌های‌شان به دولت بایدن بپردازند. 
بانک جهانی پیش‌بینی کرده است 34.6 درصد تولید ناخالص داخلی رژیم صهیونیستی از طریق مراودات تجاری این رژیم میسر می‌شود اما ده‌ها میلیارد دلار از معاملات تجاری اسرائیل با کشورهای شرق آسیا هم‌اکنون به ‌دلیل ناامنی در دریای سرخ متوقف مانده ‌است. 
مشکل بعدی که به نظر می‌رسد متحدان آمریکا در منطقه را نیز بشدت نگران کرده، بالا گرفتن درگیری‌ها در دریای سرخ و ادامه حملات ایالات‌متحده و انگلیس به یمن است. در شرایطی که عربستان سعودی تمام امکانات دفاعی خود را برای منهدم کردن موشک‌های یمنی در راه رسیدن به سرزمین‌های اشغالی بسیج کرده است، از این مساله نیز هراس دارد که در صورت ادامه حملات آمریکا علیه یمن، انصارالله به این نتیجه برسد باید منابع و تأسیسات نفتی عربستان و امارات را در منطقه مورد هدف قرار دهد تا با افزایش قیمت جهانی نفت نشان دهد قدرت‌های جهانی باید هر چه سریع‌تر به فکر ایجاد شرایط آتش‌بس در غزه باشند. همین مساله سرمایه‌گذاری‌های خارجی در عربستان و امارات را نیز با تردید مواجه کرده و تمام این مسائل، منجر به افزایش فشارها به دولت بایدن برای متوقف کردن حملات در غزه خواهد شد. مصر نیز البته از فشارها در امان نیست. این کشور که تا پیش از جنگ نیز درگیر و دار مقابله با بحران‌های اقتصادی متفاوتی بود، حالا باید با افزایش فشارهای اقتصادی ناشی از کاهش هزینه‌های رفت و آمد از کانال سوئز نیز کنار بیاید، زیرا کشتی‌ها از طریق کانال سوئز نیز حاضر به حضور در دریای سرخ نیستند و کاهش رفت و آمد در کانال سوئز با کاهش درآمدهای مصر نیز همراه شده ‌است. 
بر اساس داده‌های «پورت واچ» - پلتفرمی که صندوق بین‌المللی پول و دانشگاه آکسفورد به‌طور مشترک اداره می‌کنند - در نخستین روزهای سال نو میلادی ترافیک کانال سوئز در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته (2023)
 28 درصد کاهش داشته است. به ‌عبارت دیگر 3.1 درصد از تجارت جهانی از دریای سرخ به مسیرهای دیگر هدایت می‌شود. شرکت‌های کشتیرانی برای جبران عقب‌ماندگی در ارسال کالا به سرزمین‌های اشغالی یا سایر کشورها در حوزه دریای سرخ، حالا مجبورند با تعداد کارکنان بیشتر، با سرعت بیشتر و طی مسافت بیشتر کار کنند و همه اینها باعث تحمیل هزینه اضافی برای کشورهای منطقه و بویژه رژیم صهیونیستی خواهد شد. حملات آمریکا و انگلیس به یمن، باعث افزایش احتمال درگیری‌ها در منطقه شده و باز هم‌ بر شرایط اقتصادی در کل منطقه تأثیر می‌گذارد. بالا رفتن تورم، در نهایت می‌تواند باعث ایجاد بحرانی مانند بحران کرونا در اقتصاد کشورهای منطقه و حتی اقتصاد کشورهای منطقه شرق آسیا مانند چین شده و این تورم با رسیدن به بازارهای نفتی در زمستان سال جاری، هزینه‌های مالیاتی و تورمی بیشتری را بر شهروندان آمریکایی و اروپایی تحمیل می‌کند.  دولت‌های ایالات‌متحده و انگلستان به ‌جای از بین بردن ریشه این درگیری‌ها که همان جنایات صهیونیست‌ها در غزه است، سعی دارند با اقدامات نظامی و ایذایی با ایجاد موازنه وحشت در منطقه، کار را به ‌سمت ساکت کردن انصارالله و یمن ببرند. با این حال مردم یمن نشان داده‌اند هراسی از ادامه درگیری‌ها ندارند و تنها راه‌حل این بحران برای اقتصاد صهیونیست‌ها و همچنین اقتصاد جهانی و برقراری هر چه سریع‌تر آتش‌بس در منطقه، پایان دادن به نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه است. 
شاید تا پیش از این درباره اهمیت حملات یمن به بندر ایلات یا کشتی‌های حامل کالا برای صهیونیست‌ها، تحلیل‌های کمی مطرح یا تلاش می‌شد از اهمیت آنها در افکار عمومی کاسته شود اما حالا که آمریکا و انگلستان به ‌سمت هدف قرار دادن یمن رفته‌اند، در واقع بخوبی اهمیت این حملات برای پایان دادن به جنگ را به نمایش گذاشته و از نقطه ضعف بزرگ خود و صهیونیست‌ها در منطقه پرده برداشته‌اند.

 


Page Generated in 0/0118 sec