گزارش «وطن امروز» از چرایی تحلیل رسانههای مهم جهان درباره شکست منطقهای آمریکا از ایران در غرب آسیا
گروه سیاست خارجی: «آمریکا در حال باختن ترتیبات منطقهای به ایران است». این گزارهای است که رسانههای جهانی در 3-2 روز گذشته از آن صحبت میکنند.
وبگاه گاردین در گزارش جدید خود با عنوان «ایران بزرگترین قدرت منطقه است نه آمریکا» نوشت: نخستین حمله هوایی به رهبری ایالات متحده به شبهنظامیان شیعه حوثی تحت حمایت ایران در یمن، نقطه عطف دلهرهآور دیگری در مسیر طولانی شکستهای سیاستهای غرب در خاورمیانه است که مهمترین و پرپیامدترین آن برای دههها باقی است: شکست در حل مناقشه اسرائیل و فلسطین. این روزنامه انگلیسی نوشته است: این واقعیت که ایالات متحده با حمایت انگلستان موظف به استفاده از زور در پاسخ به حملات خفهکننده حوثیها به کشتیها در دریای سرخ بود، واقعیتی ناخوشایند را منعکس میکند: اهرم سیاسی واشنگتن رو به کاهش است، دیپلماسی آن ناکارآمد است، اقتدارش مورد تمسخر قرار میگیرد. یمنیها بدون هراس قول دادند حملات ادامه خواهد یافت. این تشدید شدید و بیپایان، واقعیت ناخوشایند دیگری را برجسته میکند؛ قدرت مسلط در خاورمیانه دیگر آمریکا، مصر به عنوان متحد غرب، عربستان سعودی یا حتی اسرائیل نیست بلکه متحد اصلی یمنیها، یعنی ایران است. صحبت از برندگان و بازندگان در میان کشتار وحشتناک غزه آسان نیست اما از نظر استراتژیک، روشن است چه کسی در این بحران پیشروی میکند. با هر قربانی فلسطینی، جایگاه ایران با موشکهای حزبالله، بمبارانهای عراق و سوریه و پهپادهای انصارالله یمن تقویت میشود. جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، افکار جهانی (و بیشتر آمریکاییها) را با تعهد عجولانه خود به حمایت بیقید و شرط از اسرائیل پس از جنگ غزه و وتو کردن طرحهای آتشبس سازمان ملل متحد، بیگانه کرد.
گاردین با اذعان به اینکه سیاست آمریکا در خاورمیانه منسوخ به نظر میرسد، افزود: ایالات متحده که هرگز در جهان عرب محبوبیت نداشت، به عنوان یک شر ضروری شناخته شد. اکنون این ایران غیر عرب است که هدایت منطقه را در دست دارد. شرایط وحشتناک غزه برای همیشه نحوه نگاه به اسرائیل را به بدتر تغییر داده است که شاهد آن اتهامات بیسابقه نسلکشی در لاهه است. وبگاه این نشریه انگلیسی در ادامه نوشته است: همه اینها امتیازی برای جمهوری اسلامی ایران است. ایرانیها ۳ هدف اصلی در سیاست خارجی دارند: بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه؛ حفظ برتری منطقهای و تقویت اتحادهای کلیدی با چین و روسیه. نابودی اسرائیل، واقعی یا لفاظی، چهارمین مورد است. شبکههای شبهنظامی ایران [محور مقاومت] با فاصله مشخصی از ایران عمل میکنند تا یک ائتلاف کنترل از راه دور متشکل از آنهایی که مایل به پیشی گرفتن از ایالات متحده هستند تشکیل شود. ایران با هوشیاری بیشتر نسبت به گذشته، سال گذشته گامهای عملگرایانهای برای ترمیم روابط با رقبای عرب خلیجفارس برداشت و روابط دیپلماتیک با عربستان سعودی را احیا کرد اما هیچ عشقی بین ریاض و تهران گم نشده است. مهمترین جنبه این معامله این بود که چین میانجی آن بود.
گاردین همچنین مینویسد: جنگ اوکراین و پیامدهای آن این باور را در پکن و مسکو متبلور کرد که رهبری جهانی ایالاتمتحده پس از دونالد ترامپ، در حال عقبنشینی است و نظم بینالمللی مبتنی بر قوانینی که واشنگتن بر آن نظارت دارد، برای برانداختن و جایگزینی آماده است. از زمانی که شی جین پینگ، رئیسجمهور چین قدرت را در دست گرفت، پکن حوزههای نفوذ ژئوپلیتیک و اقتصادی را برای رقابت و در صورت امکان جایگزین شدن در مناطق تحت نفوذ ایالات متحده ایجاد کرده است. ایران محور برنامههای شی است.
این رسانه انگلیسی ادامه میدهد: سال ۲۰۲۱، این ۲ کشور یک تفاهمنامه سرمایهگذاری استراتژیک و انرژی ۲۵ ساله امضا کردند. ایران تحت حمایت چین به گروه بریکس و سازمان همکاری شانگهای پیوست. ایران با همکاری با پکن برای دور زدن تحریمها، ماهانه میلیونها بشکه نفت خام به چین میفروشد که توسط ناوگانی که قابل ردیابی در اقیانوس نیست به چین منتقل میشود. پس از سالها رکود و ناآرامیهای شدید سیاسی و اجتماعی داخلی، اقتصاد ایران در حال رشد است. همچنین ایران پهپادهای مسلح را برای مسکو تامین میکند. تهران نیز به نوبه خود ممکن است بزودی جنگنده بمبافکن و بالگردهای تهاجمی پیشرفته سوخو SU-35 روسیه را که محصول یک «مشارکت دفاعی بیسابقه» است تحویل بگیرد. صادرات روسیه به ایران در حال رونق است. مسکو نسبت به توسعه میادین گاز طبیعی ایران به میزان ۴۰ میلیارد دلار متعهد شده است. علاوه بر همه اینها، برنامه غنیسازی مرتبط با برنامه هستهای ایران طبق گزارشها به سرعت در حال پیشروی است. روسیه و چین دیگر طرف توافق نیستند. بدترین کابوس اسرائیل، بمب اتم ایرانی، ممکن است از همیشه نزدیکتر باشد.
گاردین در پایان مینویسد: «همانطور که روئل مارک گرک و ری تکیه در «فارن افرز» نوشتند: «امروز، ایران از تحریمها و اعتراضات داخلی جان سالم به در برده است. این کشور با کمک متحدان قدرتمند بزرگ خود، اقتصاد خود را تثبیت کرده و شروع به تجدید قوای دفاعی خود کرده است. بمب هستهای در دسترس است». پس از 45 سال تلاش، ایران بالاخره کشور قدرتمند منطقه شد. تحریم، طرد و تهدید تهران جواب نداده است. ایالات متحده، بریتانیا و اسرائیل با یک رقیب سرسخت روبهرو هستند که بخشی از یک اتحاد مثلثی جهانی است که توسط شبهنظامیان قدرتمند و قدرت اقتصادی حمایت میشود. اگر میخواهیم از یک درگیری گستردهتر اجتناب کنیم، به یک رویکرد دیپلماتیک تازه نیاز است».
گزارش این روزنامه انگلیسی در شرایطی است که طی روزهای قبل نشریه تلگراف و خبرگزاری بلومبرگ آمریکا نیز مطالب مشابهی در این باره منتشر کرده و نوشتند حمله اخیر آمریکا به یمن بازتابی از این اتفاق است که جو بایدن در حال واگذاری منطقه به ایران و محور مقاومت است.
ماه گذشته اندیشکده دست راستی و پرنفوذ «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک» مستقر در «واشنگتندیسی» که بر راهبردهای آمریکا در منطقه غرب آسیا متمرکز است، طی گزارشی که برگرفته از نتایج یک افکارسنجی در خاورمیانه بود هشدار داد: با جنگ غزه، ایالات متحده، قلب و ذهن اعراب را از دست داده، در حالی که ایران و رقبای آمریکا در افکار عمومی مردم خاورمیانه رسوخ کردهاند.
این اندیشکده آمریکایی که توسط مارتین ایندایک، سفیر سابق آمریکا در اسرائیل و از مدیران آیپک (کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل) تاسیس شده با بررسی نتایج پیمایشی که در ۶ کشور عربی سوریه، عراق، مصر، اردن، لبنان و فلسطین انجام شده، گزارش داده تنها ۷ درصد معتقدند آمریکا نقش مثبتی در جنگ غزه داشته است اما در مقابل درصد کسانی که گفتهاند ایران تأثیر مثبتی در جنگ داشته است، ۴۰ درصد است. در کشورهایی مانند مصر و سوریه، درصد افرادی که میگویند ایران نفوذ مثبتی در جنگ غزه دارد حتی بیشتر است و به ترتیب به ۵۰ و ۵۲ درصد میرسد.
در تمام سالهای پس از جنگ سرد و تفوق نظم امنیتی آمریکا در خاورمیانه، ایالات متحده با بحرانی مثل جنگ غزه در سیاست خارجی خود روبهرو نشده است؛ برای واشنگتن، شاید ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یادآور دسامبر ۲۰۱۰ و آغاز بهار عربی یا بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا باشد؛ روزهایی که ایالات متحده با امواجی از خشم و نفرت عمومی در سراسر منطقه مواجه شد.
واشنگتن در جریان سقوط دومینووار دیکتاتورهای عرب که متحدان سنتی و نزدیک کاخ سفید محسوب میشدند، تحت فشار زیادی قرار گرفت و بر سر یک دوراهی قرار داشت: حمایت از موج انقلابهای عربی یا پشتکردن به همپیمانان کلیدی خود که این اتفاق پیام مخربی به بقیه متحدان آمریکا ارسال میکرد. در نهایت دولت اوباما راه دوم یعنی عبور از متحدان کلیدی چون حسنیمبارک در مصر، زینالعابدین بن علی در تونس و علی عبدالله صالح در یمن را برگزید.
پیامدهای توفان الاقصی برای آمریکاییها حتی وخامتبارتر از انقلابهای عربی یک دهه قبل است. کشتار جنونآمیز و بیسابقه ارتش اسرائیل در غزه، هزینههای ایالات متحده را به فراتر از خاورمیانه کشانده و این کشور را با یک انزوای بیسابقه در جهان روبهرو کرده است.
تابستان سال گذشته بود که رئیسجمهور آمریکا در نخستین سفر منطقهای خود در تلآویو اظهار کرد منطقه را به ایران، روسیه و چین واگذار نخواهد کرد. جو بایدن امیدوار بود روند عادیسازی عربی با اسرائیل بتواند به یک نظم جدید منطقهای منجر شود. با گذشت یک سال اما آنچه رخ داد پیشروی دستورکار ایرانی در منطقه با شراکت مسکو و پکن و مهندسی نظم امنیتی و ترتیبات سیاسی منطقه توسط این محور بود که خود را در اتفاقاتی مثل از سرگیری روابط ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین و همچنین رقم خوردن فصل نوینی از روابط شورای همکاری خلیجفارس با روسیه و چین نشان داد.
آمریکا مشاهده میکند خلأ استراتژیکی که پس از عقبنشینی از افغانستان روی داد را ایران، روسیه و چین پر کردهاند. در چنین شرایطی، رژیم صهیونیستی با جنایات جنگی در غزه، قدرت نرم آمریکا را هم در منطقه از بین برده و جنگ سخت در غزه، باعث تفوق تهران در «جنگ نرم» منطقهای شده است.
***
گاردین: اهرم سیاسی واشنگتن رو به کاهش است، دیپلماسی آن ناکارآمد است، اقتدارش مورد تمسخر قرار میگیرد. یمنیها بدون هراس قول دادند حملات ادامه خواهد یافت. این تشدید شدید و بیپایان، واقعیت ناخوشایند دیگری را برجسته میکند؛ قدرت مسلط در خاورمیانه دیگر آمریکا، مصر به عنوان متحد غرب، عربستان سعودی یا حتی اسرائیل نیست بلکه متحد اصلی یمنیها، یعنی ایران است.