شیدا اسلامی: برنامههای تلویزیون با محوریت سینما از آن دست برنامههایی هستند که بیننده تلویزیون را پای جعبه جادویی مینشانند و با جادوی پرده نقرهای، فریفته لحظاتی ناب از کاوش در فیلمهای سینمایی میکنند. ساختار این برنامهها به طور عمومی، ساختاری ترکیبی است و تلاش میشود ضمن گفتوگو با کارشناسان و عوامل فیلمها، قدرت تألیف فیلمساز عیارسنجی شود و مصادیق کمک کارگردان به پیشبرد سینما و افزودن جنبههایی نو از تفسیر مرگ، زندگی و دنیاهای ناشناخته و... با کلمه و تصویر برشمرده شود.
هرچند نقد تکنیکیای که در این برنامهها مدنظر قرار میگیرد، اغلب آن نقدی نیست که باید باشد اما بررسی زوایای تولید اثر از جنبه زیباییشناسی بصری، اصول صحنهآرایی، چهرهپردازی، طراحی لباس، تصویربرداری و نحوه قاببندی تصاویر، کیفیت جلوههای ویژه بصری و تصویری، انتخاب بازیگران و تناسب کنشهای بدنی، میمیک و ویژگیهای فیزیکیشان با نقشها و... و عواملی از این دست نیز در خلال مباحث این برنامهها مرور میشود که در مقاطعی به سمت مباحث تخصصی نیز میرود و از این حیث هم سلیقه اقشار مختلف سینمادوست را تا حدودی محترم میدارد.
اما آنچه - حداقل - در برنامههای اینچنین ایرانی به وفور دیده میشود، نقد محتوایی است و منتقدانی که به دنبال کشف رموز پنهان میان سطور فیلمها هستند و گاه در همان اکتشافات نیز یا تبحر چندانی ندارند یا بیان غیرجذابشان مانع ارتباطگیری مخاطب با برنامه میشود. در نقطه مقابل، گاه در عناوینی از این گونه برنامهها، با نقدهای مضمونی چنان ژرفی روبهرو بودهایم که به وجدمان آورده است.
گذشته از تأثیر و هدفگذاری پیام برنامههای سینمایی، توجه و علاقه بینندگان تلویزیون به سینما و جاذبههای فوقالعادهاش، در چند دهه گذشته، آنان را با انواع مختلفی از این برنامهها روبهرو کرده است؛ برنامههایی که در بخشهای متنوعشان، به تاریخ سینمای ایران و جهان پرداختهاند، هنرمندان نامی سینما را از ابتدای ظهور این هنر اعجابانگیز تاکنون معرفی کردهاند، دست به مرور تازههای روی پرده زدهاند، پیشینه آفرینندگان فیلمها را بررسی کردهاند و وارد دنیای پیچیده و چندلایه ساختار و محتوای فیلمها شدهاند و گاه نقبی زدهاند به حواشی و پشتپردههای هنر - صنعت سینما.
شاید ردپای نخستین برنامه از این زمره را باید در سال 60 جست؛ با «سینما تئاتر» که پخش هفتگی داشت و ۳ سال با اجرای زندهیاد استاد ناصر طهماسب روی آنتن میرفت. همانطور که از نامش پیداست، این برنامه در بخشهایی به تئاتر و تئاتریها هم میدان میداد و در آن سالها منبعی الهامبخش برای علاقهمندان به هنر سینما و فیلمسازی بود.
«سینمای کمدی»، دومین برنامه این قلمرو را شاید خوب که فکر کنید، به یاد بیاورید؛ برنامهای که دهه 60 پخش میشد. جمشید گرگین سال ۶۷ کلید تولید یک مجموعه 26 قسمتی را زد که سینمای کمدی را محل تمرکزش قرار داده بود. تلویزیون در آن ایام فقط ۲ شبکه داشت و البته ساعات پخش برنامههایش هم محدود بود. گرگین در جایی گفته زمانی که تهران زیر موشکباران بود، «سینمای کمدی» را ساخته؛ برنامهای که یکی از محبوبترین برنامههای زمان خودش بود، آن هم در فضای دهه ۶۰ که حتی پیدا کردن یک نسخه بیکیفیت از اثری مطرح چقدر دشوار بود اما او به دلیل علاقهای که به سینما داشت، با دهها دردسر و فقط برای ارتقای بینش سینمایی مخاطبان این برنامه را تولید کرد و روی آنتن فرستاد.
در ادامه، یکی از متفاوتترین برنامههایی که در دهه ۶۰ روی آنتن رفت «جنگ هنر هفته» بود. این برنامه جمعه شبها از شبکه ۲ پخش میشد و از معدود برنامههای هنری آن دوران به شمار میرفت که تصویر رویدادهای سینما و تئاتر را در یک قاب منعکس میکرد و تماشاگران تلویزیون را در حظ بردن از جذابیتهای سینما شریک میکرد.
«سینمای دهه 90» نخستین برنامه تلویزیون بود که نقد را - هرچند نه واجد همه ویژگیهای نقد - وارد تلویزیون و بررسی سینمای دهه 1990 جهان را دستمایه کارش کرد. برنامه 2 هدف را دنبال میکرد؛ نخست پر کردن خلأ کمبود منابع دسترسی به سینمای روز جهان و دوم، نگاه تازهای به مساله نقد فیلم. در این مقطع «سینمای دهه 90» تنها برنامهای بود که نقد و معرفی یک فیلم یا فیلمها را در کنار هم و بر اساس مجموعهای از تحلیلهای سیاسی - اجتماعی مطرح میکرد. این یعنی نقد فیلم در برنامه «سینمای دهه 90» به عنوان صرف نگاه هنری مدنظر نبود. سازندگان این برنامه جایی گفتهاند: ما مجبور بودیم بحث را با مخاطب تلویزیونی هماهنگ کنیم. نمیتوانستیم به فرض، بحث ساختارشناسی سینمایی را در زمان 20 دقیقهای درباره گرایشهای جدید سینما مطرح کنیم یا از نشانهشناسی حرف بزنیم، بنابراین مجبور بودیم به جنبه صنعتی این هنر هم نگاه کنیم.
کامیار محسنین و امیر عزتی سازندگان برنامه بودند و برنامه مجری نداشت. با «هنر هفتم» زندهیاد دکتر اکبر عالمی، بینندگان برنامههای سینمایی در دهه 70 با گونه تخصصیتری از یک برنامه سینمایی روبهرو شدند؛ برنامهای که با یک مجری پرانرژی و متفاوت اجرا میشد که کلمات تخصصی را به زبان انگلیسی به کار میبرد و از ساعت 11 شب پنجشنبهها تا 2 بامداد جمعه که یکسره صرف عشق او - سینما - بود، حرف میزد و فیلم پخش میکرد و از آنجا که مجبور بود کلاسیکهای ناب ۳۰ سال پیش را که حق کپیرایت و حق مؤلف نداشتند، پخش و بررسی کند، گاه پیش میآمد فیلمهایی انتخاب کند که ۷ بار از تلویزیون پخش شده بودند و برای بار هشتم از برنامه «هنر هفتم» پخش میشدند. با این حال، بسیاری تماشاچیان تلویزیون در آن دهه، پیوندشان با هنر هفتم را مدیون اکبر عالمی، برنامهاش و کشف و شهود عاشقانهاش در عالم سینما میدانند.
در فاصله «هنر هفتم» تا «هفت»، برنامههایی چون «سینمای اندیشه» زندهیاد علی معلم با جولانی در آثار روز سینمای ایران و جهان اواسط دهه ۷۰ و برنامه دیگری به نام «از واژه تا تصویر» از همین هنرمند فقید با محوریت پیوستهای سینمایی آثار ماندگار ادبی ایران و جهان روی آنتن رفتند. «سینما و ماورا»، «سینما یک» و «سینما چهار» هم از جمله برنامههای به یادماندنی این فاصله بودند. «سینما دو» نیز که با اجرای محمد حمیدیمقدم در نگاه بینندگان تلویزیون مینشست، از دید بسیاری علاقهمندان برنامههایی از این قبیل، مشابه «هنر هفتم» بود. ویژگی عمده این برنامهها حضور چهرههایی شناختهشده از عرصه بازیگری و تدریس سینما بود؛ کما اینکه اجرای برنامه «سینما چهار» را هم علیرضا شجاعنوری بر عهده داشت.
«سینما اقتباس» و «سینما پنج» نیز کنداکتور تلویزیون را اواخر دهه ۷۰ و اواسط دهه ۸۰ با سینما گره زدند که بعدها با «زندگی روی پرده» و «سینما اکران» و در حال حاضر، «نقد سینما» ادامه یافت.
اما مسیری که با «هنر هفتم» شور و هیجان آفریده بود، پیش رفت و پیش رفت تا به «هفت»، جریانسازترین برنامه سینمایی سیما رسید؛ برنامهای که کمتر قسمتش محل بحث و مناقشه درونی و انعکاس بیرونی نشد و تصویر هنرمندانی از بزرگان و پیشکسوتان سینمای ایران تا استعدادهای جوان و نوپا را در استودیوی خاطرهانگیزش ثبت کرد.
حالا در آستانه جشنواره فیلم فجر که از زمان تولد این برنامه، همواره «هفت» را به عنوان چالشیترین و اثرگذارترین برنامه نقد سینمایی در کنار خودش داشته، ۲ هفته از بازگشت سری جدید «هفت» با اجرای بهروز افخمی به آنتن تلویزیون میگذرد. افخمی در سالهای 94 و 95 هم مجری این برنامه بود و امسال سومین سال همراهی او با «هفت» در ایام جشنواره خواهد بود که از شبکه نمایش به صورت ضبطی پخش میشود.
«هفت» 13 سال پیش در شبکه ۳ متولد شد، با فریدون جیرانی که نامش به عنوان یک روزنامهنگار سینمایی همانقدر شناخته شده بود که عنوان کارگردانی و فیلمنامهنویسیاش. مسعود فراستی نیز که نقدهای تند و تیزش، مجادلات هیجانیاش با هنرمندان مدعو و اغلب سرشناس برنامه و زبان بدن معروفش، با آن استایل پوشش و چهره متفاوت، معروفترش هم کرده بود، کمکم به جزئی جدانشدنی از پیکره «هفت» تبدیل شد. با رفتن جیرانی در سال 91، محمود گبرلو روی صندلی اجرای «هفت» نشست و ترکیب منتقدان را موافقان و مخالفان تشکیل دادند.
۳ سال بعد، نوبت به بهروز افخمی رسید و برنامه زنده و چالشی «هفت»، برای نخستینبار طعم ضبط را چشید و از میانه 94 تا انتهای 95 ادامه یافت. در آن زمان، فراستی هم دوباره به جایگاه پیشینش بازگشت و دوباره جدالهای لفظی گهگاه میان او و بعضی میهمانان و بحث بر سر حاشیههای سینما از سر گرفته شد که با حضور سعید قطبیزاده رنگی از توازن به خودش گرفت و اسفند 95 به پایان رسید. خاموشی چراغ استودیوی «هفت» تا مقطع برگزاری جشنواره فجر 96 ادامهدار بود تا رضا رشیدپور به عنوان مجری جدید در این برنامه حاضر شد؛ مجریای که بیشتر در قالب اجرای گفتوگوهای جنجالی در برنامههای اجتماعی شناخته میشد و انتقاد مخالفان حضورش در «هفت»، معطوف به نداشتن سابقه مطبوعاتی و نقد سینما از جانب او بود. جشنواره آن سال هم سپری شد و با توقفی چند ماهه، دوباره در آستانه فجر 97 با ورود محمدحسین لطیفی، این برنامه رنگ آنتن دید و... سرانجام بعد از اینکه افخمی سال گذشته هم مجری «هفت» بود و این برنامه بر خلاف جریانهای خصمانهای که میخواستند چراغ سینمای ایران خاموش شود، ادامه یافت، اعلام شد افخمی امسال هم در جایگاه اجرای ماندگارترین برنامه سینمایی تلویزیون قرار میگیرد تا نیمهشبهای ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر را با تصاویر و بحثهای موثر و روشنگرانه به یادماندنی کند.
گذشته از مسیری که تلویزیون طی کرده تا به برنامهای در تراز «هفت» برسد، «هفت» هم در این سالها فرازونشیبهای بسیاری را پشتسر گذاشته و بویژه حالا که از خانه اصلیاش به شبکه نمایش رفته، همچنان باید پرقدرت و پویا و اثرگذار ظاهر شود. شکی نیست جشنواره فیلم فجر نه فقط مهمترین در حوزه سینما که بزرگترین و هیجانانگیزترین رویداد فرهنگی - هنری سال است و هرچه رسانه ملی همراهی بهتر و حمایتگرانهتری از آن داشته باشد، سبد وفاق ملی را سنگینتر میکند. در شرایط فعلی سینما و جامعه هنری در روزهایی که منتهی است به بزرگترین رویداد دورهای تعیین سرنوشت مردم، یعنی انتخابات، این برنامه میتواند و باید نقش خودش را در زنده نگه داشتن پیوندهای ملی مردمان این سرزمین، در بزنگاه هنر ایفا کند؛ این خاصیت هنر است.