* فارن افرز: محور مقاومت یک قدرت واقعی در منطقه است و آمریکا نیز سالهای سال باید با آن کنار بیاید/ * نویسنده آمریکایی: محور مقاومت با صبر و حوصله به شیوهای هدفمند در حال تحکیم نیروی متحد در جبهه های جنگ در سطح منطقه است
گروه بینالملل: قدرتگیری قابل توجه محور مقاومت در بحبوحه جنگ غزه موضوع اصلی بسیاری از رسانههای جهان است؛ قدرتگیریای که همهجانبه بوده و جلوهای عینی از ایجاد روندهای تازه و جدید در سطح منطقه غرب آسیا را نمایندگی میکند؛ معادلهای که در نوع خود چالشهای جدی و معنادار علیه رژیم اشغالگر قدس و قدرتهای غربی دیگر از جمله آمریکا دربرداشته است.
فارن افرز در گزارشی مفصل مینویسد: «در 12 ژانویه سال جاری میلادی، انگلیس و آمریکا حملاتی نظامی به اهداف متعلق به حوثیها در خاک یمن انجام دادند. این حملات در واکنش به اقدامات انصارالله یمن در حمله به شماری از کشتیها در دریای سرخ و تنگه بابالمندب (که برای اسرائیل بودند یا عازم بنادر اسرائیل) انجام گرفته است. اقدامات حوثیهای یمنی عملا آنها را به برجستهترین عضو ائتلاف نظامی در منطقه تبدیل کرده که در پی ترور «صالح العاروری» معاون جنبش حماس و دیگر رهبران حماس در بیروت در تاریخ دوم ژانویه سال جاری میلادی، به نحو قابل ملاحظهای فعال شدهاند. در پی ترور العاروری، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان وعده انتقام داد و تاکید کرد نبرد علیه اسرائیل به چیزی کمتر از محور مقاومت نیاز ندارد. تنها اندکی پس از این موضعگیری نصرالله بود که ویدئوی صحبتهایش به نحو گستردهای منتشر و پخش شد. سپس شاهد آن بودیم که محور مقاومت دست به انجام حمله زد. حزبالله اقدام به هدف قرار دادن پایگاه جاسوسی مرونِ اسرائیل با استفاده از 62 راکت کرد.
گروههای مقاومت عراقی نیز اقدام به اعزام پهپاد به منظور هدف قرار دادن پایگاههای آمریکا در سوریه و عراق کردند و در عین حال شهر بندری حیفا در اسرائیل را نیز با یک موشک کروز برد بلند هدف قرار دادند. حوثیهای یمنی هم در دریای سرخ دست به انجام حملاتی زدند و البته که ایران نیز در دریای عمان اقدام به توقیف یک نفتکش آمریکایی کرد. اگرچه هم دولتهای غربی و همکنشگران منطقهای تاکید دارند نمیخواهند دامنه جنگ غزه در سطح منطقه گسترش یابد، با این حال ایران، حزبالله لبنان، حوثیهای یمن و دیگر اعضای محور مقاومت در حال انجام یک بازی متفاوت هستند. آنها با صبر و حوصله و به شیوهای هدفمند در حال تحکیم یک نیروی متحد در اقصی نقاط جبهههای جنگ و درگیری در سطح منطقه هستند. این روند با ایران و حزبالله آغاز شد، با این حال خیلی زود دیگر کنشگران نیز به آن پیوستند و گستردهتر شد. دیگر اعضای محور مقاومت را بازیگرانی نظیر حوثیها در یمن، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و گروههای مقاومت شیعی در عراق و سوریه تشکیل میدهند. تشکیل محور مقاومت عملا چالش و تهدیدی مستقیم را علیه نظم منطقهای که غرب سالهاست آن را ایجاد کرده و به مدت چند دهه به دفاع از آن پرداخته است، ایجاد میکند. حمله حماس به اسرائیل در جریان عملیات هفتم اکتبر تا حد زیادی قدرت نفوذ محور مقاومت را به نمایش گذاشت؛ قدرتی که به ورای سرزمینهای فلسطین توسعه یافته و در کشورهایی نظیر لبنان، سوریه، عراق، یمن و ایران نیز به عینه قابل مشاهده است. جهان غرب ادعا میکند ایران مغز متفکر محور مقاومت است و البته برخی معتقدند این ایران است که چشماندازهای اصلی محور مقاومت را بازتاب میدهد. در واقع اینطور گفته میشود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران امکانات و تجهیزات مختلفی را در اختیار اعضای مختلف محور مقاومت میگذارد و البته در دیگر حوزهها نیز به حمایت از آنها میپردازد. با این حال، تهران در این معادله در حال مدیریت است و انسجام و نقش منطقهای محور مقاومت، بازتابدهنده این واقعیت است که محور مقاومت چیزی ورای آن است که تهران صرفا به اعضای آن مطالبی را دیکته کند. در این میان، اعضای محور مقاومت تا حد زیادی به یکدیگر به واسطه نفرت مشترکشان از استعمارگرایی آمریکا، همچنین اسرائیل پیوند خوردهاند. حزبالله معتقد است واشنگتن و تلآویو در لبنان دخالت میکنند و حماس و حوثیها و شبه نظامیان شیعی عراقی نیز به واقعیتهای مشابهی درباره خاک خود باور دارند. همانطور که سیدحسن نصرالله میگوید، اعضای محور مقاومت با این درک که با چالشها و دشمنی مشترک روبهرو هستند، بیش از پیش به هم پیوند خوردهاند. این بدان معناست که آنچه در قلمرو و سرزمین یکی از اعضای محور مقاومت رخ میدهد، به صورت مستقیم به دیگر اعضا نیز مرتبط میشود. محور مقاومت به جای اینکه خود را اهرم و ابزار ایران ببیند، عملا خود را اتحاد و ائتلافی میبیند که پیرامون اهداف راهبردی مشترک و با تکیه بر اصل همه برای یکی و یکی برای همه، ساخته و ایجاد شده است. اعضای محور مقاومت معتقدند همگی آنها در جنگی مشترک با اسرائیل و البته به صورت غیرمستقیم با آمریکا هستند. این بدان معناست که نه هشدارها و نه حملات آمریکا، نمیتواند محور مقاومت را وادار به عقبنشینی از اقدامات خود کند. در واقع، تا زمانی که آتش جنگ غزه فروننشیند و فشارها از مردم این منطقه برداشته نشود و راه و مسیر روشنی جهت تضمین حق تعیین سرنوشت فلسطینیها اندیشیده نشود، ایالات متحده آمریکا نیز نخواهد توانست خود را از مارپیچ خطرناکی که در آن گرفتار شده نجات دهد.
* طرحواره کلان تهران
محور مقاومت، مفهومی نبوده که از تاریخ هفتم اکتبر تازه متولد شده باشد، بلکه این مفهوم پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2003 میلادی ساخته و برجستهسازی شد. بنیانگذار این مفهوم، فرمانده سابق سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران، ژنرال قاسم سلیمانی بود. وی این محور را بر پایه پیوندهای نزدیک راهبردی ایران با حزبالله لبنان ایجاد کرد. محور اصلی بنیانگذاری محور مقاومت نیز تجربیات غنی ایران و حزبالله لبنان در نبرد علیه عراق و اسرائیل در دهه 1980 میلادی بود. از ابتدا، ژنرال سلیمانی به دنبال ایجاد محوری بود که در قالب آن اعضایش هرکدام خودبسنده باشند. اگرچه امکان دارد ایران کمکهای آموزشی و تسلیحاتیای را به اعضای محور مقاومت ارائه کند با این حال، از هر واحد و عضو انتظار میرفت بر حوزه تاکتیکها، فناوری و تسلیحات مسلط شود. در روزهای نخست تشکیل محور مقاومت، این محور نوپا هدف اصلی خود را شکست و خنثیسازی طرحهای آمریکا جهت اشغال عراق قرار داده بود. برای محقق کردن این هدف، تهران و حزبالله با موفقیت کار هدایت و سازماندهی شبهنظامیان محلی را که در مبارزه با نظامیان آمریکایی فعال بودند در دستورکار قرار دادند. ظهور داعش و مخصوصا اوجگیری جنگ سوریه را باید نقاط عطف فعالیت محور مقاومت در منطقه دانست. این جنگها تا حد زیادی انسجام محور مقاومت و قدرت اعضای آن برای حصول اهداف مشترک را تقویت کرد.
اساسا در همین دوران بود که بهتدریج انصارالله یمن نیز به جرگه بازیگران محور مقاومت پیوست. اعضای محور مقاومت بخوبی یاد گرفتهاند چگونه خود سلاح بسازند یا تواناییهایشان در دیگر حوزهها نظیر ارتباطات و رسانه را تقویت کنند. در دوران فرماندهی ژنرال اسماعیل قاآنی در سپاه قدس نیز شاهد بودهایم تصمیمگیریها تا حد زیادی در اعضای محور مقاومت غیرمتمرکز و به واحدهای محلی سپرده شده است. نوع کنشگری ایران در قالب محور مقاومت تا حد زیادی در تضعیف نیروهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه و اخراج نهاییشان از آن موثر بوده است. توسعه محور مقاومت در نوع خود تا حد زیادی تمرکز عملیاتی آمریکا از ایران را در منطقه منحرف کرده است. در سالهای گذشته وقوع تحولاتی نظیر خروج آمریکا از برجام در سال 2018 یا ترور ژنرال سلیمانی در سال 2020 در عراق، این نکته را بیش از پیش به ایران یادآوری کرد که وجود محور مقاومت برای آن یک دارایی ارزشمند است. کنشگران محور مقاومت هرکدام اهدافی را دنبال میکنند که در سطحی کلان همسو با اهداف ایران است، مثلا حزبالله لبنان به دنبال حراست از مرزهای جنوب لبنان در برابر توسعهطلبی اسرائیل است. گروههای شیعی عراقی به دنبال اخراح نیروهای آمریکایی از خاک خود هستند. حوثیهای یمنی نیز سعی دارند خاک خود را از وجود نیروهای عربستانی و اماراتی پاکسازی کنند. باید توجه داشت که همکاری اعضای محور مقاومت با یکدیگر تا حد زیادی آنها را قدرتمندتر میکند. همکاری اعضای محور مقاومت با یکدیگر در بحبوحه جنگ غزه به خوبی نشان میدهد اعضای این محور چگونه با همکاری یکدیگر اسرائیل را تضعیف میکنند. در عین حال تهران عمیقا بر این باور است اگر اسرائیل به بحرانهای خود مشغول نباشد، معطوف به ایران خواهد شد و برای ایران ایجاد مشکل میکند. همکاریهای گسترده محور مقاومت در جریان جنگ غزه تا حد زیادی پیوندها میان آنها را بویژه در شرایطی که اسرائیل و آمریکا نیز در مواجهه با آنها متحدتر شدهاند، تقویت کرده است. باید توجه داشت که در بحبوحه جنگ غزه توان رسانهای و تبلیغاتی اعضای محور مقاومت نیز بیش از پیش آشکار شده است. نمونه این مساله را میتوان در جنسِ رفتارهای جنبش حماس مثلا در زمان آزادسازی برخی اسرای اسرائیلی مشاهده کرد. کنشگری موثر در این حوزه سبب شده کنترل روایتها در جریان جنگ صرفا در دست اسرائیل نباشد و بسیاری از روایتهای آن درباره حماس نیز زیر سوال برود. محور مقاومت و به طور خاص ایران و حزبالله، در دهه گذشته توجه قابل ملاحظهای بر تقویت بنیانهای قدرت نرم جریان مقاومت گذاشتهاند. در این راستا هم اقدامات نظامی و هم کارزارهای رسانهای و تبلیغاتی محور مقاومت به یک چالش بزرگ برای جریانهای رقیب آنها بویژه آمریکا تبدیل شده است. باید پذیرفت آمریکا نه میتواند محور مقاومت را نابود سازد و نه ایدههایی را که موجب تشکیل آن شدهاند زیر سوال ببرد. تنها راهحل برای کاهش خطر محور مقاومت علیه آمریکا این است که جنگ غزه خاتمه یابد و یک راهکار درست و مسالمتآمیز برای پایان دادن به جنگ میان اسرائیل و فلسطین اندیشیده و مذاکره شود. اگر چنین نشود باید گفت محور مقاومت یک واقعیت منطقهای است که آمریکاییها نیز سالهای سال باید با آن کنار بیایند».