رها عبداللهی: حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اخیرشان با ائمه جمعه با صراحت به نقش دشمن در قضیه کاهش جمعیت ایران اشاره فرمودند. مقام معظم رهبری نزدیک 2 دهه است مدام در بیاناتشان خطاب به مردم و مسؤولان نگرانی شدیدشان از کاهش رشد جمعیت ایران را طرح کرده و مطالبه تغییر سیاستهای جمعیتی و کمک به رشد جمعیت کشور را بیان میکنند. ایشان این بار در بیاناتشان در جمع ائمه جمعه سراسر کشور طرح این نگرانی و دغدغه را با اشاره به نقش دشمنان در شروع سیاستهای کنترل جمعیت در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 مطرح کردند. ایشان در بخشی از بیاناتشان مسأله جمعیت را یکی از موضوعات موعظه اجتماعی دانستند که لازم است ائمه جمعه در تریبون نماز جمعه آن را برای مردم بگویند. رهبر معظم انقلاب مسأله جوانی جمعیت را دارای جنبه حیاتی دانستند و فرمودند: «ما در داخل جامعه خودمان مسائلی داریم که جنبه سیاسی ندارد اما برای جامعه جنبه حیاتی دارد؛ فرض کنید مساله زاد و ولد یا مساله جوانی جمعیت که یک مساله حیاتی است. افرادی از دشمنان ملت ایران نشستهاند در یک گوشهای از دنیا، برنامهریزی کردهاند که نگذارند جمعیت ایران افزایش پیدا کند؛ بالاخره یک کشوری با این همه امکانات مادی و منابع و موقعیت راهبردی جغرافیایی و مانند این حرفها، با این جمعیت بااستعدادی که کشور ما دارد، حالا مثلاً ۱۵۰ میلیون یا ۲۰۰ میلیون هم جمعیت داشته باشد! این یک خطر بزرگی است برایشان، [لذا برنامه دارند که] باید جلوی این گرفته بشود. آن نیروی انسانیِ پیشرانی که کشور را پیش میبرد کیست؟ جوانها. ما چند سال قبل از این، آمار کشور را که میدادیم، میگفتیم فلان درصد از جمعیت کشور ـ یک درصد بالایی ـ جوانند؛ امروز آن[جوری] نیست، امروز کم شده. چنانچه این کم بشود و کشور تبدیل بشود به یک کشور پیر، دیگر پیشرفتی ندارد؛ این نقشه دشمنان است. بنده یک وقتی در سخنرانی عمومی به همه ملت عرض کردم، گفتم بنده خودم جزو کسانی هستم که اشتباه کردند در دهه 70 این مساله را مطرح کردند، این را دنبال کردند. خب! شروع کار شروع خوبی بود، لکن ادامهاش غلط بود؛ این کار غلط را نباید انجام میدادیم. حالا این یک مساله اجتماعی است، باید به مردم گفته شود».
در اواخر جنگ مسؤولان احساس کردند کشور با نرخ باروری 6، در آستانه انفجار جمعیت قرار دارد و با این رشد جمعیت برنامههای توسعه قابلیت تاثیرگذاری پیدا نخواهد کرد.
به هر حال جنگ پایان یافته و دوران سازندگی آغاز شده بود و دولت قصد داشت با سیاست تعدیل اقتصادی عقبماندگیها و ویرانیها را جبران کند. طبق برنامه اول توسعه مصوب سال 68 در مجلس شورای اسلامی، بنا شد جمعیت به مرور کاهش یابد تا طی 22 سال نرخ باروری کل در سال 90 به 4 نوزاد به ازای هر مادر برسد. یعنی عدد 6 به 4 تبدیل شود و نرخ رشد جمعیت از 3.2 به 2.3 درصد برسد. این شروع برنامه کاهش جمعیت ایران بود. اما دیدیم شعار «2 بچه کافیست» تبدیل شد به ملکه ذهنی مردم ایران. برنامه 20 ساله در عرض 5 - 4 سال جواب داد، به گونهای که سال 75 ، نرخ رشد جمعیت به عدد 2 رسید. 3 دهم درصد کمتر از چیزی که بنا بود سال 90 محقق شود.
متاسفانه ماجرا به همینجا ختم نشد و ادامه یافتن سیاستهای کاهش جمعیت و تغییرات اساسی در سبک زندگی و نوع نگاه مردم، این سیر کاهش را پرشتاب ادامه داد. تا امروز که رسیدهایم به رقم نرخ رشد 6 دهم درصد و نرخ باروری یک و 2 دهم!
در حال حاضر نرخ باروری در کشور ما در رتبه 146 جهان واقع شده است. یعنی کمتر از ترکیه با رتبه 110، فرانسه با رتبه 118، آمریکا با رتبه 122 و انگلیس با رتبه 137! زنان ایرانی از زنان همه این کشورها کمتر فرزندآوری دارند.
با تداوم روند کنونی، پیشبینی میشود ظرف ۲۰ تا ۲۵ سال آینده نرخ رشد جمعیت ایران به عدد صفر درصد سقوط کند.
برنامه کاهش جمعیت مطمئنا یک نسخه غربی بود. مقام معظم رهبری فروردین 97 در سخنرانی اول سال به مسؤولان کنایهای زدند و فرمودند: «مدیران چنانکه باید و شاید به این نسخه اسلامی که «تَنَاکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا فَاِنی اُباهی بِکُمُ الاُمَمَ یَومَ القِیامَه» عمل نمیکنند؛ به نسخه غربی عمل میکنند! این یکی از موانع پیشرفت ما است. سیاست «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، سیاست اروپایی و غربی است؛ خودشان هم عمل کردند و امروز دچار مشکلند؛ دارند جایزه میدهند که خانوادهها فرزنددار بشوند؛ میخواهند جبران کنند عقبماندگی را اما فایده هم ندارد. این سیاست را، نسخه غربی را [بعضیها] قبول کردند».
شروع برنامه کاهش جمعیت شاید کار درستی بود اما چون چشمبسته با نسخه غربی کار جلو رفت، فرهنگ را تغییر دادند. وقتی سیاستی با تغییر فرهنگ جلو میرود، یعنی یک برنامه بلندمدت یا دائمی در نظر دارد اما به تبع سیاست کاهش جمعیت اقداماتی صورت گرفت که موجب تاثیر بلندمدت یا شاید دائمی بر جامعه ایرانی شد؛ یک سری اقدامات همزمان که زندگی ایرانی را زیرورو کرد. پیشگیری دستوری از بارداری، خانههای آپارتمانی، اشتغال وسیع زنان در مشاغل نامتناسب با نقشهای خانوادگی و مادری، جریمه(!) خانوادههای پرفرزند و... .
* نسخه غربی چگونه به برنامه کنترل جمعیت راه یافت؟
برژینسکی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا چند سال پیش به سیاستمداران آمریکایی گفته بود: «از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتوگوها با تهران را حفظ کنید. بالاتر از همه بازی طولانیمدتی را انجام دهید؛ چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست».
اسنادی وجود دارد که نشان میدهد تصمیم کنترل جمعیت یک تصمیم داخلی صرف نبوده و صندوق جمعیت سازمان ملل هم در اتخاذ تصمیم تحدید نسل ایران سهیم بوده است. مثلا نفیس صدیق، معاون دبیر کل و رئیس وقت صندوق جمعیت سازمان ملل در سفر به ایران میگوید: «گفتوگوهایی که متعاقب سرشماری سال ۱۳۶۵ در سال ۱۹۸۸ با دولت ایران صورت گرفت، به آن منجر شد که دولت در برنامه نخست توسعه، کنترل جمعیت را در نظر بگیرد». پس علیالقاعده غیر از اراده مسؤولان دولتی وقت، ارادههای دیگری نیز بودهاند که اسباب اتخاذ این سیاست را فراهم آوردهاند. دکتر نفیس صدیق، با اصالت پاکستانی و تفکر آمریکایی، نخستین زنی بود که به معاونت دبیر کل سازمان ملل منصوب شد. این زن فمینیست که درسخوانده آمریکا بود، نقش مهمی در تحدید نسل کشورهای اسلامی ایفا کرد.
4 نهاد بینالمللی شامل صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA)، سازمان جهانی بهداشت (WHO)، بانک جهانی (World Bank) و صندوق کودکان سازمان ملل متحد (UNICEF)، برای کنترل جمعیت در کشور ما فعال بودند. محور فعالیتهای آنها ترویج استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری به کمک وزارت بهداشت بود. برنامه آنان از طریق وامهایی که به دولت میدادند محقق میشد. این وامهای متعدد دست بیگانهای را که برای نابودی ما نقشه داشت، در مساله جمعیت کشور باز کرد.
مثلا بانک جهانی سال 72 یک وام 141 میلیون دلاری را برای اجرای برنامه کاهش جمعیت به مرور به دولت وقت ایران داد که شرط اعطای وام، اجرای برنامه به مدت 10 سال زیر نظر این بانک بود. به این صورت که یک واحدی به نام اداره تنظیم خانواده در وزارت بهداشت کشور ایجاد شد که برنامههایش را نمایندگان بانک جهانی تعیین و هماهنگی میکردند. دولت هم هر ماه باید به این بانک گزارش میداد. کارشان چه بود؟ افزایش استفاده از وسایل پیشگیری و تنوع در روشهای پیشگیری از بارداری بر اساس شاخصهای برنامه بانک جهانی. راهبردشان هم این بود که ایران باید در تولید وسایل پیشگیری خودکفا شود. همچنین زیر نظر بانک جهانی کارشناسی تحت عنوان بهورز آموزش داده و به مراکز روستایی فرستاده شد.
وام 25 میلیون دلاری صندوق جمعیت سازمان ملل نیز یکی از آن کمکها بود که شنیده شده جهت ایجاد مراکز عقیمسازی زنان و مردان اعطا شد. آموزش پزشکان ایرانی جهت این عمل، گنجاندن مباحث جمعیتی، تاسیس انجمنهای غیردولتی تنظیم خانواده توسط زنانی که در خارج از کشور برای این امر آموزش دیده بودند و... از نتایج این وام بود. این برنامهها پشت سر هم انجام میشد و به هیچ کدام نمیآمد برای اهداف کوتاهمدت طراحی و اجرا شده باشند؛ در حالی که هدف آماری کاهش جمعیت ایران همان سالهای 73 -72 محقق شده بود. شعارهای ظاهرا زیبای سلامت مادران باردار، پیشگیری از اچآیوی، بارداری ایمن، حقوق زنان و دختران، سلامتی دختران نوجوان، برابری جنسیتی و... در کنار شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» که از درون زایشگاه تا خیابان و پارک و درمانگاه و مدرسه و تبلیغات و فیلمهای تلویزیونی و سینما و حتی بسته کبریت و پفک نمکی جلوی چشم مردم بود، میخ تابوت رشد جمعیت رویایی ایران عزیز را محکم کوبید. همه اهداف کثیف نسخه غربی در قالب شعارهای قشنگ محقق شد. مثلا تحت عنوان شعار بارداری ایمن و بهداشت باروری، سن باروری را محدود به 20 تا 35 کردند که این سن در اروپا 42 سال است. افرادی که خارج از این سن یا با فاصلهای کمتر از چیزی که شبکه بهداشت اعلام میکرد باردار میشدند، با رفتار تحقیرآمیز آموزش داده شده به بهورزان در دورههای سازمان ملل و سازمان بهداشت جهانی روبهرو میشدند که از خاطرات بسیار تلخ آن دوران برای بسیاری از زنان و مادران کشور است.
* حکایت عذرخواهی تلخ رهبری
مقام معظم رهبری تاکنون چند بار بابت مسأله کاهش جمعیت و اجرای سیاستهای آن عذرخواهی کردهاند و فرمودهاند: «...این را (سیاست تحدید نسل) متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسؤولان کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خدای متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد» (بیانات در اجتماع مردم بجنورد، سال 1391).
عذرخواهی رهبری در حالی است که شواهد متعددی نشان میدهد ایشان در همان زمان با این سیاست مخالفت و آن را توطئه دشمن دانسته بودند. یکی از شواهد این قضیه نقل قول دکتر سیدعلیرضا مرندی است که سال 93 در مصاحبه با فارس گفته بود: «در دوران ریاستجمهوری آقا موقعی که برای افتتاح انستیتو پاستور میرفتند، در ماشین ایشان نشستم و در تمام راه برایشان موضوع کنترل جمعیت را تشریح میکردم و استدلال میآوردم اما ایشان بهشدت مخالف بودند». همچنین وی در مصاحبه دیگری در سال 95 به خاطرهای از مقام معظم رهبری اشاره میکند که در دوران ریاستجمهوریشان به دکتر مرندی گفتهاند: «نگذار شعارهای زمان شاه که ۲ فرزند کافی است زنده شود». سال 68 که آیتالله خامنهای تازه به رهبری رسیده بودند، در دیدار بیعت اقشار مختلف مردم فرمودند: «ما اگر 2 برابر این هم جمعیت داشته باشیم باز هم میتوانیم بدون کمترین نیازی به کشورهای دیگر خود را به بهترین وجه اداره کنیم. این ظرفیت خوب هم در خاک پربرکت ما هم در استعدادهای انسانی ممتاز کشور و هم در دستورات و روش و قانون اساسی هم در مسؤولان ما وجود دارد». اعتقاد رهبری به مطلوب بودن افزایش جمعیت در حالی است که نخستین رد پای برنامه کاهش جمعیت، همان سال در برنامه اول توسعه توسط مجلس شورای اسلامی تصویب شد. در کتاب علامه تهرانی هم نقل قولی از فرزند آیتالله خرازی هست که گفته مقام معظم رهبری همان موقع در دیدار هیات دولت فرموده بودند من حدس میزنم این [برنامه کنترل جمعیت] یک نقشه خارجی باشد و با آن موافق نیستم. در تمام دوران اجرای قانون کنترل جمعیت هم هیچ نقل قولی از رهبری در تایید این کار وجود ندارد. با این وجود تنها شخصی که بعد از این همه سال از اثبات غلط بودن تداوم 3 دهه سیاست کنترل جمعیت، بزرگوارانه عذرخواهی کرده ایشان هستند. در حالی که نقششان در این قضیه در حد مسؤول جمهوری اسلامی بودن در دوران اجرای سیاست است و حتی موافقتی از ایشان در این زمینه وجود ندارد. شنیدن این عذرخواهیها برای کسانی که دلبسته ایشان هستند و از عدم تقصیر ایشان مطلعند بسیار تلخ و جانسوز است. آیا زمانی میرسد که لااقل چند نفر از دستاندرکاران مستقیم سیاست مخرب تحدید نسل حاضر شوند به خطای خود اعتراف کنند؟ بیان مسائل پشتپرده مانند اعتراف به تعهد دادن در اجلاس قاهره و کنفرانس جمعیت و توسعه مبنی بر به صفر رساندن جمعیت ایران، انتشار کتاب احکام تنظیم خانواده از طرف بانک جهانی، نقش جاسوسانی چون باقر نمازی در انجمن تنظیم خانواده... و اعترافشان به نفوذ مستقیم دشمن بماند!