printlogo


کد خبر: 275415تاریخ: 1402/11/3 00:00
به بهانه پخش فصل 2 سریال «مستوران» از شبکه یک سیما
ققنوسی که قصه خود را دارد

گروه فرهنگ و هنر: پخش فصل دوم سریال «مستوران» مدتی است از شبکه اول سیما آغاز شده است؛ سریالی به نویسندگی محمد حنیف و کارگردانی سیدعلی هاشمی که بر اساس قصه‌ها و افسانه‌های کهن ایرانی ساخته شده است. سریال در نگاه اول قرار است به ما یادآوری کوتاهی از اتفاقات فصل اول داشته باشد اما آنچه در این میان مهم است این است که چندان خود را وابسته به فصل اول نمی‌کند. 
سریال هدف خود را بر اساس یک عاشقانه قرار داده و به شکل جدی تاکید دارد که می‌خواهد در بستر قصه‌ها و روایت‌های فارسی یک عاشقانه را روایت کند. داستان هم مانند بسیاری از افسانه‌های کهن بر اساس روابط عاشقانه بنا شده است. دختر حاکم و عطار شهر به هم دل می‌بندند در حالی که هر دو باید با مشکلات روابط پیشین و عشاق بسیار دست و پنجه نرم کنند. این عاشقانه اما قرار است همه چیز داشته باشد؛ از جادو و جادوگر گرفته تا همنشینی با جن و دیو و غیرآدمیزاد. حتی ققنوس نیز در این قصه رنگ خود را می‌پاشد.
قصه شهر مستوران و همنشینی با قوم وحشی و عاشقانه‌ها، همه فصل دوم این سریال را به اتفاقی جذاب و قابل پیگیری تبدیل می‌کند؛ فضایی که همه المان‌های داستانی در آن نقش خود را ایفا می‌کنند و فضا را برای همراهی مخاطب می‌سازد. در این میان اما نکاتی هم وجود دارد که باعث می‌شود قصه «مستوران» تا اینجا که نزدیک به میانه فصل است هنوز بخوبی جا نیفتاده باشد.
یکی از مشکلات کلیدی «مستوران» در فصل دوم ریتم روایت داستان است. ریتم سریال به گونه‌ای نیست که مخاطب را برای توجه کامل به هر قسمت راضی کند. اتفاقات بسیار کند رخ می‌دهد و این باعث شده سریال از ریتم بیفتد. از سوی دیگر سیر قصه با آنکه می‌توانست در کنار قصه‌ها و افسانه‌ها پیچیدگی‌های روایی همراه شود اما این اتفاق رخ نمی‌دهد. روایت داستان بسیار ساده است و تاکید عجیبی هم از سوی سازندگان برای این سادگی وجود دارد. فراز و فرودها هم در «مستوران» به دلیل تاکید بر همین سادگی خوب از آب درنیامده است.
در هر صورت فصل دوم «مستوران» فرصتی مناسب برای همراهی دوباره با یک سرگشتگی عرفانی است که در فصل اول هم آن را دیده بودیم. این سرگشتگی در فصل دوم حالتی زمینی‌تر دارد و برای همین است که این فصل را جذاب‌تر از فصل اول می‌کند.
سیدعلی هاشمی به عنوان کارگردان، از بازیگران خواسته مطابق با ویژگی‌های افسانه‌ای شخصیت‌ها، مقابل دوربین ظاهر شوند. مثلا بهنام تشکر باز هم نقش جدی بازی کرده اما در قامت یک حاکم مستبد، به بازی‌اش جنسی از فانتزی بخشیده. مشاور حاکم یعنی محمدصادق ملک هم بخوبی مختصات یک انسان بدجنس را ارائه کرده است. محیا دهقانی توانسته جلوه‌گری و غرور دختر پادشاه را ترسیم کند و کاوه خداشناس، یادآور جوان‌های نجیب و عاشق‌پیشه حکایت‌های کهن است. رابعه اسکویی در نقش جادوگر و الهه خادمی در نقش رئیس قبیله وحشی‌ها و نیز رویا میرعلمی در نقش جهان‌دخت هم تجربه‌ای متفاوت از سر گذرانده‌اند. دیگران هم خوب هستند و این امتیاز مهم مستوران است.
هیچ اثری خالی از ایراد نیست و «مستوران» هم ضعف‌هایی دارد اما توانسته است از پس ماموریت خود یعنی تصویری کردن بخشی از قصه‌ها و افسانه‌های ایرانی برآید. خود بهتر می‌دانید که ما صاحب میراث معنوی شفاهی و مکتوب ارزشمندی هستیم اما سریال‌های تلویزیونی به‌ندرت سراغ‌شان می‌روند. «مستوران» پرچمدار این اتفاق شده و بخشی از گذشته دلنشین نیاکان را یادآوری کرده است. سریال با استفاده از موسیقی، رنگ و لعاب و قاب‌های زیبا سعی کرده به هدف خود نزدیک‌تر شود. 
«مستوران» بار دیگر ثابت کرد اگر یک کتاب خوب مبنای اقتباس یا الهام قرار گیرد و اجزای سریال درست چیده شود، مخاطب ایرانی همچنان شیفته شنیدن قصه است بویژه آنکه سریال «مستوران» خصوصیت حکایت‌های ایرانی را که ترکیبی از واقعیت و خیال است در خود دارد؛ مثل دوال پا، سیمرغ، جادوگر، قبیله وحشی‌ها و... . محمد حنیف از کتاب خود که آن هم «مستوارن» نام دارد، اقتباس کرده اما نه به طور کامل، بلکه نگاهی هم به دیگر منابع مکتوب و شفاهی که راوی افسانه‌ها و حکایت‌های کهن هستند، داشته است.

Page Generated in 0/0057 sec