شکست استراتژی ایجاد تنفر از تیم ملی فوتبال نشاندهنده چه واقعیات سیاسی و فرهنگی است؟
گروه سیاسی: جنگ با امر روزمره، استراتژی ضدانقلاب در جریان آشوبهای خیابانی سال 1401 بود. رویکردی که به دنبال آن بود با هنجار شمردن امر روزمره، عملا سادهترین وجوه زندگی را به محل تنش و نزاع اجتماعی تبدیل کند. جنگ با این روزمره، از خردهترین رفتارها مثل برگزاری محافل دوستانه و خانوادگی تا پاسداشت امور ملی و آیینهای مذهبی را هدف قرار داده بود به گونهای که رسانههای فارسیزبان خارج از کشور تمام اهتمام خود را بر تحریم و تقبیح تمام برنامههای جمعی ایرانیان معطوف کردند؛ موجی که علاوه بر حمله به مراسمهای مذهبی، حتی برگزاری آیین ملی یلدا در سال 1401 را نیز مورد هجمه قرار داد! با این حال احتمالا حمله ضدانقلاب به تیمهای ورزشی ایران و ایجاد نفرت علیه آنان را میتوان آشناترین موردی دانست که جامعه ایران با آن مواجه شد. حمله به تیم ملی فوتبال ایران در جامجهانی 2022 و تشویق مردم به برگزاری جشن و پایکوبی پس از شکست ایران مقابل رقبایش، عیانترین جلوه این سیاست ضدملی بود. این سیاست هرچند در برهه جامجهانی توانست یک فشار روانی به تیم ملی وارد کند و بخشی از جامعه نیز با آن همراهی کردند اما مانند دیگر سیاستهای ضدملی ابلاغ شده از سوی ضدانقلاب، در زمان کوتاهی شکست خورد و ننگ رسوایی آن برای جبهه ویرانیطلب خارج از کشور باقی ماند.
در جدیدترین مورد از این اقدامات، مسیح علینژاد پس از پیروزی تیم ملی فوتبال کشورمان مقابل ژاپن و شادی عمومی ایجاد شده در حاشیه آن، با انتشار یک توئیت ضد تیم ملی ایران، تعریف جدیدی از ملیت ارائه داد و نوشت: «تیمی که اجازه بازی با اسرائیل را ندارد، تیم ملی نیست». هر چند سطح مزدوری و آویزان بودن ضدانقلاب در برابر رژیم صهیونیستی امری جدید نیست اما تاکنون چهرههایی مثل علینژاد سعی میکردند مواضع ضد ملی خود را در پوشش طرفداری از مردم ایران نشان دهند اما در این مورد عملا ملی بودن تیم ایران را مشروط به یک امر کرده و آن هم به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر است.
بخش دیگری از چهرههای ضدانقلاب هم که استراتژی تحریم و منفورسازی تیم ملی را شکستخورده یافتهاند، در روزهای اخیر تلاش کردند با تجدیدنظر در مواضع خود، از حالا موفقیت احتمالی تیم ملی را امری بیارتباط به جمهوری اسلامی بخوانند.
این اعوجاج بیشتر از هرچیز برآمده از 2 واقعیت است؛ نخست اینکه استراتژی جنگ با زیست روزمره مردم ایران و عیار واقعی نفوذ ضدانقلاب با شکست کمپینهای تحریم مراسمهای مذهبی، ملی و... شکست خورد و دوم، خوشحالی مردم از پیروزی تیم ملی تبدیل به یک مصداق حیثیتی در بیآبرو شدن سازندگان این کمپینها شده است.
* چرا ضدانقلاب از ورزش ملی هراس دارد؟
بیریشهسازی جامعه ایران و از میان برداشتن تمام مولفههای هویتی یکی از استراتژیهای جریانات معاند در سالهای گذشته بوده است؛ استراتژی سیاسیای که البته بیشتر مواقع با روکشهایی فرهنگی و روزمره پیگیری میشود و در بطن خود هدفی جز نابود کردن انسجام ملی ایرانیان ندارد. کافی است به محتوای تولیدات رسانههای فارسیزبان خارج از کشور در یک دهه گذشته نگاهی کوتاه بیندازیم تا با حجم انبوهی از برنامهها و گفتوگوهایی مواجه شویم که محور اصلی آنها ایجاد تشکیک در عناصر و ارزشهای ملی، مذهبی و خانوادگی است. خط ثابت رسانههای ضدانقلاب در طول 4 دهه گذشته تاکید بر فلاکت حتمی ایرانیان، بزرگنمایی مشکلات و در نهایت ناامیدسازی مردم بوده است. خط ثابت جریانات ضدانقلاب برای خلق این تداعی که فلاکت یک پدیده جبری در جغرافیای ایران است، به اشکال مختلف پیگیری میشود. خواهناخواه ورزش به عنوان یک میدان رقابت ملی که بیشترین جذابیت را برای مردم دارد، دقیقا به عنوان یکی از میدانهای خلق «خشنودی جمعی» و «غرور ملی» به حساب میآید؛ میدانی که پیروزیهای آن گاه تبدیل به نوستالژی جمعی مردم میشود و حتی شکستهایش نیز حس دلسوزی همزمان را میان دهها میلیون ایرانی به وجود میآورد و در نهایت کلیشه «جبر فلاکت» را با چالش مواجه میکند. همین مساله یکی از اصلیترین اهداف بدخواهان ایران برای ناکام گذاشتن ورزش ایران شناخته میشود. پیروزی یک ورزشکار ایرانی و خلق «خشنودی جمعی» و «غرور ملی» دقیقا در نقطه مقابل تمام اهداف بدخواهان قرار میگیرد و ملتی را که به واسطه رنجهای تحمیل شده متفرق شده است، در موضوعی مشترک به یک رضایت واحد میرساند. تلاش برای سرکوب این رضایت و شادی مهمترین هدفی است که از سوی این جریانات پیگیری میشود.
هویتزدایی از جامعه ایرانی و خنثی کردن تمام مؤلفههایی که یک «ما»ی ایرانی را شکل میدهد، از دیگر ملازمات فروپاشی هر کشوری به حساب میآید. حمله به زبان فارسی، تضعیف نهاد خانواده، ترویج دینگریزی، بیاهمیت جلوه دادن آینده وطن، بیاعتبار کردن تاریخ مشترک و مفاخر ملی و... در ظاهر امر مواردی بیارتباط به یکدیگر هستند اما در عمل نشان از یک پروژه واحد برای بیهویتسازی یک جامعه و از میان برداشتن تمام عوامل همبستگی و همسرنوشتی آنها دارد. گذار از انسجام ملی به عنوان سرمایه هر کشور برای دفاع از خود در مقابل تجاوز و تعدی خارجی به افتراق و از خودبیگانگی ملی، نیازمند تضعیف و خنثیسازی هر چیزی است که مردم کشوری را به فهم و ادراک مشترک میرساند. مسابقات ورزشی هر چند در ظاهر امر به عنوان یک تفنن جمعی شناخته میشود اما عملا یکی از بسترهای فهم و ادراک مشترک پیرامون حادثهای واحد در یک ملت است. زمانی که تمام مردم از پیروزی یک ورزشکار به وجد میآیند یا لحظهای که همگی با ضربه فنی شدن کشتیگیری آه و ناله سر میدهند، در حال تجربه یک حس مشترک ذیل حادثهای ملی هستند؛ حادثهای که در آن معیار خوشی و ناخوشی، نتیجهگیری نماینده یک ملت است.
* روح جمعی ایران را نمیتوان کشت
شکست سیاست ضدملی حمله به تیم و ورزشکاران ایرانی شکست خورده و بانیان آن نیز هرکدام به طریقی به دنبال خطکشی جدیدی برای فرار از این فضاحت میگردند. با این حال این شکست را میتوان نشانی از یک واقعیت کلانتر دانست.
روح جمعی ایرانیان را که ریشه در آیینها و ارزشهای مشترک زیادی دارد، با چند کمپین تبلیغ شده در خارج از کشور نمیتوان شکست داد. «وطن امروز» پیش از این به بهانه برگزاری جشن میلیونی غدیر در مطلبی با عنوان «واقعیت ایران» به این موضوع پرداخته بود. در بخشی از مطلب مذکور آمده بود: «اتمیزه کردن جامعه و شکستن روح جمعی جامعه، زمینهای برای تجزیه سرزمینی و فرهنگ هر کشور است. ضدانقلاب خارجنشین در سالهای گذشته به طور ویژه به دنبال از میان بردن هر چیزی بوده که ایرانیان را به یک روایت، درک و واکنش مشترک میرساند. در این فضا دیگر فراتر از ماهیت دینی آیین غدیر، صرف جمعی بودن این برنامه باعث عصبانیت دشمنان ایران شده است. آیینهای مذهبی به عنوان اصیلترین و وحدتبخشترین سرمایههای تاریخی ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. به همین خاطر هر چه روح جمعی ایرانیان را تقویت کند، به عنوان باطلالسحر ایده تجزیه سرزمینی و فرهنگی ایران باید مورد حمایت و تحسین قرار بگیرد».