printlogo


کد خبر: 276909تاریخ: 1402/11/18 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با مسعود شریف بازیگر نقش طیب‌ حاج‌رضایی در فیلم «صبح اعدام»
متحیر تحول طیب

محمد‌جواد سعیدی: در جشنواره فیلم فجر امسال بهروز افخمی با فیلم «صبح اعدام» توجهات را به خود جلب کرده است؛ فیلمی که 24 ساعت پایانی زندگی طیب حاج‌رضایی را روایت می‌کند. در میان نقدها درباره فیلم افخمی اما تقریبا همه در یک موضوع متفق‌القول هستند و آن اینکه بازیگر نقش طیب که از قضا چهره گمنامی است، بسیار درخشان ظاهر شده است.
«مسعود شریف» همان چهره گمنامی است که توانسته در نقش طیب بدرخشد. گفت‌و‌گوی «وطن امروز» با وی را در ادامه می‌خوانیم.
***
* آقای شریف در ابتدا از خودتان بگویید.
پیش از هرچیز از شما و روزنامه «وطن امروز» تشکر می‌کنم که بنده را به این مصاحبه دعوت کردید. مسعود شریف هستم، البته در شناسنامه شریفی درج شده اما اصل فامیلی بنده شریف است؛ متولد 18 خرداد 1350 در شهر گچساران.
* درباره ابتدای کار هنری‌تان بگویید.
در دوره تحصیلات کارهای تئاتر و فیلم‌سازی انجام می‌دادم ولی به صورت مشخص شروع خوب کارهایم پس از آشنایی با مجید افشاریان بود.
برای گذراندن خدمت سربازی در سپاه بودم که مجید افشاریان به یاسوج منتقل شد و یکسری کلاس‌های بازیگری گذاشت و به همراه افشین کتانچی و داریوش تیموری در کلاس‌های ایشان شرکت کردیم و در آنجا بود که برای اولین‌بار با یک تیم حرفه‌ای تئاتر آشنا شدم و کار کردم و فهمیدم تنفس، تمرینات بدنی و بیان خاصی وجود دارد. همان‌جا با طباطبایی که به افشاریان اضافه شده بود، آشنا شدم. یک تئاتر به نام «مادینه دیو» کار کردیم که درباره غصه‌های مربوط به آل و اینجور چیزها بود. نقش مرد این نمایش بنده بودم و زهرا سعیدی که همسر مجید افشاریان بود، نقش زن نمایش را بازی کرد. اتفاق جالب دیگری که در یاسوج برایم افتاد، این بود که کاری با یونس آبسالان به نوشته خود ایشان به نام «آهنگ دل» را در سالن تربیت معلم که بیشتر شبیه یک انبار بود و با همکاری هم آنجا را تمیز و مهیا کردیم، اجرا کردیم. قبل از اجرا برای تبلیغ این نمایشنامه در سطح شهر پلاکاردهایی نصب کردیم. همین تبلیغ باعث شد بیشتر از ۴۰۰ نفر به دیدن نمایش بیایند. ما فکرش را هم نمی‌کردیم این تعداد از تئاتر ما استقبال کنند و از آن شب به بعد ۱۰ شب اجرای حرفه‌ای داشتیم که حتی به خاطر این اجرا فرصت اینکه به جشنواره برویم را نداشتیم و فقط برای مردم اجرا کردیم که خیلی مورد توجه قرار گرفت.
بعد خدمت سربازی،  مجید افشاریان با بنده تماس گرفت و پیشنهاد یک تئاتر داد که این کار را هم انجام دادیم و بعد از آن به تهران آمدم و به سفارش اردشیر صالح‌پور با یک تیم حرفه‌ای شروع به کار در تئاتر کردم که در تئاترشهر هم اجرا داشتیم. از جمله برکات آن کار آشنایی بنده با رابعه اسکویی بود که مانند یک خواهر همیشه کنارم بود و هنوز هم لطف‌ و حمایتش شامل حالم است. بعد از آن با جلیل فرجاد و محمود فرهنگ و رامین پرچمی هم آشنا شدم که آنها در تهران کار می‌کردند و من هم از شهرستان به آنها اضافه شده بودم. یک کار هم با علی مقدم برای جشنواره دفاع‌مقدس انجام دادیم که در این کار افتخار همکاری با افشین هاشمی و دوستان دیگر را هم داشتم.
* از نقش‌های‌تان در تلویزیون و سینما بگویید.
همان زمان‌ها به امرالله احمدجو معرفی شدم. نقش بسیار خوبی در فیلم «تفنگ سرپر» به من دادند و بنا به دلایلی نقش را عوض کردند و من هم به دلیل اینکه دوست داشتم در آن فضا حضور داشته باشم و از بازیگران بزرگی مثل خسرو شکیبایی، محمد فیلی، صدرالدین حجازی، مرحوم احمد علامه، مرحوم امیری، مرحوم انوشیروان ارجمند و خیلی از بازیگران دیگر کسب تجربه کنم، به کارهای فرعی پرداختم کارهایی مثل دستیار صحنه، دستیار تدارکات و... و خیلی چیزها هم 
یاد گرفتم. جلوی دوربین اصغر فرهادی در فیلم «داستان یک شهر» رفتم و چند سکانس بازی کردم. سعید آقاخانی هم حضور داشت و به بنده گفت اصغر فرهادی از شما خوشش آمده و تعریف می‌کند. بعد از آن سریال «نیستان» را با آقای مختاری کار کردم. بعدها هم تله‌فیلم «مزرعه آبی» را در کیش ایفای نقش کردم که افتخار همبازی شدن با فرامرز قریبیان، مهرانه مهین‌ترابی و خیلی از بازیگران دیگر را داشتم. بعد از آن در فیلم «جوان امروز» به کارگردانی یوسف سیدمهدوی که بازیگران بسیار خوب و حرفه‌ای مانند علی دهکردی، کامبیز دیرباز و مرحوم جمشید اسماعیل‌خانی در آن حضور داشتند، ایفای نقش کردم. 
کارم در این فیلم تمام شده بود که جواد صفا، فیلمبردار این فیلم به بنده گفت در آینده، سینما تو را جذب خواهد کرد.
* فیلم‌هایی که نام بردید، در تلویزیون هم پخش شد؟
بله! همه فیلم‌هایی که نام بردم از تلویزیون به صورت سریال پخش شد.
سال 74 برای بازی در «روز فرشته» به بهروز افخمی معرفی شدم و اولین بار که آقای افخمی را دیدم خیلی از ایشان خوشم آمد؛ بسیار آدم خاکی و بی‌ریایی است اما متاسفانه تیم عوض شد و جز بازیگران اصلی، تیم جدید آمد و نتوانستم در آن فیلم بازی کنم که اگر بازی می‌کردم شاید جزو کسانی بودم که الان بازنشسته سینما بودم.
ناگفته نماند یکی از کسانی که باعث معرفی کارهایم و پیشرفت بنده شد، دوست عزیزم محمدرضا میرزامحمدی بود که بسیار مدیون او هستم.
فیلم «عمودی‌ها» را هم در خدمت حجت‌ ذیجودی بودم که نقش اصلی را داشتم. «شکر تلخ» را با احمد کاوری کار کردم که نقش کوتاهی داشتم که بعد از آن، بنده را برای فیلم «قفسی برای پرواز» که نویسنده این کار هم خود ایشان بود، به یوسف سیدمهدوی معرفی کرد.
در سینما هم چند کار انجام دادم که دیده نشد. البته یک کار با مهرداد فرید انجام دادم که نقش یک نابینا را داشتم و بسیار هم کوتاه بود؛ این فیلم به جشنواره فجر راه یافت و کسانی که فیلم را دیدند، گفتند خیلی خوب در این فیلم ایفای نقش کردی ولی چون خیلی کوتاه بود هیچ توجهی به آن نشد. معمولا نقش‌هایی که بازی می‌کردم زیاد مورد توجه قرار نمی‌گرفت؛ البته مورد توجه رسانه‌ها قرار نمی‌گرفت اما بیننده‌ها و همکارانم راضی بودند و تعریف می‌کردند. این اواخر در یک کار با عباس رافعی در نقش روحانی همکاری کردم. بعد از آن به بهرنگ توفیقی معرفی شدم و «بی‌همگان» را کار کردم که خیلی از نقشم تعریف کردند و مرا مورد لطف قرار دادند.
* در جشنواره فجر امسال در بخش سودای سیمرغ برای فیلم «صبح اعدام» حضور دارید؛ درباره این فیلم و ابعاد آن به صورت کلی برای‌مان توضیح دهید.
استاد بنده، سیداشرف طباطبایی با من تماس گرفت و گفت به دفتر بهروز افخمی بروم. رفتم و درباره فیلم «صبح اعدام» و سبک و سیاق آن صحبت کردیم. افخمی به بنده گفت چشم‌ها و صدایت خیلی خوب است، صورتت را باید شبیه طیب حاج‌رضایی کنیم که با گریم شروع به کار کردیم و بعد با ارسطو (خوش‌رزم) شروع به تمرین کردیم. در این فیلم قرار بود بنده اسماعیل رضایی را معرفی کنم.
* از موضوع فیلم «صبح اعدام» برای‌مان بگویید که راجع به چیست و اصلا چطور شد این فیلم ساخته شد و بعد چه شد این نقش را پذیرفتید؟
سال‌ها قبل بهروز افخمی گزارشی را در روزنامه کیهان می‌بیند که نظرش را جلب می‌کند و دنبال فرصتی می‌گردد تا فیلمی درباره این گزارش بسازد. این گزارش شرح وصیتنامه شهید اسماعیل رضایی بود. در این وصیتنامه گفته بودند بگویید آقای خمینی به شما نفری 250 تومان داده که به خیابان‌‌ها بروید. بعدها متوجه شدند اینها آنقدر پول داشتند که 250 تومان حتی پول‌خردشان هم حساب نمی‌شد. 
* قصه «صبح اعدام» راجع به چه موضوعی است؟
سال 1342 بعد از 15 خرداد تعداد بسیاری را دستگیر می‌کنند؛ از جمله طیب حاج‌رضایی که موجب تعجب خیلی‌ها می‌شود، چون او به شاه‌دوستی معروف بود اما در برهه‌ای هم با اسماعیل رضایی و تعدادی از علما رفت و آمد داشت و اهل مسجد و حسینیه بود. این ۲ نفر را دستگیر می‌کنند. فیلم هم در مورد صبح همان روزی است که این ۲ نفر را از خواب بیدار می‌کنند می‌برند و اعدام می‌کنند و در روایت متوجه می‌شویم این ۲ نفر را بی‌دلیل اعدام می‌کنند. فقط به خاطر اینکه به اینها گفته بودند کاری که ما می‌گوییم را انجام بدهید و اینها هم انجام نداده بودند.
* کوتاه، اصطلاحا دوخطی کار را برای‌ مخاطب توضیح بدهید.
دوخطی کار این است که ساواک از این ۲ نفر می‌خواهد همه جا اعلام کنند و بگویند امام به شما پول داده تا امام را اعدام کنند اما اینها نمی‌پذیرند و می‌گویند ما با اولاد پیامبر درنمی‌افتیم و دروغ نمی‌گوییم و چون این کار را نمی‌کنند، آنها را اعدام می‌کنند. ضمن اینکه در آن زمان بسیاری از گنده‌لات‌ها مثل طیب را از بین می‌بردند.
* چه شد شما این نقش را پذیرفتید؟
واقعیت این است که به هر کسی غیر از من هم این نقش را می‌دادند با کمال میل قبول می‌کرد. اعتقاد دارم خیلی از نقش‌ها را خداوند قسمت آدم می‌کند؛ کسی جای کس دیگر را در سینما نمی‌تواند بگیرد و هر کسی سرنوشت خودش را دارد.
* قبل از اینکه این نقش را قبول کنی، در مورد طیب حاج‌رضایی پژوهش و تحقیق کرده بودی؟
بله! خیلی زیاد.
* از شخصیت ایشان برای‌مان بگویید.
طیب حاج‌رضایی در محله صابون‌پزخانه که یکی از محله‌های قدیمی تهران بود، زندگی می‌کرد. پدرش با فقر و بیچارگی او را بزرگ می‌کند. او یکی از گنده‌لات‌های تهران بود که در کودتای 28 مرداد شاه را بازمی‌گردانند و مصدق را زمین می‌زنند. هرچه سن و سالش بالاتر می‌رود، متحول می‌شود و کم‌کم به سمت و سوی حسینیه‌داری و مسجد رو می‌آورد و عشق امام حسین(ع) در وجودش شکل می‌گیرد. با آیت‌الله کاشانی و چند آیت‌الله دیگر هم رفت و آمدهایی داشت که به مرور مسیر زندگی‌اش عوض می‌شود و دست از لات‌بازی و حاشیه‌سازی برمی‌دارد. حتی جلوی کسانی که ظالم بودند و به مظلوم‌ها و دیگران ظلم می‌کردند، می‌ایستاد و حق‌شان را می‌گرفت، در صورتی که قبل از این چنین آدمی‌ نبود. در جایی امام به ایشان لقب «حر» را می‌دهند. حتی به او می‌گویند عکس‌های امام را از بین ببر اما قبول نمی‌کند و می‌گوید من با عکس اولاد پیامبر این کار را نمی‌کنم.
* جشنواره فیلم فجر امسال را چطور دیدید؟
تا به حال سابقه شرکت در جشنواره فیلم را نداشتم ولی چندین بار در جشنواره تئاتر و جشنواره بین‌المللی تئاتر شرکت کرده‌ام. این برای اولین‌بار است که در جشنواره فیلم فجر شرکت می‌کنم و به نظرم فیلم‌های خوبی در این جشنواره شرکت کرده‌اند. مثلا اینکه محمودکلاری و جواد عزتی فیلم ساخته‌اند، برایم خوشایند است. موفق به دیدن تمام فیلم‌ها نشده‌ام ولی فیلم‌هایی که دیده‌ام خیلی خوب بودند و تعریف بقیه فیلم‌ها را هم زیاد شنیده‌ام ولی به هر حال این منتقدان هستند که باید نظر نهایی را درباره فیلم‌ها بدهند.
* چقدر در نقش خودت موفق بودی؟
خیلی موفق بودم و این را بر اساس نظرات کارشناسان می‌گویم. خودم خیلی راضی بودم ولی معمولا یک بازیگر وقتی فیلمش را می‌بیند، شروع به نقد کردن خودش می‌کند. در مجموع از بازی خودم لذت بردم.
* همبازی‌هایت چه کسانی بودند؟
ارسطو خوش‌رزم که سابقه بازی در تئاتر و تلویزیون را دارد، محسن آوری، کاوه دارابی، مهرداد نیکنام که سابقه بازی‌های فراوانی در تئاتر و سینما دارد و استاد داود فتحعلی‌بیگی که ایشان هم استاد همه ما هستند و زحمات زیادی در این عرصه کشیده‌اند. نقش‌های فرعی را هم بچه‌هایی بازی کردند که تحصیلکرده بودند؛ یکسری هم قبلا فیلم بازی کرده و دانش‌آموخته دانشگاه بودند. در این فیلم همه با هم خوب بودند و کمال همکاری را داشتند و این خیلی به من کمک می‌کرد که با آرامش کارم را انجام دهم.
* به نظر شما بهروز افخمی چقدر در کارگردانی «صبح اعدام» موفق بود و توانست حق مطلب را ادا کند؟
ما به عنوان بازیگر نسبت به بیننده نگاه متفاوت‌تری داریم، ضمن اینکه این فیلم جنبه‌های سیاسی و اعدام هم دارد. به نظر بنده افخمی در این کار خیلی موفق بود.
* به نظر شما «صبح اعدام» در چه بخش‌هایی کاندیدا می‌شود؟
در بخش‌های کارگردانی و فیلمبرداری خیلی خوب بود. بازیگران هم خیلی خوب نقش‌شان را ایفا کردند.
* آیا مسعود شریف می‌تواند نظر هیات داوران را برای کاندیدا شدن سیمرغ جلب کند؟
بله! با نظرات کارشناسی که این روزها به گوشم می‌رسد و احساسی که نسبت به بازی خودم دارم، بله! می‌توانم. نقشم بسیار زیاد قابل توجه بود. در تئاتر و تلویزیون به خودم نمره زیر ۷۰ ندادم و نسبت به شرایطی که داشتم، با انصاف در مورد خودم این را می‌گویم‌.
* آینده سینمای ایران را چطور می‌بینید؟
در هر صورت تحولات سیاسی روی مسائل فرهنگی تاثیرگذار است. یکسری مسائل سیاسی برای‌مان اتفاق افتاده که یکسری بازیگر بنا به دلایلی به مسائل سیاسی ورود کردند، حتی برخی از این بازیگران از کشور خارج شدند و برخی به هر دلیلی حذف شدند. در کل، سینمای ایران در حال پوست‌اندازی است. بنده 52 سال دارم و حدود 40-30 سال است بازیگران را می‌بینم. قبلا چند بازیگر بودند که در همه فیلم‌ها همان چند نفر بازی می‌کردند ولی الان یکسری جوان آمده‌اند و یکسری تحولات ایجاد کرده‌اند و اگر جوان‌ها به تعهدات‌شان عمل کنند، با توجه به اینکه سینمای ایران آدم‌های باتجربه و اساتید بزرگی دارد، تعامل اینها در آینده می‌تواند اتفاقات خوبی را رقم بزند. حتی کارگردان‌های جوان هم به سینما ورود کرده‌اند و اگر در مسائل سیاسی ورود نکنند و به کار و حرفه‌ خودشان بپردازند، آینده‌ خوبی در سینما خواهیم داشت.
* آیا معتقدید باید به سمت کشف استعدادها برویم؟
بله! اما سالخورده‌ها هم باید حضور داشته باشند، زیرا وجودشان نعمت است. باید رودربایستی‌ها را در تئاتر، تلویزیون و سینما کنار بگذاریم، بویژه بازیگری که تیر آخر یک گروه است. باید کشف و تربیت کنیم و حواس‌مان باشد بازیگرانی که لیاقت دارند، ورود کنند.
* آیا این اولین اثر حرفه‌ای سینمایی شما در سطح الف است؟
بله!
* مسعود شریف را در بین آثار سودای سیمرغ و جشنواره فجر چهل‌ودوم چگونه ارزیابی می‌کنید؟
پیشینه کار بنده کمتر از دوستان نیست. به اندازه خودم زحمت کشیده و کار کرده‌ام. با وجود اساتیدی که داشتم با سختی در این حرفه رشد کردم؛ نتوانستم دانشگاه بروم، آموزشگاه بروم و ارتباطات آنچنانی داشته باشم و به نظرم همه اینها قابل ارزیابی است ولی ما باید کار بازیگر را ارزیابی کنیم نه سابقه‌اش را.
* برای شما آرزوی موفقیت دارم و حرف آخر... .
سال‌ها پیش به نیت ۵ تن آل عبا یک ۵ تن برای خودم انتخاب کردم؛ پدرم، مادرم، همسرم و ۲ فرزندم. متاسفانه پدرم در قید حیات نیست اما خیلی دلم می‌خواست این ۵ تن زندگی‌ام بودند و این لحظات شیرین را می‌دیدند. از همه دوستانی که پیام‌های خوب برایم می‌فرستند سپاسگزارم و باید بگویم این پیام‌ها به اندازه یک سیمرغ برایم ارزشمند است، بویژه مردم استان کهگیلویه‌وبویراحمد که از نزدیک با آنها زندگی کردم و سر سفره‌شان نشستم و بسیار زیاد به من لطف دارند و اگر اتفاقی بیفتد و برنده سیمرغ شوم، تقدیم خانواده عزیز و مردم خوب استان کهگیلویه‌وبویراحمد می‌کنم.
همچنین چیزی که در مورد فیلم «صبح اعدام» می‌خواستم بگویم این است که پایه و اساس یک فیلم، متن آن است. بنده بر اساس این متن و دریافت‌هایی که از آن دارم، با راهنمایی‌های کارگردان به سمت ایفای نقشم می‌روم تا آن شخصیت را خلق کنم. گاهی مشکلات رفتن به سمت شخصیت، جذابیت کار را برای ما بیشتر می‌کند و ما متوجه می‌شویم اگر نظر تماشاگر را به سمت خودمان جلب کنیم، موفقیت حاصل می‌شود، لذا آنطور که من شنیدم بازی‌های این کار خوب بوده و مورد پسند واقع شده است. بنده، ارسطو، آوری، فتحعلی‌بیگی، پوریا منجزی و دیگر دوستان که کنار هم کار می‌کردیم، یکدست بودیم و می‌دانستیم اتفاقی را رقم می‌زنیم که شاید از عهده عده‌ای بر نمی‌آید یا خارج است یا اینکه مشکل است، لذا برای خود ما هم بسیار سخت و چالش‌برانگیز بود، چون ضمن اینکه متن را خوانده بودم، به شخصه سعی داشتم راجع به این موضوع تحقیق کنم تا خودم را به لحاظ ذهنی بهتر برای این نقش آماده کنم.
چیزی غیر از بحث اعتقادی برایم در این کار شاخص بود، بحث تحول بود؛ مثل طیب که آشنایی با اسماعیل رضایی و دستگاه امام حسین(ع) باعث تحولش شد و این برایم خیلی مهم بود. یکی از چیزهایی که خیلی به آن فکر می‌کردم، این بود که طیب متحول شده، حالا به هر دلیلی و حتی این می‌تواند سمبل خوبی برای جامعه باشد؛ چه برای کسانی که به دنبال آزادی و مسائل سیاسی هستند، چه کسانی که درگیر مسائل شخصی هستند؛ این می‌تواند نمادی برای تحول باشد. آدمی که برای خودش برو بیایی دارد و می‌تواند موقعیت‌های عجیب و غریبی به دست بیاورد، یک‌دفعه متحول شود و با اینکه او را تهدید به مرگ کردند ولی باز هم نپذیرفت و گفت کارهایی را که شما می‌گویید انجام نمی‌دهم و راه خودم را پیدا کرده‌ام و خط حضرت امام و اهل بیت را پیش گرفت؛ برای همین شخصیت طیب برایم بسیار جذاب بود. یادم می‌آید به آقای افخمی گفتم کاش می‌شد کل زندگی طیب حاج‌رضایی را می‌ساختیم و به تصویر می‌کشیدیم، چون شخصیت جذابی داشت، آدم بزن‌بهادری بود و مقابل ظلم می‌ایستاد و از حق مظلوم دفاع می‌کرد. به نظر بازی کردن شخصیت طیب بسیار سخت است، چون آدمی با آن همه ابهت مورد کم‌لطفی قرار می‌گیرد. او را به سلول می‌برند و خیلی راحت اعدامش می‌کنند. به قول اسماعیل رضایی حتی لحظه آخر هم اگر به امام پشت می‌کرد و علیه امام حرف می‌زد، مورد عفو قرار می‌گرفت اما پای حرف خود ایستاد و به امام پشت نکرد. به لحاظ سیاسی، اجتماعی و عقیدتی می‌تواند الگوی خوبی باشد برای کسانی که می‌خواهند متحول شوند. به نظرم لقب حر که امام به او دادند، برازنده‌اش بود. همه ما می‌دانیم که حر یکی از قهرمانان عاشورا بود که در لحظه آخر متحول می‌شود و به سمت امام حسین(ع) می‌رود و این خیلی جالب است که امام به طیب حاج‌رضایی لقب «حر» دادند. طیب تمام خانواده، پول، زندگی، زن و بچه‌ خود را رها کرد و از امام حمایت کرد و گفت من نسبت به امام و انقلاب دروغ نمی‌گویم، حتی به روایتی می‌گویند به او گفتند به امام فحش بده که او بازهم قبول نکرد؛ حتی به قیمت زندگی‌اش.
نمی‌دانم ما در پیاده کردن این نقش چقدر موفق بودیم؛ قضاوتش با کسانی که این فیلم را می‌بینند. از همین‌جا دوباره از آقای افخمی بابت اعتماد به خودم تشکر می‌کنم. کار با ایشان برایم بسیار لذتبخش بود. ایشان آدم بسیار باشرف و باشخصیتی است. به بازیگران خیلی کمک می‌کند و پیگیر است. امیدوارم در جشنواره فجر همه کارها دیده شود. امیدوارم منتقدان عزیز درباره بازیگری هم صحبت کنند، چون کمتر دیده شده که صحبتی در مورد بازیگر شود و امیدوارم بازی بنده هم مورد پسند قرار بگیرد.

Page Generated in 0/0064 sec